مادرم زن ثروتمندی بود البته پدرم هم مردی پولدار بود. بعد از فوت مادرم من به پدرم گفتم وضع مالی خوبی نداریم و از او کمک خواستم تا بخشی از دارایی مادرم را به من بدهد تا خانهای در نزدیکی خانه خودش در شمالغرب تهران بخرم، اما پدرم قبول نکرد. او گفت: شما یک خانه مسکن مهر در پرند دارید بروید و همانجا زندگی کنید و به من ربطی ندارد که بخواهم به شما پول بدهم. درگیری و اختلاف من و پدرم به همین دلیل بود. او میخواست من سختی بکشم. من همه عمرم را در سختی بودم بدرفتاریهایش را هم هرگز فراموش نکردم تا اینکه با حامد تصمیم گرفتیم او را بکشیم.
چک برگشتی راز قتل هولناک مرد ثروتمند را که به دست دامادش و با همکاری دخترش به قتل رسیده بود، فاش کرد و متهمان بازداشت شدند.
به گزارش شرق، دو سال قبل شکایتی به دست مأموران پلیس رسید که در ظاهر موضوع آن چک برگشتی بود. شاکی به پلیس گفت: متهم متواری شده است و نمیداند کجاست. با دریافت حکم جلب مرد متواری مأموران پلیس او را در رستورانی در غرب تهران شناسایی و بازداشت کردند. این مرد گفت: چک مال او نبوده و صاحب چک زنی به نام زیبا است که مدتی قبل برای او چک کشیده است. وقتی مأموران به او گفتند چک را در قبال چه چیزی از زیبا دریافت کرده است، مرد جوان که سامان نام داشت، نتوانست پاسخ دهد و مدعی شد برای زیبا کار میکند.
وقتی مأموران تحقیقات بیشتری انجام دادند، متوجه شدند زیبا یک سال قبل پدرش را از دست داده و از آن زمان به بعد تعداد زیادی چک به نام سامان صادر کرده است. در حالی که سامان یک پیکموتوری ساده است. پلیس سامان را مورد بازجوییهای فنی قرار داد تا بگوید دقیقا چه اتفاقی افتاده است. در این مرحله بود که راز قتلی هولناک فاش شد.
سامان اعتراف کرد این چکها حقالسکوت است. او گفت: مدتی قبل دوستم سیاوش حال روحی بههمریختهای داشت. او مدام میگفت: عذاب وجدان دارد و حالش بد است تا اینکه برایم تعریف کرد با همدستی زیبا و حامد شوهر زیبا، پیرمردی را به قتل رسانده است. آن مرد پدر زیبا بود. دوستم گفت: زیبا و پدرش با هم مشکل داشتند و حامد به من گفت: اگر کمک کنم او را بکشیم، پول خوبی به من میدهد. من هم قبول کردم. وارد خانه آن مرد شدیم و به همراه حامد و زیبا او را کشتیم، اما من خیلی عذاب وجدان دارم.
سامان در ادامه اعترافاتش توضیح داد: وقتی دوستم این موضوع را تعریف کرد، من به ذهنم رسید میتوانیم از این زوج که خیلی هم ثروتمند شدهاند، اخاذی کنیم. با هم به سر قبر پیرمرد رفتیم و دوستم همه چیز را تعریف کرد و من هم فیلمبرداری کردم بعد هم فیلم را برای زیبا و حامد فرستادیم و گفتیم اگر پولی که میخواهیم به ما ندهید همه چیز را به پلیس لو میدهیم. زیبا چند فقره چک چند میلیونتومانی به من داد. او در سه مرحله ۱۵۰ سکه نیز به من داد و هر بار هم که پول میخواستم پرداخت میکرد. او برای دوستم سیاوش یک ماشین صفر خرید و مبلغی هم به او پول داد. زیبا و شوهرش هر بار که ما مشکلی داشتیم حل میکردند و، چون من بهواسطه پولهایی که گرفته بودم وضع مالیام خیلی خوب شده بود، دوستان حسادت میکردند و پیگیر بودند من چطور پولدار شدهام. وقتی چک برگشت خورد آنها حاضر نشدند صبر کنند تا من پول را بدهم و اینطور شد که بازداشت شدم.
مأموران بعد از گفتههای این متهم، زیبا، حامد و سیاوش را نیز بازداشت کردند. سیاوش به قتل اعتراف کرد و گفت: زیبا و شوهرش با پدر زیبا دچار اختلاف بودند. آنها مرا به خانه پدر زیبا دعوت کردند و وقتی من به آنجا رفتم زیبا با خوراندن داروی بیهوشی پدرش را بیحال کرد و من و حامد هم دستمالی را از دو طرف دور گردنش بستیم تا خفه شود. بعد هم با توجه به اینکه مقتول بیماری قلبی داشت زیبا اینطور عنوان کرد پدرش به دلیل ایست قلبی فوت شده است. او به اورژانس هم همین را گفت، اما نتیجه پزشکی قانونی چه بود، من متوجه نشدم. البته این را هم بگویم که من فقط به حامد کمک کردم حامد بود که دستمال را محکم جلوی دهان مقتول گرفت.
وقتی زیبا و شوهرش مورد بازجویی قرار گرفتند زیبا ماجرای اختلاف با پدرش را اینطور توضیح داد: یک سال قبل از فوت پدرم مادرم فوت شد و اموال و داراییاش برای پدرم ماند. مادرم زن ثروتمندی بود البته پدرم هم مردی پولدار بود. بعد از فوت مادرم من به پدرم گفتم وضع مالی خوبی نداریم و از او کمک خواستم تا بخشی از دارایی مادرم را به من بدهد تا خانهای در نزدیکی خانه خودش در شمالغرب تهران بخرم، اما پدرم قبول نکرد. او گفت: شما یک خانه مسکن مهر در پرند دارید بروید و همانجا زندگی کنید و به من ربطی ندارد که بخواهم به شما پول بدهم. درگیری و اختلاف من و پدرم به همین دلیل بود. او میخواست من سختی بکشم. من همه عمرم را در سختی بودم بدرفتاریهایش را هم هرگز فراموش نکردم تا اینکه با حامد تصمیم گرفتیم او را بکشیم. من و حامد به خانه پدرم رفتیم. او برای قلبش دارو زیاد استفاده میکرد. من داخل آب مقداری داروی خوابآور ریختم و دز داروهایش را هم زیاد کردم و آن را به پدرم دادم. بعد از آن بود که پدرم تقریبا بیهوش شد و حامد و سیاوش هم او را خفه کردند. از آنجایی که پدرم دچار مشکل قلبی بود و پرونده پزشکی داشت وقتی ما مدعی شدیم پدرم ایست قلبی کرده است، حرفمان را باور کردند.
متهم در ادامه گفت: وقتی سیاوش از ما پول خواست هرچه که مطالبه کرد به او دادیم. با اینکه از ما اخاذی میکرد، اما قبول کردیم پول را بدهیم و فکر نمیکردیم که او بخواهد اینطور با ما رفتار کند.
حامد هم اتهام را قبول کرد، اما سیاوش مدعی شد عامل اصلی قتل حامد بوده است. درحالیکه قرار بازداشت برای هردو متهم صادر شده بود سیاوش به قرار صادره اعتراض و درخواست قبول وثیقه را مطرح کرد که رسیدگی به این مسئله به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. تحقیقات درخصوص قتل همچنان ادامه دارد.
به پدرت چه دیگه که بهت مال و اموال بده
خاک تو سرت