bato-adv
کد خبر: ۶۰۲۹۹۷

در بازدید ناصرالدین‌شاه از ورشو چه گذشت؟

در بازدید ناصرالدین‌شاه از ورشو چه گذشت؟
ناصرالدین شاه قاجار کمترین جد و جهدی برای اندیشیدن به آنچه از نظر می‌گذرانده، از خود نشان نداده و همه مظاهر تمدن جدید غرب را به دیده حیرت می‌نگریسته و در باب آن قلمفرسایی کرده است.
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۸ - ۰۳ بهمن ۱۴۰۱

ناصرالدین شاه قاجار زمانی عازم سفر به بلاد فرنگ شد که موتور قطار انقلاب صنعتی روشن شده و گزاره مشهور دکارت؛ «می‌اندیشم پس هستم»، جهان غرب را وارد دوره روشنگری و عقل‌گرایی و بازاندیشی تاریخ و سنت کرده بود.

به گزارش دنیای اقتصاد، با این حال، سلطان صاحبقران کمترین جد و جهدی برای اندیشیدن به آنچه از نظر می‌گذرانده، از خود نشان نداده و همه مظاهر تمدن جدید غرب را به دیده حیرت می‌نگریسته و در باب آن قلمفرسایی کرده است.

روایت بازدید او از کارخانه‌ای در ورشو، به تاریخ چهارشنبه پنجم شوال۱۳۰۶ هجری قمری را بخوانید: «امروز ظهر باید برویم به کارخانه (ژیراردم) که حالا صاحب آن مسیو یطرس آلمانی است. چهل و چهار ورس از ورشو تا آنجا راه است که ۶ فرسنگ ما می‌شود، خلاصه هوا صاف و آفتابی بود، نه سرد بود و نه گرم. رخت پوشیدم، من و امین السلطان و پاپف توی کالسکه نشسته رفتیم به گار، رسیدیم به گار، جنرال کورکو بود، زن جنرال بود، زن حاکم ورشو، زن نایب‌الحکومه همان سبیلو بود، بعضی زن‌های پیر و پاتال دیگر هم بودند، با همه دست دادیم و احوالپرسی کردیم؛ چون زن حاکم ورشو در این کارخانه دستی یا شراکتی دارد به این جهت خودش و این زن‌ها هم حاضر شده‌اند. فرنگی و ایرانی رفتیم توی واگن، همه جابه‌جا شدیم.»

«قدری که راندیم رسیدیم به کارخانه، پیاده شده رفتیم توی کارخانه، کارخانه‌های بزرگ و کوچک متعدد خیلی بود، زن و مرد و دختر زیادی در این کارخانه‌ها کار می‌کردند، چرخ‌های زیاد، دیگ‌های بزرگ داشت، پشم می‌ریسیدند، می‌بافتند، پنبه را می‌ریسیدند و می‌بافتند وریسمان می‌کردند، زیر پیراهنی درست می‌کردند، جوراب، پارچه‌های روی میزی و چیز‌های دیگر پتو و... درست می‌کردند، بسیار کارخانه‌های معتبری است، جمعیت کارگر هم حساب ندارد، یک کارخانه بزرگ رفتیم که ته کارخانه هیچ پیدا نبود و به قدری جمعیت کارگر توی کارخانه بود مثل مورچه، از صدای چرخ بخار و این همه جمعیت آدم کر می‌شد، اگر ده دقیقه آدم توی این کارخانه می‌ماند حکما مغزش پایین می‌آمد، هوای کارخانه‌ها هم گرم بود.»

«بعد رفتیم مرتبه (طبقه) دویم و سیم و چهارم این کارخانه، آنجا زن‌ها نشسته بودند و بعضی اسباب‌ها را که این کارخانه‌ها درست می‌کند می‌دوزند با چرخ، اما چرخ پایی و دستی نیست با بخار چرخ را حرکت می‌دهند، این‌ها می‌دوزند همینطور این سه مرتبه بالا زن و دختر نشسته بود و کار می‌کرد، هرچه نگاه کردم که توی این زن‌ها یک زن خوشگل پیدا کنم نبود، اقلا دو هزار زن در این کارخانه کار می‌کند، توی این‌ها یک زن نبود که خوب باشد تمام زرد و رنگ پریده بودند، از شدت کار تمام زن‌ها بی‌مصرف و زرد هستند. این بیچاره‌ها در بیست‌وچهار ساعت ۹ ساعت باید کار کنند.»

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین