گزینه دوم هم سرمربی تیم رقیب پرسپولیس یعنی فرهاد مجیدی است. شاید این پیشداوری خیلی زود باشد ولی نباید فراموش کرد فرهاد مجیدی هم دیگر آن مربی احساسی سابق نیست؛ مردی که نمیخواست اشتباهاتش را قبول کند و شکستهایش را به همهچیز ربط میداد مگر اشتباهات خودش.
تیم ملی ایران به جام جهانی صعود کرده و با دراگان اسکوچیچ کروات، رکورد بینظیری به جا گذاشته است. دراگان از ابتدای شروع کارش بهعنوان سرمربی تیم ملی تا به حال شکستی نداشته و موفق شده در سریعترین حالت ممکن، ایران را به جام جهانی قطر برساند. نتایجی که در دور انتخابی به دست آورده و رکوردهایی که در همین مدت جابهجا کرده، او را شایسته نشستن روی نیمکت تیم ملی در جام جهانی هم میکند.
به گشاری شرق، بهویژه اینکه با نسل کنونی فوتبال ایران که تقریبا بسیاری از آنها در باشگاههای به نسبت خوب اروپایی مشغول بازی هستند، این امید میرود که ایران برای اولین بار در تاریخ، در صورت قرارگرفتن در گروهی متعادل، بتواند به مرحله بعدی جام جهانی هم صعود کند. با این حال، دراگان از روزی که به عنوان سرمربی انتخاب شده تا حتی همین روزها که بدون شکست به کار ادامه میدهد مخالفان سرسختی داشته است. عدهای شیوه انتخاب او به عنوان سرمربی تیم ملی را نمیپسندند و سرمربی کنونی را حاصل زدوبندهای پشت پرده میدانند؛ عدهای میگویند کاریزمای ملی ندارد و به درد سرمربیگری در تیمهای باشگاهی میخورد و عدهای دیگر هم نتایج درخشانی را که او به دست آورده، به پای بازیکنان باکیفیت تیم ملی میگذارند.
حتی فضا بهگونهای پیش رفته که در آستانه جام جهانی دوباره شایعه تغییر روی نیمکت تیم ملی به گوش میرسد و عنوان میشود که ایران باید با یک مربی باکیفیتتر راهی قطر شود. اگرچه بخشی از این انتقادها بهویژه آنهایی که مربوط به دستاورد فنی دراگان اسکوچیچ به تیم ملی است بیانصافی به نظر میرسد ولی این رویه، یک امر را مشخص میکند که دراگان هم مثل بسیاری دیگر از مربیانی که روی صندلی تیم ملی نشستهاند حاشیه امنیتی نخواهد داشت.
اگرچه بعید است در ترکیب فنی تیم ملی برای جام جهانی قطر تغییری ایجاد شود ولی بالاخره زمانی که وقت تغییرات برسد، آن وقت باید به سراغ گزینههایی رفت که شایستگی نشستن روی نیمکت تیم ملی به عنوان سرمربی را داشته باشند. شاید مهمترین بحث درباره تیم ملی این است که باید هدایت این نسل از بازیکنان تیم ملی به دست یک مربی کارکشته خارجی سپرده شود ولی استفاده از خارجیها ظاهرا با ایدئولوژی دولت کنونی سازگاری ندارد و طبیعی است که در بین آنها بحث به کار گماشتهشدن مربی ایرانی به جای خارجیها در تیم ملی طرفدار بیشتری داشته باشد.
واضح است که اگر قرار باشد بر اساس دو، سه فصل اخیر در فوتبال ایران نتیجهگیری شود، سه مربی بیشتر شانس نشستن روی نیمکت تیم ملی را نخواهند داشت. اولی یحیی گلمحمدی، سرمربی کنونی پرسپولیس است. یحیی در بین مربیان نسل جدید فوتبال ایران، کارنامه درخشانتری دارد. او با پرسپولیس به قهرمانی رسیده و توانسته در سال بعد از قهرمانی هم دوباره یک تیم مدعی بسازد. علاوه بر این موارد، در لیگ قهرمانان آسیا هم نتایج درخوری گرفته و بعد از سالها کارکردن در فوتبال ایران به عنوان سرمربی، دیگر مربی بیتجربهای نیست. او پیشتر توانایی و هنر مربیگریاش را در تیمهای دیگر از جمله پدیده و ذوب آهن و چندجای دیگر هم نشان داده و ثابت کرده توانایی رقمزدن تفاوتها را با استفاده از اندیشههای مربیگری دارد. فاکتور دیگری که یحیی از آن سود میبرد تربیت بازیکنان است؛ درست است که اعتقاد چندان زیادی به بازیکنان جوان ندارد ولی به واسطه حضورش در تیمهای مختلف، شاگردهای متعددی پرورانده که حالا بسیاری از آنها در سایر تیمهای لیگ برتری، در زمره برترینهای تیم خودی هستند. به این ترتیب، با درنظرگرفتن دو فرض اولیه، یکی قطع همکاری با دراگان اسکوچیچ در تاریخی نامعلوم و دومی اعتقاد به مربی ایرانی، یحیی گلمحمدی بیشترین بخت را برای نشستن روی نیمکت تیم ملی خواهد داشت.
گزینه دوم هم سرمربی تیم رقیب پرسپولیس یعنی فرهاد مجیدی است. شاید این پیشداوری خیلی زود باشد ولی نباید فراموش کرد فرهاد مجیدی هم دیگر آن مربی احساسی سابق نیست؛ مردی که نمیخواست اشتباهاتش را قبول کند و شکستهایش را به همهچیز ربط میداد مگر اشتباهات خودش. فرهاد هنوز با استقلال جامی نگرفته ولی او در چند فصل اخیر آنقدر پخته شده (هم از لحاظ شخصیتی و هم از لحاظ فوتبالی) که بتواند در موقعیتهای سخت، تصمیمات درستی بگیرد. تیمی که او امسال ساخته، تیم سر حالی نشان داده و تغییرات تاکتیکی مورد نیاز در استقلال هم گواه بلوغ تاکتیکی این سرمربی است. فرهاد پیشتر در تیم امید ایران مدت زمان کوتاهی سرمربیگری کرده و شناخت مناسبی از جوانان باپتانسیل فوتبال ایران به دست آورده است. برخلاف گلمحمدی، او اعتقاد خاصی به بازیکنان جوان دارد و برای ساختن تیمی آیندهدار میتواند گزینه مناسبی باشد. در بحث نتیجهگیری هم با وجود موفقنبودن در کسب جام تیمش را همواره در زمره مدعیان نگه داشته و در دو جام حذفی و لیگ همیشه مدعی کسب قهرمانی بوده است. فرهاد نه به اندازه یحیی ولی شانس حضور در جمع سه نفر کاندیدای احتمالی برای سرمربیگری در تیم ملی را دارد.
گزینه سوم و نهایی که اگر قرار باشد برحسب دستاوردهای امروزیاش، شانسی برای نشستن روی نیمکت تیم ملی داشته باشد، جواد نکونام است. همین حالا بسیاری اعتقاد دارند در طول پنج سال آینده، او به بهترین مربی لیگ تبدیل میشود. نکونام برخلاف دو گزینه قبلی، تجربه حضور طولانیمدت در فوتبال اروپا را دارد و رکورددار بازیهای ملی هم هست. او آنقدر با سرمربیان مختلف و مشهور کار کرده که اگر از هرکدام از آنها یک فوت و فن آموخته باشد، آینده سرمربیگریاش را تضمین کرده است. نکونام در فوتبال ایران در آستانه دروکردن جام است.
او فصل پیش با فولاد، استقلال را در فینال جام حذفی شکست داد و اولین جام دوران حرفهایاش به عنوان سرمربی را به دست آورد. «نکو» همین چند روز پیش، پرسپولیس، دیگر تیم مطرح ایران را هم در سوپرجام برد تا حالا هر دو جام مهم و فعلی دوران حرفهایاش را با برتری برابر تیمهای قدر ایران به دست آورده باشد. کارنامه او در عین جوانی پر از اتفاقات هیجانانگیز است؛ صعود نساجی به لیگ برتر، کسب سهمیه لیگ قهرمانان آسیا با فولاد، قهرمانی در جام حذفی و فتح سوپرجام، جواد را مربی خوشآتیهای نشان میدهد.
نکونام البته به سختکوشی عجیب و غریبی معروف است و همکارانش گواه میدهند که بیش از هر مربی دیگری در لیگ برنامهریزی دارد و آنالیز میکند. او در مقطعی، مربیگری در تیم ملی را هم تجربه کرده و با کارکردن در این فضا آشنایی دارد. برگ برنده نکونام استراتژی و بازیخوانی خوب حریفان است. موضوعی که باعث شده بهسرعت در مقایسه با دیگر مربیان نسل جدید، در فوتبال ایران پیشروی کند. با فرمانی که این مربی جوان در پیش گرفته، اگر روی نیمکت تیم ملی ایران به عنوان سرمربی نشست، نباید زیاد تعجب کرد.