مردی که همسر سابقش را به قتل رسانده بود، هرچند به قصاص محکوم شده بود، با اعلام گذشت اولیایدم از مرگ نجات پیدا کرد.
به گزارش شرق، متهم بعد از بهقتلرساندن همسر سابقش درِ خانه را قفل کرده و متواری شده بود؛ اما در نهایت راز جنایتش فاش و از سوی مأموران بازداشت شد. نیمهشب دهم دی سال ۹۷ مرد سالخوردهای با پلیس تماس گرفت و از قتل دختر ۳۰ سالهاش به نام میترا خبر داد.
این مرد که هراسان بود، گفت: دختر و دامادم چند ماه قبل از هم جدا شدند. دخترم گاهی اوقات برای ملاقات با دو دخترش به خانه همسر سابقش میرفت. او دیروز –روز حادثه- برای دیدن فرزندانش به خانه همسر سابقش به نام پرویز رفت و بازنگشت. من که نگران او شده بودم، مقابل در خانه رفتم؛ اما کسی در را باز نکرد. او ادامه داد: نیمهشب بود و دخترم به خانه برنگشته بود. من که نگران شده بودم، همراه همسرم بار دیگر مقابل در خانه داماد سابقم رفتیم و، چون کسی در را باز نکرد، قفل را شکستیم و بعد از ورود به خانه با جسد خونین دخترم روبهرو شدیم.
مأموران پلیس در پی این تماس به خانه پرویز رفتند و جسد خونین زن جوان را با دستور قضائی به پزشکی قانونی منتقل کردند. این در حالی بود که پرویز و دو دخترش در خانه حضور نداشتند. پلیس به ردیابی همسر سابق میترا پرداخت و دریافت این مرد به همراه دو دخترش به خانه خواهرش رفته است. بهاینترتیب پرویز بازداشت شد و به جنایت خانوادگی اعتراف کرد.
مرد ۳۷ساله در بازجوییها گفت: من و همسرم از همان ابتدای زندگی با هم اختلاف داشتیم. بهدنیاآمدن دو دخترمان هم اوضاع را بدتر کرد. بههمینخاطر درحالیکه دو دخترمان تقریبا بزرگ شده بودند، تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم. بعد از طلاق گاهی اوقات میترا برای دیدن فرزندانمان به خانه ما میآمد. چند ماهی از طلاق نگذشته بود که میترا پشیمان شد و اصرار داشت سر زندگیاش برگردد. او میگفت دلتنگ بچههاست و میخواست او را صیغه کنم.
متهم به قتل ادامه داد: آخرین بار ساعت شش صبح بود که میترا برای دیدن فرزندانم به خانهام آمد. او بچهها را دید و سپس دو دخترم به مدرسه رفتند؛ اما میترا خانه را ترک نکرد. او شروع به صحبت کرد و گفت دلش برای فرزندانمان تنگ شده و نمیتواند این وضعیت را تحمل کند. او از من خواست تا دوباره با هم زندگی کنیم. من قبول نکردم؛ چون میدانستم دوباره همان جروبحثها پیش میآید. میترا آدمی نبود که روی حرفش باشد و دوباره دعواها را شروع میکرد. سر همین موضوع با هم درگیر شدیم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: میترا قبلا هم بارها برایم پیامک ارسال کرده بود و اصرار داشت صیغهام شود که من مخالفت کرده بودم. او میگفت حتی اگر نمیخواهی مهریه بدهی و دوست نداری زن عقدیات باشم، حاضرم قبول کنم صیغه شویم. وقتی بار دیگر این موضوع را پیش کشید، عصبانی شدم. او میخواست خانه را ترک کند. به او گفتم پالتویی را که به تن دارد، من قبلا برایش خریدهام. باید پالتو را پس بدهد و بعد برود. بههمینخاطر عصبانی شد و به آشپزخانه رفت.
او با کارد آشپزخانه به سمتم حمله کرد که زخمی شدم. من هم در یک لحظه کارد را از او گرفتم و به او ضربه زدم. سپس دنبال دو دخترم رفتم و آنها را به خانه خواهرم بردم. به دنبال اعترافهای این مرد و بازسازی صحنه جرم، او در دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در آن جلسه پدر و مادر میترا برای پرویز حکم قصاص خواستند؛ اما دو دختر نوجوان قربانی از قصاص گذشتند و گفتند به طور کامل نسبت به پدرشان رضایت میدهند. آنها در جلسه دادگاه تأیید کردند پدرشان مادرشان را به قتل رسانده است؛ اما گفتند مادرشان با اینکه آنها را دوست داشت؛ اما خیلی زود عصبانی میشد.
سپس متهم به دفاع پرداخت و بار دیگر اظهارات قبلیاش را تکرار کرد. او در نهایت با حکم قضائی به قصاص محکوم شد. حکم صادرشده در دیوان عالی کشور تحت بررسی قرار داشت که پرویز توانست با پرداخت دیه رضایت پدر و مادر میترا را جلب کند. بهاینترتیب او به زندگی برگشت و پس از آن به خاطر جنبه عمومی جرم بار دیگر در دادگاه کیفری تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و نماینده دادستان درخواست مجازات متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم را مطرح کرد، متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: قبول دارم آن روز با همسر سابقم درگیر شدم؛ اما من فقط یک ضربه با چاقو به کتف او زدم و قصد کشتنش را نداشتم.
پرویز در تشریح ماجرا گفت: من و میترا ۱۵ سال با هم زندگی کردیم؛ اما اختلافهای زیاد ما باعث شد از هم جدا شویم. آن روز وقتی اصرارهای بیجای همسرم را برای بازگشت به زندگی دیدم، عصبانی شدم. سر همین موضوع دعوا میان ما بالا گرفت و میترا به سمت آشپزخانه رفت.
او چاقوی آشپزخانه را برداشت و به سمت من حمله کرد. حتی در آن درگیری پایم زخمی شد. ما با هم گلاویز بودیم که چاقو ناخواسته به کتف میترا برخورد کرد و او روی زمین افتاد. من همان موقع خانه را ترک کردم و اصلا فکر نمیکردم آن ضربه موجب مرگ میترا شود.
احتمالا میترا بعد از ضربه چاقو به کتفش بیهوش شده و، چون چاقو به ریه او آسیب وارد کرده بود، جان سپرد. اگر او را به بیمارستان رسانده بودم، قطعا زنده میماند. من از قتل همسرم پشیمان هستم. هرچند ما با هم اختلاف داشتیم، او مادر بچههایم بود و دلم نمیخواست آسیبی به او وارد شود. من اشتباه کردم و قبول دارم اشتباهم جبرانکردنی نیست؛ اما درخواست دارم عذرخواهی من را قبول کنید.
او به قضات گفت: دو دختر ۱۲ و ۱۴ سالهام بهسختی زندگیشان را میگذرانند و من دو سال است که در زندان هستم. از قضات دادگاه تقاضا دارم به خاطر دو دخترم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا بتوانم آزاد شوم و نزد فرزندانم برگردم. قضات در پایان جلسه وارد شور شدند تا رأی خود را صادر کنند.