دنیای اقتصاد نوشت: یکی از دستاوردهای عصر حاضر تفکیک مدیریت از مالکیت بوده است که زمینه ظهور شرکتهای بزرگ و توسعه کسب و کار را فراهم ساخته است.
بر همین اساس سهامداران و صاحبان شرکتها و کسب و کارها با مکانیزمهای پیشبینیشده در قانون نسبت به استخدام و بهکارگماری مدیران بر اساس اصل نمایندگی اقدام میکنند. مدیران به عنوان نمایندگان سهامداران نسبت به مدیریت شرکت با هدف خلق ثروت بیشتر اقدام و بر همین اساس از پاداش و مزایای مصوب صاحبان شرکت منتفع میشوند.
حال اگر این رابطه نمایندگی به دلیل عملکرد ضعیف، تخلف مدیران، موانع قانونی یا انحراف عملکرد به نفع سهامداران خاص و... با مشکل مواجه شد، سهامداران از طریق راهکارهای پیشبینیشده در قانون نسبت به عزل مدیران اقدام میکنند. به این ترتیب در شرایطی که سلامت، شفافیت و نظارت برقرار است، انتخاب و عزل مدیران امری معمول، آسان و مشخص است.
اما در واقعیت همیشه چنین نیست و گاهی سهامداران متوجه میشوند تغییر مدیران به سادگی و متناسب با سرفصلهای قانونی ممکن نیست! چه عواملی تغییر مدیران را با چالش مواجه میسازد؟
۱) عملکرد موفق و دستاوردهای حقیقی و واقعی مدیران در عرصه رقابت، شرایطی را رقم میزند که عزل آنها سازمان را با دشواریهای رقابتی و سودآوری مواجه میسازد.
۲) مدیران با سیاسیکاری و توسل به نهادهای فراقانونی، با تطمیع و نفوذ در ارکان فاسد آنها و به تبع آن فشار بر سهامداران، هزینه عزل خود را برای سهامداران بالا میبرند.
۳) فسادهای گستردهای رخ داده است و تغییر مدیران پیش از زمانبندی انجامشده برای رفع و رجوع فساد یا فرار از عواقب آن، تلاش برای ممانعت از تغییرات مدیریتی را به هر قیمت لازم میسازد.
۴) مدیران با شبکهسازی از گروههای ذینفع اعم از مشتریان بزرگ و تعریف منافع جذاب برای آنها، به نفوذ، ایجاد و تعمیق روابط از طریق مشتریان برای حفظ و ماندگاری خود تلاش میکنند.
۵) مدیران با حسابسازی و بهکارگیری شگردهای مالی، موفقیتهای حبابگونه، صوری، پرریسک و کوتاهمدتی را برای فریب سهامداران به نمایش میگذارند تا از این طریق آنها را برای ماندگاری خود ترغیب کنند.
۶) با طرحریزی عملیاتی پیچیده به نفع سهامداران خاص و بزرگ، تلاش میکنند نظر و حمایت آنها را جلب و منافع بیشتری برای آنها فراهم ساخته و از طریق این گروه، سهامداران دیگر را تحت فشار قرار دهند.
۷) با ایجاد بحرانهای ساختگی یا در مواردی حتی واقعی، همچنین ایجاد ذهنیت وجود بحران قریبالوقوع مانند کاهش سودآوری یا ریزش مشتریان و... نسبت به فریب و ترساندن سهامداران از آینده سازمان اقدام و زمینه ابقای خود را فراهم میسازند.
۸) با تقلب و سوءاستفاده از قوانین و فرصتهای قانونی نسبت به طولانیتر کردن دوره مدیریت خود اقدام میکنند.
زمانی که یک سازمان قادر نیست به وقت لازم و ضرورت مدیران خود را تغییر دهد، نشانه آن است که یک یا ترکیبی از موارد فوق رخ داده یا در حال وقوع است. بر همین اساس تجربه جهانی راهکارهای موضوع را در استقرار کامل حاکمیت شرکتی قرار داده است.
وقتی فرآیند آسان، شفاف، پیشبینیشده و استاندارد انتخاب و عزل مدیران با وقفه، چالش و پیچیدگی مواجه میشود این یک زنگ خطر برای سهامداران و دیگر ذینفعان است.
در جوامع دموکراتیک از جمله سازمان به عنوان یک نهاد اجتماعی، چنانچه قادر نباشید افراد منتخب را بر اساس یک مکانیزم شناختهشده و رسمی و قانونی، عزل کنید نشانه یک بیماری، خطر و بحران است. هر یک از عوامل برشمرده شده با قوت و ضعف خود، باید سهامداران و ذینفعان را هوشیار و حساس سازد که منافع و منابع در خطر سوءاستفاده افراد و گروهها قرار گرفته و ریسکهای سازمان در حال افزایش است.
اما برای شناخت آن نشانههای سازمانی وجود دارد از جمله:
۱) دوره حضور مدیران در یک سازمان طولانی شود. تجربه و خرد بشری نشان میدهد که دورههای ۴ تا ۵ سال برای پیشبرد اهداف و برنامه کافی و مطلوب است. زمانهای بیش از این دوره به دلیل احتمال افزایش فساد و ناکارآمدی و... هزینههای بیشتری از منافع در پی خواهد داشت.
۲) سیاسیکاری و اقدامات مدیران سازمان به حد قابلتوجهی و خلاف عرف کسب و کاری به صورت نهان و آشکار افزایش یابد.
۳) نهادهای نظارتی و کنترلی سازمان به لحاظ ساختاری، فرآیندی و مدیریتی تضعیف و تحت نفوذ و اعمال قدرت خارج از چارچوب مدیران درآیند.
۴) انحراف ویژهای در کسب و کار و استراتژیها و... به منظور چرخش به نفع ذینفع و مشتری خاصی صورت گیرد.
۵) حسابسازی، مانورها و انحرافات مالی و حسابرسی معناداری در گزارشهای دورهای و موردی ارائه شود.
۶) بحرانهایی بروز کند یا وجود آنها توسط مدیران ترویج و تبلیغ شود.
۷) جلسات و مجامع قانونی در زمانبندی مقرر انجام نشده یا بر اساس مسائل مبهم و غیرشفاف لغو شود.
۸) ردپای افراد سیاسی و صاحب قدرت به صورت نامتعارفی در سازمان گزارش شود یا مدیران سازمان در محافل غیرمرتبط با کسب و کار حضور فعال یابند.
۹) فسادهای مالی، اخلاقی و... به وقوع پیوسته و فراوانی و شدت آن نسبت به دورههای قبلی افزایشی باشد.
۱۰) برخورد مدیران سازمان با فسادها، سوءاستفادهها و انحرافات و... سطحی، غیربازدارنده و همراه با لاپوشانی و سکوت و برخورد با منتقدان و مصالحان همراه شود.
۱۱) ایجاد سیستمهای فناورانه، فرآیندهای دقیق و شفاف، به کارگیری نیروی انسانی با دانش و تجربه و مستقل و دیگر زیرساختها سلامت کاری سازمان به تعویق افتاده، مخدوش شده یا به کلی تعطیل شود.
اگر نمیتوانید مدیران را به راحتی عزل کنید، این نشاندهنده تبی است که از یک بیماری خطرناکتر حکایت دارد.