فرار رو به جلو و انداختن تقصیر به گردن دیگری، هنر خاصی نمیخواهد؛ همین حالا مدیران «هنرمند» اینچنینی زیاد هستند؛ ولی عزیزیخادم باید تکلیفش را تا دیر نشده روشن کند. او مرد عمل است یا فقط قرار است در عکسهای دونفره حضور داشته باشد؟
تغییرات یا ژست تغییرات؟ این سؤالی است که ذهن بسیاری از علاقهمندان به مدیریت فوتبال در ایران را به خود مشغول کرده است. با وجود آنکه رئیس فدراسیون فوتبال ایران تغییر کرده و کادر مدیریتی فدراسیون فوتبال هم تا حدودی دستخوش تغییر و تحول شده؛ ولی در، همچنان روی همان پاشنه میچرخد. نه خبری از حل بحرانهای مالی است و نه اینکه گره کور داستان باشگاههای ایرانی در رقابتهای آسیایی گشوده شده است.
واقعیت این است که امیدی واهی به وجود آمده بود که با رفتن مهدی تاج از فدراسیون فوتبال ایران و آمدن رئیس جدید، اتفاقات تکراری و تلخ در این فوتبال دیگر رخ ندهد. بااینحال ورود شهابالدین عزیزیخادم بهعنوان رئیس جدید و شعارهای بهظاهر زیبایی هم که در راستای اصلاح امور سر میداد، تغییرات محسوسی به وجود نیاورده است. او فرد مهم فدراسیون مهدی تاج را در فدراسیون خودش نگه داشت و بعد هم برخلاف ادعاهایش مبنی بر اجرای پلنهای مختلف اقتصادی برای فوتبال ایران، دست نیاز به سوی دولت دراز کرد تا تیم ملی را در آستانه رقابتهای انتخابی جام جهانی یاری کند؛ دقیقا شبیه به همان کاری که مهدی تاج و مجموعه او در سالهای آخر ریاستشان بر فدراسیون فوتبال انجام دادند.
مهدی تاج و رفقا همواره با تأکید بر اینکه پاداش فدراسیون فوتبال را که در فیفا بلوکه شده، برمیگردانند، دست نیاز به سوی دولت برای قرضگرفتن پول دراز کردند و دست آخر خود تاج هم قبل از آنکه فیفا پولی به فدراسیون فوتبال ایران بدهد، استعفایش را نوشت و رفت. رفتنش هم بیحرفوحدیث نبوده و هنوز تبعات مدیریت ناصحیح او و تیمش در فدراسیون فوتبال مشهود است. بزرگترین دستهگلی که تاج به آب داد، قرارداد با مارک ویلموتس بلژیکی بود که شاید بهزودی آخرین و سنگینترین ضربه را هم بر پیکر نحیفشده فدراسیون فوتبال ایران بزند.
با رفتن مهدی تاج به نظر میرسید قرار است فدراسیون فوتبال سروسامان بگیرد. عزیزیخادم اگرچه مهره تأثیرگذاری نشان نمیداد؛ ولی ادعاهای اقتصادیاش میتوانست دلخوشی اندکی را به فوتبال ایران بدهد. البته رئیس جدید به غیر از شعار و برنامههای اقتصادی از همان روز نخست با ژستهایی که رنگوبوی دیپلماسی – سیاسی میداد، تلاش کرد مشکلات ناشی از میزبانی ایران در آسیا را هم برطرف کند. دیدار او با محمدجواد ظریف که با آبوتاب فراوان در سایت فدراسیون فوتبال ایران بازنشر شد، یکی از آن ژستهای جدیدی بود که فوتبال ایران به خود دیده بود.
عزیزیخادم عنوان کرد از ظرفیتهای دیپلماسی برای حل مشکل میزبانی ایران در رقابتهای آسیایی کمک خواهد گرفت. به غیر از ظریف، دیدار با نمایندگان مجلس، وزیر ورزش، رئیس کمیته ملی المپیک و البته شهردار تهران (!) هم در برنامه رئیس جدید قرار گرفت تا به ظاهر هم که شده، او پرکار در عرصه دیپلماسی نشان دهد. اما نتیجه فاجعهبار بود: نهتنها گره ای از میزبانی تیمهای باشگاهی ایران در آسیا باز نشد؛ بلکه کنفدراسیون فوتبال آسیا، حق مسلم میزبانی تیم ملی را هم از ایران گرفت و به بحرین سپرد!
البته به غیر از تبدیلشدن شعارهای دیپلماسی به عکسهای دونفره سیاسی، شعارهای اقتصادی رئیس جدید هم رنگوبوی خاصی نگرفت و فدراسیون فوتبال ایران به دلیل بدهی به شستا، ساختمانش را هم از دست داد. در عوض همانهایی که روز نخست با حرفهای قشنگ سعی در حل مشکلات فدراسیون فوتبال در کوتاهترین زمان ممکن داشتند، فرار رو به جلو را انتخاب کرده و با صدور بیانیهای همه چیز را به گردن «قبلیها» انداختند!
عزیزیخادم که پیشتر هدفش از ملاقات با چهرههای سیاسی را استفاده از تمام ظرفیتهای مجلس و دیگر دستگاهها و فضاها برای برگرداندن حق میزبانی ایران عنوان کرده و گفته بود این جلسات را بسیار مثبت ارزیابی کرده، از این گفت که ویرانهای نصیبش شده که خودش نقشی در آن نداشته است. «فدراسیون جدید با آگاهی از همه کسریها، بدیها و قراردادهایی که زنجیر به پای فوتبال شده است، کار خود را آغاز کرد تا برای توسعه فوتبال قدم بردارد؛ اما انرژی و توان همه ارکان فدراسیون در چند روز اخیر صرف موردی غیرمترقبه و ظالمانه شده که باعث و بانی آن، افراد دیگری بودهاند. ما با هدف خدمت به فوتبال ایران در فضای شفاف وارد شدهایم؛ اما آواری از مشکلات متنوع و متعدد بر سرمان ریخت که مردم ایران، همه حقیقت مرتبط با آن را میدانند و البته میدانند که ما مسبب این ویرانی نبودهایم».
بخشی از صحبتهای عزیزیخادم درباره ویرانههای موجود در فوتبال ایران صحت دارد؛ این هم درست است که شاید باید مهدی تاج و تیمش اجازه نمیدادند در مسئله میزبانی کار به اینجا برسد؛ ولی سؤالی که از عزیزیخادم در این بین میشود پرسید، این است که اگر اعتقاد دارد ویرانه تحویل گرفته، چطور هنوز با عدهای از مسببان همان ویرانه در فدراسیون کار میکند؟ ضمن اینکه او خودش میگوید با آگاهی از شرایط موجود پا پیش گذاشته؛ پس تفاوتش با مدیری که از روی ناآگاهی پا در عرصهای جدید میگذارد، چیست؟
عزیزیخادم نه توانست ساختمان فدراسیون فوتبال را نجات دهد و نه میزبانی را برای تیم ملی بگیرد؛ ولی او بالاخره باید یک جا از عکسهای دونفرهای که در روزهای نخست مدیریتش گرفته استفاده کند! در واقع حالا که قرار است استقلال از تیم الهلال عربستان در مرحله حذفی لیگ قهرمانان آسیا میزبانی کند، بهترین زمان برای عزیزیخادم است تا نشان دهد توانایی عملیکردن شعارهایی را که داده و میدهد دارد.
باشگاههای ایرانی گام نخست را برای حسننیت برداشته و با سفر به عربستان نشان دادهاند مشکلی در عرصه فوتبال وجود ندارد. حالا چطور است که تا حرف میزبانی استقلال از رقیب عربستانی در تهران به میان آمده، عربستانیها دوباره میگویند ایران صلاحیت میزبانی را ندارد و این بازی باید در کشور ثالث برگزار شود؟! آیا کوچکشمردن فدراسیون فوتبال ایران در آسیا تبدیل به امری طبیعی شده یا بالاخره قرار است رئیس جدید دست به کار شود و برخلاف یکی، دو رئیس قبلی، حق فوتبال ایران را بستاند؟ فرار رو به جلو و انداختن تقصیر به گردن دیگری، هنر خاصی نمیخواهد؛ همین حالا مدیران «هنرمند» اینچنینی زیاد هستند؛ ولی عزیزیخادم باید تکلیفش را تا دیر نشده روشن کند. او مرد عمل است یا فقط قرار است در عکسهای دونفره حضور داشته باشد؟