فراروـ قسمت دوم سریال خسوف به کارگردانی مازیار میری و تهیه کنندگی همایون اسعدیان جمعه ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
«هویت امیر پس از بررسی تصاویر دوربین مدار بستهی بیمارستان شناسایی میشود. از سوی دیگر آتیه نیز خود را همدست امیر معرفی میکند و...»
پنهان شدن امیر و آتیه خیلی طول نمیکشد. تصاویر دوربینهای بیمارستان حضور امیر را ثبت کرده است و خیلی زود شناسایی میشود. آتیه هم با دستگیری امیر خودش را به پلیس تحویل میدهد و جلسات بازجویی شروع میشود. با سوال پلیس از امیر که کی و کجا با آتیه آشنا شده است، به چند ماه قبل میرویم. جایی که آتیه روبروی کافه پاتوق امیر و علیرضا میخواهد یک کافه گالری باز کند. کل کلها و شرطبندیهای امیر و دوستانش او را به آتیه نزدیک میکند. آتیهای که از دانشجویان فعال دانشگاه و پای ثابت اعتراضات و تجمعات دانشجویی است.
امیر هم در خانوادهای متمول و پرنفوذ بزرگ شده است. خانوادهای که جایگاه دایی مهراب در آن ویژه است و به جز جنبه اقتصادی زندگی او یک بخش سیاسی هم وجود دارد که موجب میشود اطرافیانش برای محافظت از این جایگاه همیشه مواظب باشند تا دست از پا خطا نکنند. امیر با اسما دختر داییاش که در لندن است، قول و قرارهایی گذاشته است. قول و قرارهایی که با دیدن آتیه متزلزل میشود و مشخص میشود که اختلاف با دایی مهراب و دلخوریای هم که امیر پیشتر از آن میگفت، از به هم خوردن همین ماجراست.
در قسمت دوم خسوف بیشتر وارد زندگی شخصیتهای داستان و آنچه پیش از اتفاقات قسمت اول رخ داده است، میشویم. از دغدغهها و مشکلاتی که در این سن و سال دارند و اختلاف با بزرگترهایشان گرفته تا اختلافات فکری و طبقاتی میان خودشان. خسوف اگرچه خودش را دغدغهمند و به روز نشان میدهد، در عمل گویی چند سالی (شاید بیش از یک دهه) دیر ساخته شده است. ادبیات و شرایط این جوانان با واقعیت هم سن و سالان امروزیشان متفاوت است و شعارهایی که مطرح میشوند، به شکل بدی گل درشت هستند.
خسوف کم ستارهترین سریال حال حاضر شبکه نمایش خانگی است و این برای مخاطبان این شبکه که کاملا بازاری و عام با این محصولات مواجه میشوند، یک امتیاز منفی است. این امتیاز منفی با داستان و موضوع یا پرداختی جذاب هم جبران نشده است و بنابراین از همین قسمت دوم میتوان اقبال کم مخاطبان به این سریال را پیشبینی کرد...