امین عربی

خرد، فرهنگ، هنر و گوهر

تاریخ انتشار: ۲۳:۴۷ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۸
امین عربی؛ از نگاه حکیمانه فردوسی برای بزرگی یک شخص و حتی یک کشور و یک جامعه، سه ویژگی اکتسابی و یک ویژگی غیر اکتسابی لازم است. آن‌جا که می‌فرماید:
یکی داستان زد بر او پیلتن/ که هر کس که سر برکشد ز. انجمن

هنر باید و گوهر نامدار / خرد یار و فرهنگش آموزگار

چو این چار گوهر به جای آوری/ به مردی جهان زیر پای آوری

هنر، گوهر، خرد و فرهنگ ویژگی‌هایی است که از نظر حکیم فردوسی برای بزرگی و عظمت یک شخص و یا یک کشور در رقابت برای سر برکشیدن در انجمن یا اجتماع یا کشور‌ها لازم است. هنر، خرد وفرهنگ ویژگی‌های اکتسابی و گوهر به معنی نژاد نیز ویژگی غیراکتسابی است. آن‌چه استاد طوس در ادامه آورده رتبه‌بندی و درجه اهمیت هرکدام از این ویژگی‌ها را بیان می‌کند.
 
خرد در مقام نخست قرار دارد و در اهمیت آن آمده:

خرد افسر شهریاران بود/ خرد زیور نامداران بود
 
قاعده‌ای ساده در تاریخ بشر وجود دارد که تامین‌کنندگان و برهم زنندگان امنیت، قدرتمندترین گروه در جامعه هستند و کسانی که می‌توانند امنیت ایجاد کنند یا امنیت را از بین ببرند صاحب رانت‌های اقتصادی خواهند شد.
 
بنابراین حاکمان برای حفظ حکومت به قدرت نظامی و توان اقتصادی نیاز دارند. حکیم فردوسی معتقد است که خرد هم قدرت نظامی (افسر) و هم قدرت اقتصادی (زر) برای یک شخص یا یک حکومت ایجاد می‌کند. می‌بینیم که امروز هم برای تسلط بر منابع عظیم دنیا و چپاول کشور‌ها نیز دو ابزارِ قدرت نظامی و اقتصادی حرف اول را می‌زند.
 
خردورزی زایش‌گر قدرت نظامی و اقتصادی است. خرد برای افراد خلعت ایزدی است یعنی بهره‌ای از عنایت حضرت حق به بندگانش:
 
خرد مرد را خلعت ایزدی است/ سزاوار خلعت نگه کن که کیست

خرد زنده جاودانی شناس/خرد مایه زندگانی شناس

دلی که از خرد گردد آراسته/چو گنجی بود پر زر و خواسته

چنان دان که هر کس که دارد خرد/به دانش روان را همی پرورد

خرد همچو آب است و دانش زمین/بدان کین جدا و آن جدا نیست زین
 
خرد از نگاه حکیم آن‌قدر مهم است که به یزدان سوگند یاد می‌کند که اگر خرد باشد، سرانجام بدی در کار نیست
 
به یزدان که گر ما خرد داشتیم/ کجا این سرانجام بد داشتیم هنر
 
از نگاه حکیمانه فردوسی هنر یکی از چهار ویژگی است که یک شخص برای سربرکشیدن در اجتماع نیاز دارد. همچنین بزرگی یک جامعه یا کشور نیز به هنرآفرینی هنرمندانش در نقش‌های گوناگون بستگی دارد. هنر را می‌توان از زوایای مختلف تماشا کرد به عنوان مثال از نگاه اقتصادی، هنرِ تولید یک کالا و تصاحب سهمی از بازار‌های بین‌المللی، کشور را در رقابت جهانی قدرتمند می‌کند.
 
در فرهنگ دهخدا، هنر به دانش، فضل و کمال معنی شده و کمال آدمی، هشیاری، فراست و فضیلتی است که هنرمند را از دیگران متمایز می‌کند. هنرمند، با دقت نظر و دوراندیشی نیاز‌های فطریِ زیبایی طلب انسان را پاسخی مناسب می‌دهد. در نگاه ملی، هنر از درهم آمیختگی استعدادها، مهارت‌ها و شایستگی‌هایِ گروهی، خلق می‌شود و فضیلتی بزرگ می‌آفریند تا آن ملت را از سایر ملت‌ها ممتاز سازد:
 
هر آنکس که جوید همی برتری/ هنر‌ها بباید بدین داوری
 
استاد طوس در مورد هنرِ ایرانیان از فراوانی هنر مردمش یا به عبارتی تنوع مهارت و استعداد‌ها می‌گوید "هنر نزد ایرانیان است بس".
 
نبوغ و استعداد هنرمند در یادگیری فنون و مهارت‌ها مؤثر است و از این جهت هنر، اکتسابی است و هنرآموزی از هر کسی، کاهش رنج را به دنبال دارد:
هنر گر بیاموزی از هر کسی/ بکوشی و پیچی ز. رنجش بسی
 
حکیم فردوسی معتقد است هنر در مقام استعداد و مهارت‌های فردی در رتبه‌ای بالاتر از نژاد و به اصطلاح " ژن خوب" قرار دارد.
 
چو پرسند پرسندگان از هنر/ نشاید که پاسخ دهی از گهر
 
مقایسه کاملی بین گهر و هنر از حماسه‌سرای ایران زمین صورت گرفته و از واقعیت‌های امروز جامعه ما، دریای متلاطمی برای شناگران ساخته. در دریای آرامِ این دو بیت، برتری هنر بر "ژن خوب" موج می‌زند:

یکی داستان دارم از روزگار/ که هرجای دارم همی یادگار

سگ کار دیده بدرد پلنگ/ ز. روبه رمد شیر نادیده جنگ
 
عمق بخشی به اصالت خانوادگی و ارتقای عظمت خانواده از طریق شناسایی استعداد‌ها و هدایت آن در مسیر درست با تلاش و ممارست فراوان امکانپذیر است.
 
کارآمدی هنر در ارزشی، تعهدی و تکاملی بودن هنر در پیوند با کردگار تجلی می‌یابد:
 
هنر، چون نه پیوست با کردگار/شکست اندر آورد و بربست کار

هنر نعمتی از داور دادگر است/ همی گفت: کای داور دادگر/ تو دادی مرا هوش و فرّ و هنر
 
و نصیحت حکیم ایران

هنر جوی و با پیر دانا نشین/چه خواهی که یابی ز. بخت آفرین
 
و دعای هنری ایشان بدرقه دوستان
 
همیشه هنرمند بادا دلت/ رسیده بکام آن دل روشنت
 
فرهنگ
از نگاه فردوسی فرهنگ، از شاخص‌های مهم سربلندی یک شخص، جامعه یا کشور است. فرهنگ و خرد هر دو محصول دانش هستند خرد در فضایی به وسعت همه علوم و فرهنگ در فضای باورها، اندیشه‌ها و آرمان‌ها. فردوسی که خود را بنده و ستاینده نبی و ولی می‌داند فرهنگ غالب را در عدالت (داد) و نیکویی جستجو می‌کند. پیامبر (ص) بعثت خود را برای مکارم اخلاق (نیکویی) و امام علی (س) عدالت را سرچشمه همه خوبی‌ها می‌داند:

تو را باد پیروزی از آسمان/ مبادا بجز داد و نیکی گمان
 
فرهنگ، محصول فکری دانشمندان و صاحبان فکر و اندیشه است. در بلند مدت باور‌ها به رفتار‌های فردی و اجتماعی تبدیل می‌شود و شخصیت فرد و هویت جامعه و یک ملت را شکل می‌رهد. گاهی این شخصیت یا هویت چنان نیرومند می‌شود که دیگر فرهنگ‌ها را به زیر می‌کشد.
 
فردوسی معتقد است فرهنگ پیروزگر ایرانیان، غالب و شایسته حکمرانی در جهان است:
 
جهان زیر آیین و فرهنگ ماست/ سپهر روان جوشن جنگ ماست.
 
توانایی فرهنگ به نیک نامی و عدالتخواهی آن گره خورده است و اینگونه نصیحت می‌کند:

جز از نیک نامی و فرهنگ و داد/ ز. کردار گیتی مگیرید یاد
 
و دعای فرهنگی استاد طوس و نصیحت حکیمانه او الهی:

دلت زنده باشد به فرهنگ و هوش/ به بد در جهان تا توانی مکوش

و پاداش نیکویی زیبایی است:
چو پیروزگر باشی ایران تراست/تن پیل و چنگال شیران تراست
 
گوهر
تاکید فردوسی بر گوهر به معنی اصل و نژاد برخواسته از منطق استقرائی است که اگر تک تک افراد جامعه صاحب فضیلت شوند، شهر مدینه فاضله خواهد شد. خداوند کشته شدن یک نفر به ناحق را با کشته شدن تمام انسان‌های روی زمین برابر می‌داند.
 
کمال فضیلت در اندیشه بزرگ مرد عالم، که فردوسی بزرگ، خود را خاک پای او می‌داند متجلی است و اینجاست:

به نزد کهان و به نزد مهان/ به آزار موری نیرزد جهان
 
گوهر را حقیقت، ذات، اصل، سرشت و نهاد هر چیز و هر کس، معنی کرده‌اند. برای فرد از واژه‌های گوهر، اصل و نژاد استفاده می‌شود و برای یک جامعه یا کشور از هویت و تمدن آن کشور سخن می‌رانند. یک فرد در انتخاب اصالت خانوادگی و هویت ملی خود نقشی ندارد و آن را به ارث می‌برد ولی در ریشه دار نمودن عظمت و اصالت خانواده، جامعه و هویت ملی خود به جد مؤثر است.

نژاد به تنهایی یارای مقاومت در برابر دانش، هنر و فرهنگ را ندارد و سعدی شیرین سخن به زیبایی این واقعیت را بیان می‌کند:

روستازادگان دانشمند/ به وزیری پادشاه رفتند
 
پسران وزیر ناقص عقل/ به گدایی به روستا رفتند
 
حکیم سخن آفرین باور دارد صاحب گوهری که فاقد هنر، فرهنگ و دانش باشد، خوار و ناپسند است:
 
گهر بی هنر ناپسند است و خوار/ بدین داستان زِد یکی هوشیار
 
هر آنکس که جوید همی برتری/ هنر‌ها بباید بدین داوری
 
سنگینی درد امروز جامعه ما مربوط به بی هنرانی است که گرد صاحب منصبان می‌چرخند تا با واسطه گری، هزینه فعالیت‌های اقتصادی را برای کارآفرینان صد چندان کنند و اگر این منصب از بستگان آنان سلب شود، چاره‌ای جز گدایی ندارند:

هنر بهتر از گوهر نامدار/ هنرمند را گوهر آید بکار

تو را با هنر گوهر است و خرد/ روانت همی از تو رامش برد
 
هنر توانایی ساختن گوهر را دارد و در قرن اخیر بسیاری از هنرمندان، گوهر‌ها ساختند. ایران به هنر و توانمندی فرزندانش به کمال می‌رسد و عظمت گذشته اش را باز می‌یابد.
 
امروز جویندگان از هنر می‌پرسند نه از گهر:
 
اگر تخت جویی هنر بایدت/چو سبزی دهد شاخ بر بایدت

چو پرسند پرسندگان از هنر/ نشاید که پاسخ دهی از گهر
پرطرفدارترین عناوین