bato-adv
کد خبر: ۵۵۶۳۰

گفتگو با پل استر

تاریخ انتشار: ۱۴:۲۲ - ۱۳ شهريور ۱۳۸۹


پل استر، نويسنده‌اي جهاني است كه چند سالي است خوانندگان ايراني نيز با آثار وي آشنا هستند. خجسته كيهان ، الهه دهنوي، مهسا ملك مرزبان از جمله مترجماني هستند كه برخي از كتاب‌هاي وي را به فارسي برگردانده‌اند.
 
بعضي از كتاب‌هاي استر، نظير «سفر در اتاق تحرير» گاه با چهار ترجمه مختلف از چهار مترجم در يك مقطع زماني به بازار كتاب راه پيدا كرده كه نشانه اقبال اين نويسنده بين مخاطبان ايراني است، هر چند در قياس بين آنها تفاوت‌هاي مشهودي به چشم مي‌خورد.

نشريه ادبي- الكترونيكي «فيل بتر» در ارتباط با «كتاب اوهام» نوشته پل استر، گفت‌وگويي انجام داده با اين نويسنده كه با سينما نيز به خوبي آشناست و بخشي از خاطراتش را در كتاب «بخور و نمير» - كه به تازگي در كشورمان به چاپ رسيده - آورده است، كه با هم آن را مي‌خوانيم.

ناپديد شدن، بحران هويت، تنهايي، از دست دادن حافظه و بخت‌آزمايي از مضامين هميشگي داستان‌هاي شما بوده‌اند آيا در «كتاب اوهام» نيز اين مضامين به چشم مي‌خورند؟

هر نويسنده‌اي در وسواس‌هاي فكري خود به دام مي‌افتد. شما فكر مي‌كنيد كه مطالب را انتخاب مي‌كنيد در حالي كه اين مطالب هستند كه شما را انتخاب مي‌كنند و وقتي وارد داستان مي‌شويد، ديگر قادر به فرار از آن نخواهيد بود. علاوه بر آن، نوشتن رمان يك كار علمي نيست.

نويسنده پا در راهي تاريك مي‌گذارد. از آن پس بايد كورمال كورمال در آن پيش رود و براي آن كه به هدف برسد، نوعي كشف‌ لازم است. اين كشف با حذف و افزودن برخي مواردي كه با تغييرات ذهني به وجود مي‌آيند به روند متعادلي مي‌رسد كه پايان نام دارد. تا وقتي كه داستان به انجام نرسد اين كشف و شهود ادامه دارد و دوباره و دوباره تكرار مي‌شود.

با اين وجود، هر بار كه من رمان تازه‌اي را مي‌نويسم به اين نتيجه آگاهانه مي‌رسم كه كار روي كتابي بوده كه قبلا نوشته شده است. مهم نيست كه من چقدر از گذشته و خودم فرار كرده‌ام، چرا كه من هرگز نمي‌توانم از آن بگريزم. اثرانگشت وسواس فكري من انتهاي همه كارها ديده مي‌شود.

در پاسخ پرسش شما هم بايد بگويم كه بله، كتاب «اوهام» بسياري از مضامين قبلي و ايده‌هاي مشابه من را دارد. اين رمان توسط شخصي هويت پيدا مي‌كند كه از رمان قبلي من بيرون آمده است، فقط قالبي متفاوت با آن كتاب دارد.

ديويد زيمر، مردي است كه براي زندگي‌اش مبارزه مي‌كند و دنبال راهي است كه در خاطره‌ها زنده بماند. اما من او را از مدت‌ها قبل مي‌شناسم و اين اولين حضور وي در داستان‌هاي من نيست. او دوست فاگا در رمان «مون پالاس» بود و نيز شخصي است كه آنا بلوم درباره او در كتاب «كشور آخرين‌ها» نوشته است.

تفاوت ديگري كه در كتاب ديده مي‌شود شايد مكان‌هاي خيالي است كه تصوير‌سازي شده‌اند و در فيلم‌هاي هكتور يا كتاب‌هاي ديويد وجود دارند. مثل داستان‌هاي افسانه‌اي كه در كتاب‌هاي قبلي من بودند. روايت‌هاي تو در تويي كه حرف مي‌زنند. در اين كتاب، فيلم‌هاي هكتور بخش لازمي از روايت اصلي هستند.

هكتور مان؛ كمدين خاموش، شخصيتي پيچيده، مرموز و در عين حال زنده دارد. آيا وي براساس شخصيتي واقعي در زندگي به وجود آمده است؟

هكتور مان يك آفرينش خالص است كه 10-12 سال قبل در ذهن من خلق شد، هنگامي كه من به شخصيت مارچلو ماستورياني در فيلم «طلاق به سبك ايتاليايي» توجه كردم كه با آن كت و شلوار سپيد و سبيل سياه خوش‌تيپ به نظر مي‌رسيد اين كاراكتر تاثير زيادي بر من گذاشت. اگر روزي قرار باشد نقش «‌مان» را كسي بازي كند، كسي بهتر از ماستورياني نمي‌تواند چرا كه وي بازيگري است كه شيوه خاصي دارد و در عين حال بازي جدي و كمدي را با هم دارد، درست مثل كري گرانت كه فقط مثل خودش است.

كتاب اوهام در واقع بده بستاني بين ادبيات و فيلم است. چقدر از تجربيات سينمايي خود در نگارش آن استفاده كرده‌ايد؟

فيلم‌ها هميشه از بزرگترين علاقه‌هاي قلبي من بوده‌اند. وقتي كه حدود 20 سالم بود، به صورتي جدي به مدرسه فيلمسازي رفتم تا يك كارگردان شوم. ولي احساس كردم كه شغل اشتباهي را در پيش گرفته‌ام. من منزوي بودم و مي‌ترسيدم كه جلوي ديگران حرف بزنم و به اين نتيجه رسيدم كه اين علاقه را از همان جا كنار بگذارم.

نكته طنز ماجرا اينجاست كه وقتي شروع به نوشتن نوول‌هايم كردم، ناخواسته با دنياي فيلم ارتباط برقرار كردم. كارگردانان از من مي‌خواستند كه كتاب‌هايم را براي آنها به صورت فيلمنامه در بياورم يا حتي فيلمنامه‌هاي اروجينال براي آنها بنويسم. اولين بار كه اين اتفاق افتاد زماني بود كه فيليپ هاس اقتباسي از «موسيقي شانس» را بر پرده برد. 

پس از آن من با وين ونگ آشنا شدم كه داستان «كريسمس اوگارني» را براي فيلم مي‌خواست، همكاري‌اي كه منجر به كارهاي بعدي شد و سال‌ها ادامه پيدا كرد و آنجا بود كه من همه چيز را درباره فيلمسازي ياد گرفتم. بعد از آن بود كه من نوشتم و كارگرداني كردم فيلم شخصي خودم را؛ «لولو بر پل».

داستان‌نويسي و فيلمنامه‌نويسي دو فعاليت متفاوتند. در هر دو مورد شما تلاش داريد تا يك داستان خلق كنيد اما ساختارها تفاوت دارند. در كتاب، طول زمان مي‌تواند تنها با يك كلمه بيان شود در حالي كه در فيلم بايد به نمايش درآيد. براي مثال در كتاب مي‌نويسيد: «به مدت 20 سال هر روز صبح پايين مي‌رفتم و روزنامه مي‌خريدم. در حالي كه نمايش اين عمل در مدت زمان جمله در فيلم، غيرممكن است. شما مي‌توانيد آدمي را نشان دهيد كه از خانه بيرون مي‌آيد و يك روزنامه مي‌خرد اما اين تنها يك روز است و براي نمايش 20 سال به تمهيدات سينمايي نياز داريد.

اگر توجه كرده باشيد رمان‌هاي من داراي ديالوگ‌هاي بسيار كمي هستند و اين موضوع آنها را براي تبديل به فيلم دشوار مي‌كند. براي همين هنگام نوشتن فيلمنامه، شيوه متفاوتي از نوشتن را در پيش مي‌گيرم. مي‌آموزم كه شخصيت‌ها را در ذهنم تصويرسازي كنم و كلماتي را در دهانشان بگذارم كه از دهان يك آدم كه گوشت و خون دارد، در مي‌آيد.

كتاب «اوهام» درباره گم شدن است با توجه به موضوع آن، به نظر مي‌رسد كه اين كتاب 10 سال قبل از نگارشش، نوشته شده و به طور مجدد بازنويسي شده است.

نه، اين كتاب نمي‌توانسته زودتر نوشته شود. من زمان نگارش كتاب در 50 سالگي بودم و اين سني است كه موضوعات براي شما تغيير مي‌كند. زمان در سراشيب عمر مي‌افتد و رياضي به شما مي‌گويد كه پا به سن گذاشته‌ايد. 

بدن شروع به تحليل رفتن مي‌كند، بيماري‌ها و دردها به وجود مي‌آيند يا شدت مي‌گيرند و مردمي كه تو دوستشان داري و آنها تو را دوست دارند شروع مي‌كنند به مرُدن. در 50 سالگي بيشتر ما توسط ارواح تسخير مي‌شويم. آنها درون ما زندگي مي‌كنند و ما زندگي مي‌كنيم تا اين كه مرگ به سراغمان بيايد. يك آدم جوان نمي‌تواند اينها را درك كند.
 
از آن چيزهاست كه دركش نمي‌كني مگر آن كه تجربه‌اش كرده باشي. بالاتر از همه، چند نفر از افراد را مي‌شناسيد كه بودن كنار آنها،‌ انگيزه عمر طولاني باشد؟ خيلي كم، بسيار بسيار كم. آنها رفته‌اند و اين موضوع، نقشه جهاني دروني شما را تغييرات زيادي داده است.

فقدان و از دست دادن عزيزان، موضوع اين كتاب شماست. فكر مي‌كنيد مردم با آن ارتباط برقرار مي‌كنند؟

فكر مي‌كنم كه ارتباط برقرار ‌كنند. طبق تجربياتي كه در دنياي كتاب دارم فكر مي‌كنم اين طور بشود. براي نويسنده، هيچ پاداشي بزرگتر از اين نيست كه مردم كارهايش را بخوانند.

برچسب ها: استر نویسنده
bato-adv
مجله خواندنی ها
پرطرفدارترین عناوین