فرارو- نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری از لحظه ثبت نام جدلهای انتخاباتی خود را در موضوعات مختلف آغاز کردند. جدلهایی که احتمالا هر چه به ۲۸ خرداد نزدیک میشود، گستردهتر و تندتر خواهد شد. با این حال به نظر میرسد که مهمترین مسائلی که میان دو جناح سیاسی به جدل منتج خواهد شد، دو حوزه اقتصادی و سیاست خارجی خواهد بود.
به گزارش فرارو، بررسی مواضع کاندیداها پس از ثبت نام نشان میدهد که چهرههای اصولگرا یک پارچه لاریجانی و جهانگیری را به عنوان چهرههای شاخص جریان اصلاح طلبی و میانه رو با طرح موضوعات مختلف به چالش کشیدند. در مقابل نیز لاریجانی، جهانگیری و دیگر کاندیدهای اصلاح طلب نیز مجادله را آغاز کردند.
ابراهیم رییسی که ساعات پایانی ثبت نام اعلام حضور کرد و به ستاد انتخابات کشور رفت، کشمکش را به شکل کلی و تلویحی آغاز کرد. او گفت که «بانیان و شرکای وضع موجود نمیتوانند مدعی تغییر در وضع موجود باشند.»
او این را هم گفته که اولویت اش مسائل خارجی، تولید، معیشت و اقتصاد و رفع بیکاری جوانان است. موضوعاتی که به نظر میرسد سرفصل رییسی و ضربه گیرهای او برای مجادله با رقیب خواهد بود. چنانچه علیرضا زاکانی دیگر کاندیدای اصولگرا پس از ثبت نام گفته بود که «کشورداری و تحول اقتصادی نه با قانون شکنی، نه با حرف درمانی، نه با سستی و بیگانه پرستی، نه با غفلت از ظرفیتهای داخلی و نه با تصمیمات ۲۰ دقیقهای میسر نخواهد شد.»
البته علاوه بر رییس و زاکانی، لاریجانی و جهانگیری نیز در خلال اظهارات شان، مسئله تفاوت دیدگاهها در حوزه سیاست خارجی و اقتصادی را مطرح کردند.
با این حال ناظران معتقدند که در مجادلات کلی اصولگرایان بیشتر تلاش خواهند کرد تا با طرح موضوعاتی که در حال حاضر چالش جامعه در حوزههای مختلف است، قدرت را در عرصه اجرایی به دست گیرند.
منافع مقطعی و بلند مدت دو موضوع مجادله انتخابات ۱۴۰۰ خواهد بود
محمدصادق جوادی حصار، فعال سیاسی اصلاح طلب
در گفتگو با فرارو در مورد مسائل و موضوعاتی که در انتخابات پیش رو منجر به چالش و کشمکش خواهد شد، گفت: تنها موضوعی که میتواند به مجادله، برخوردهای میدانی و مقابلههای اجتماعی بدل شود. در دو عرصه میتواند قابل جستجو باشد. یک عرصه منافع مقطعی و زودگذر و عرصه دیگر بلند مدت و ماندگار خواهد بود.
او افزود: در عرصه منافع مقطعی و زودگذر تصور بنده این است که جریانهای مقابل اصلاح طلبان دغدغه بیشتری دارند. چرا که تصورشان این است که احتمالا یا یک سری امکانات را از دست میدهند، یا یک سری امکانات داشته اند و نمیخواهند از دست دهند یا اینکه ندارند و میخواهند به دست بیاورند. خیلی از افراد این جریان معتقدند که اصولگرایان واقعی هنوز نتوانسته اند پس از انقلاب دولت تشکیل دهند. یعنی دولتهایی هم که نزدیک به اصولگرایان بوده، آن دولت مطلوب مدنظر اصولگراها نبوده است. مثلا دولت آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد هر دو اصولگرایی بود، ولی هیچ یک از اصولگرایانی که خود را اصولگرای اصولی میدانند، از دستاوردهای این دو دولت، ابراز خوشحالی و رضایت نمیکنند.
این فعال سیاسی اصلاح طلب میگوید اگر بخواهیم دقیقتر به قضایا نگاه کنیم، شاید بتوان گفت که دغدغه اصولگرایان در این حوزهها بیشتر است. آنها بسیار تلاش میکنند تا از منافعی مثل قدرت متمرکز، تاثیر در حوزههای قدرت اجرایی و سیاسی از معابری همچون شورای نگهبان، قوه قضائیه و نهادهای حاکمیتی تاثیری که اصولگرایان از این معابر بر حوزه قدرت گذاشته اند، بیشتر از اصلاح طلبان بوده است؛ بنابراین تلاش میکنند معابر را برای خودشان باز نگه دارندذو از دست ندهند.
جوادی حصار تصریح کرد: اما اصلاح طلبها تقریباً در این حوزهها چیزی برای از دست دادن ندارند. چرا که نه در حوزه شورای نگهبان دستاوردی دارند، نه در مجمع تشخیص مصلحت نظام دست بالایی دارند و نه در حوزه قوه قضائیه و مقننه میتوانیم بگوییم که قدرت تاثیرگذاری قابل توجهی دارند؛ بنابراین تنها حوزهای که میتوان متصور بود، حفظ بقایای تاثیرگذاری شان در قوه اجرایی است.
او معتقد است که در عرصه بلند مدت و منافع ملی اصلاح طلبان دغدغههای جدی تری دارند. این فعال سیاسی میگوید که اصلاح طلبان در بلندمدت نگران هستند که تزاحمهای مالی و مادی شرایطی را فراهم کند که مزاحمتهای امنیتی و ملی منجر شود. شرایط به گونهای رقم بخورد که امنیت شهروندان، امنیت ملی خدایی ناکرده دچار آسیب شود و ضریب امنیت کاهش پیدا کند. من معتقدم که هر دو طرف میتوانند چنین دغدغهای داشته باشند، در بعضی جاها دغدغه جریان اصولگرا بیشتر است. در بعضی جاها هم دغدغه جریان اصولگرا.
این فعال سیاسی اصلاح طلب در پاسخ به این سوال که آیا مجادله سیاسی و اقتصادی اصولگرایان و اصلاح طلبان بار دیگر سر باز میکند یا خیر، هم میگوید: من فکر میکنم که اجازه سرباز کردن به آن معنا را خیلی پیدا نمیکنند. چرا که خودشان میدانند هیچ دولتی به شکل مطلق نمیتواند تاثیر گذار باشد. مثلا در حوزه سیاست خارجی و بین المللی جمهوری اسلامی، چندی سالی بود که جریان افراطی منتسب به اصولگرایی سرنا را از سرگشادش باز میکردند و میخواستند همه چیز را برعهده دولت آقای روحانی بگذارند. اما پس از انتشار فایل صوتی آقای ظریف و بیانیات رهبری معلوم شد این حرفها مبنای درستی ندارد. بلکه معلوم شد که در مناسبات بین المللی و برجامی وزارت امورخارجه تصمیم ساز نبوده است. طبق فرمایش رهبری، سیاست گذاری در این حوزه برعهده دستگاههای حاکمیتی بوده و اجرا برعهده وزارت امورخارجه بوده است؛ لذا آن صحبتهای که دیگران درباره وزارت خارجه و این سیاست مطرح میکردند مشخص شد که مبنای درستی ندارد.
او خاطرنشان کرد: در مناظرههای انتخاباتی، بسیاری از این مسائل مشخص و آشکار خواهد شد و مردم پی خواهند برد که اینها اطلاعات غلطی بوده که به جامعه منتقل شده است. این مسائل چالش خواهد داشت. اما بنده فکر میکنم اگر قراز است این بحثها مردم را پای صندوقهای رای بیاورد، نتبجه آنچنانی نخواهد داشت. مگر اینکه حاکمیت تصمیم بگیرد که فضایی ایجاد کند و مردم باور کنند که دستگاههای حاکمیتی اراده کردند و تغییراتی در روش و منشهای زمام داری ایجاد کنند تا مردم برای آمدن پای صندوقهای رای انگیزه پیدا کنند.