فرارو- معمولاً سعی می کنیم میلاد نزدیکانمان را جشن بگیریم گاهی هم فاصله این مجال را نمی دهد تا در شادی تولد نزدیک ترین افراد زندگی مان شریک شویم. برای همین سعی می کنیم با یک متن ادبی یا شعر سهمی در خوشحالی او داشته باشیم...
تبریک تولد دوست؛ مجموعه شعر هایی که در ذیل از نگاه خوانندگان محترم می گذرد از میان اشعار شاعران معاصر ایران و شعر شاعران جهان انتخاب شده است.
******************************
زندگی من از روزی آغاز شد
که تو را دیدم
و بازوانت، راه دهشتناک جنون را
بر من سد کرد
و تو سرزمینی را نشانم دادی
که در آن تنها بذر نیکی می پاشند
تو از قلب پریشانی آمدی
تا تسکین دهی تب و دردم را
و من درختی بودم که در جشن انگشتانت
می سوختم از اشتیاق
من از لب های تو متولد شده ام
و زندگی ام از تو آغاز می شود
«لویی آراگون»
***************************
محل تولدش کجاست
چند ساله است
نمی دانم
و در پی دانستنش نیستم
هرگز نپرسیدم
و به آن نیندیشیدم
نمی دانم.
همسرم
بهترین زن دنیاست
درباره ی او واقعیت های دیگر اهمیتی ندارد.
«ناظم حکمت»
***************************
میلیون ها سال طول کشید
تا نوبت زندگی به ما رسید
من چه ساده
دارم برای تو می میرم
«علی نیتلی»
*************************
امشب
شعری نخواهم نوشت
[ سی و ششمین]شمع را
برای تولدت روشن می کنم
و پرهایم را طواف می دهم.
برگرد، آتشی که تو در جانم روشن کرده یی
[ سی و شش]تکه خاکستر کوچک کافی است
تا پر سوخته حرمت پیدا کند.
جشن تولد توست
و من
[سی و شش] بار به دنیا
می آیم و خاکستر می شوم
تا راز حضور تو را بدانم.
ققنوسم من امشب.
« شمس لنگرودی»
******************************
شناسنامه من یک دروغ تکراری است
هنوز تا متولد شدن مجالم هست
«محمدعلی بهمنی»
******************************
لبخند زدی و آسمان آبی شد
شبهای قشنگ مهر مهتابی شد
پروانه پس از تولد زیبایت
تا آخر عمر غرق بی تابی شد
«مریم حیدر زاده»
******************************
خانهیی آرام و
اشتیاقِ پُرصداقتِ تو
تا نخستین خوانندهی هر سرودِ تازه باشی
چنان چون پدری که چشم به راهِ میلادِ نخستین فرزندِ خویش است؛
چرا که هر ترانه
فرزندیست که از نوازشِ دستهای گرمِ تو
نطفه بسته است…
میزی و چراغی،
کاغذهای سپید و مدادهای تراشیده و از پیش آماده،
و بوسهیی
صلهی هر سرودهی نو.
«احمد شاملو»
******************************
جهان برای من
با میلاد تو آغاز شده
و برگهای تقویم تنها
دیوارهایی فرضی است
که فاصله را یادآوری می کنند
تا باور کنیم بی آغوش
عشق
افسانه ای بیش نیست
اما حالا که دوباره میلاد توست
بیا با هم دیوانگی کنیم
مثلا من ماه را جای تو می بوسم
و تو با قاصدکی برای چشمانم لبخند بفرست
بعد با هم به ریش تقویم و دیوارهایش میخندیم
تنها خدا می داند
هر بار که می خندی
دیوارها کابوس آوار می بینند
«گیلدا ایازی»
******************************
به آغاز گل سرخ ایمان دارم
به تولد شعر در حیاط ذهن
به آن زمان که من پُر می شوم از شعر
و هر بهانه ای که مرا به تو پیوند می زند
«فروزان فلاح نژاد»
****************************
آنقدر خوابت را دیدهام
که واقعیتت را از دست دادهام
آیا هنوز وقت آن نرسیده که
در آغوشت کشم؟
و بر گونه هایت بوسه زنم
میلادِ صدای دلنشینت را؟
«روبر دسنوس»
******************************
میان این همه جنگ،
میان این همه درد،
میلادت،
تولد ستاره ای ست که جهان را روشن کرده است.
با این همه جنگ،
با این همه درد،
چه زیباست جهان.
خداوندا،
بگذار دستهای تو را ببوسم
که جهان را روشن آفریدی.
« امیر صابرنعیمی»
******************************
روز پاییزی میلاد تو در یادم هست
روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
«شهریار قنبری»
******************************