تاریخ ایرانی نوشت: رئیسجمهور روز دوشنبه (اول بهمن ۹۷) در جمع وزیر و معاونان وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات مثالهایی تاریخی از برخورد برخی گروههای اجتماعی با پدیدههای جدید زد و گفت: «زمانی که این وزارتخانه فقط متولی پست، تلگراف و تلفن بود، حکومتها چندان نسبت به آن احساس دردسر نمیکردند، اما با اختراع رادیو از آنجا که مردم دیگر میتوانستند از فواصل دور و کشورهای دیگر که تحت حاکمیت حکومت کشور خودشان نبود، پیام بگیرند، دردسر حکومتها شروع شد و گویا اولین بار در ایران این پهلوی اول بوده است که دستور اعمال فیلترینگ برای رادیو به عنوان نوظهورترین رسانه عصر خودش را صادر کرده بود.
اگر یادتان باشد وقتی میخواستند حمامهای قدیمی و خزینهها را جمع کنند و دوش حمام وارد کشور شود، یک نهضت عظیمی درست شد و گفتند اسلام دارد از دست میرود و همان زمان که سال ۴۰ بود، عدهای میگفتند که با دوش آب نمیتوان غسل کرد و این یک توطئه است. وقتی تلفن به جوامع راه پیدا کرد، برخی از فلاسفه گفتند امکانپذیر نیست که صدا از داخل سیم رد شود و به کیلومترها دورتر برسد و این کار شیطان است و ممکن است که شیطان پیامها را اشتباهی منتقل کند، به همین دلیل برای استفاده از تلفن شبهه آورده بودند. وقتی اتومبیل وارد شد، ما در روستا بودیم و خیلی مهم بود که یک ماشین عبور کند. شاید ساعتها منتظر میماندیم تا فقط به تماشای ماشین بنشینیم و مادرها توصیه میکردند که به خیابان نزدیک نشویم. چون ماشین کنترلی ندارد و میگفتند از بالای تپه بروید و رد شدن ماشین را نگاه کنید. آن زمان که ماشین تازه آمده بود فکر میکردند که رانندگی یک فناوری عظیم است و کسی که شوفر است، یک کار سطح بالایی انجام میدهد که رانندگی را یاد گرفته و هیچکس تصور نمیکرد که روزی همه رانندگی انجام دهند و ممکن بود برای آنکه ماشین خطرناک است، بگویند که جادهها را دیوار بکشید تا ماشینها رفتوآمد نداشته باشند و مردم راحت شوند.»
حسن روحانی ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ در دیدار با کارکنان سازمان حفاظت محیط زیست اشاره مشابهی به ماجرای دوش حمام داشت: «زمانی که بهداشت آمد، مردم فکر میکردند تشریفات است. حمامهایی را که به صورت خزینه بود، میخواستند دوشی کنند، چه بساطی به پا شده بود! عدهای میگفتند اگر لولهکشی شود، نصف دین از بین میرود، آن وقتی که در سالهای ۴۰-۱۳۳۹ میخواست این تحولات رخ دهد، آغاز دوران طلبگی ما بود. قم هم همان سال ۱۳۴۰ داشتند حمامها را عوض میکردند، چه سر و صدایی درست شده بود؟ دو حادثه را ما در قم دیدیم که خیلی مهم بود، یکی مربوط به حمام بود که میخواستند آنها را به دوشی تبدیل کنند. بعضیها فکر میکردند فاجعه بزرگی میخواهد اتفاق بیفتد. دیگری وقتی بود که میخواستند ساعتهای زمستانی، تابستانی را عوض کنند. میگفتند این اصلاً برای این است که دین را از بین ببرند، چگونه وقت نماز ظهر را ما بفهمیم؟ تا حالا چگونه میفهمیدیم ساعت ۱۲:۱۵ نماز میخواندیم، حالا ساعت ۱۳:۱۵ میخوانیم، مگر حادثهای پیش میآید؟»
جنبش خزینه
روحانی با نقل روایت مخالفت با تعبیه دوش در حمام اشاره به «جنبش خزینه» دارد که توسط برخی مذهبیون ایجاد شد و استفاده از «دوش» به جای «خزینه» را از مظاهر غربگرایی و تنها آب خزینه را پاک و «کر» و هرچه غیر از آن را ناپاک و نجس میدانستند. خزینه حوضچهای در حمام بود که مردم خودشان را در آن میشستند و غسل میکردند.
داریوش شهبازی، تاریخپژوه ماجرای ورود دوش به ایران را اینطور روایت کرده است: «سرداری از سپاه ناپلئون پس از سقوط وی به ایران میآید و دیرزمانی از اقامت او در کشور میگذرد و خدماتی به دولت ایران میکند و بالاخره در این سرزمین چشم از جهان فرومیبندد. دولت وقت (موسم سلطنت ناصرالدینشاه) به پاس خدمات آن سردار، فرزندش کلنل نیکلا سمینو را به ایران دعوت مینماید و اموری را بدو میسپرد. این فرزند دل به سرزمین پارس میبندد و دختری از این دیار به زنی میگیرد و در این خاک ماندگار میشود. سمینو پسر در نیمه دوم پادشاهی ناصرالدینشاه در خیابان لختی (دروازه دولت یا سعدی فعلی) حمامی بنا میکند و برای نخستین بار در این حمام دوش کار میگذارد و بدین ترتیب بنیانگذار این امر میشود. حمام سمینو تا دوران محمدرضا شاه فعال بود.»
معجزات حمام
البته راهی طولانی طی شد تا خانههای ایرانی حمامدار شوند. ویلم فلور در کتاب «سلامت مردم در ایران قاجار» (ترجمه ایرج نبیپور) پیشرفت حاصل در این مسیر را با بررسی کاهش نسبت کسری تعداد خانهها به تعداد حمام در تهران بررسی کرده است: «در سال ۱۸۵۲، تنها یک حمام برای ۱۴۸ خانه در تهران وجود داشت، در حالی که در سال ۱۹۰۲ این میزان به یک حمام برای ۸۹ خانه رسید که افزایش ۴۰ درصدی حمام را در ۵۰ سال نشان میداد. اما وجود مقدار کافی حمام، لزوماً به معنای بهتر بودن سطح سلامت عمومی نبود. بنا به اظهار دکتر ادوارد دورسون از کرمان از آنجا که فقرا به ندرت تمام بدن خود را میشویند، عرق هم در تابستان سوزاننده و هم در یخبندان زمستانی به دلیل اینکه لباسها تعویض نمیشدند، تجمع مییابد. در هنگامی که فرد به حمام عمومی میرود لباسهایش را عوض میکند و لباسهای تمیز میپوشد. اما بسیاری لباس تمیز ندارند و برای ماهها به حمام عمومی نمیروند. بدبختانه بسیار معمول است که پس از یک بیماری عفونی، فرد به حمام میرود. هرچند ممکن است مقداری از جرمها نابود شوند، ولی بسیاری هنوز زنده مانده و باعث انتقال بیماری میشوند. جهل و نادانی موجب میشود که بیماری به صورت یک خطر گریزناپذیر جلوه کند.
از آنجا که به حمامهای عمومی (اگر هم در دسترس بودند) نیز هر دو تا سه هفته میرفتند باز هم این مکانها به عنوان نقطه اتکا سلامت عمومی واقع نمیگردیدند. از این رو حمام عمومی، مکان بسیار مناسبی برای گسترش و انتشار بیماریهای تنفسی، پوستی، تراخم، عفونتهای قارچی و رودهای محسوب میشد. در حقیقت حمام یکی از منابع عمده عفونت بود، زیرا آب تقریباً فقط سه بار در سال تعویض میشد، بنابراین جای شگفتی نیست که چرا بیماریها با این سرعت منتشر میشدند. در ضمن برداشت اشتباه از قوانین اسلام که آب روان، سالم و غیرآلوده است، در انتشار بیماریها کمک میکرد. چون که اغلب وجود آب روان پیش از آنکه به دهکده رسد آلوده بود. همچنین طبیبان معمولاً تنقیه با آب حمام را تجویز میکردند.»
عبدالمهدی رجایی در مقالهای درباره حمامهای عمومی در دوره معاصر (پژوهشنامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، بهار و تابستان ۱۳۹۳، صص ۷۱-۴۷) نوشته عدهای از مردم گمان میکردند آب خزینه خاصیت درمانی دارد؛ پس به صور گوناگون از آن مورد استفاده میکردند؛ مانند استنشاق، مزمزه و غرغره کردن. یک و نیم قرن پیش، میرزا تقیخان حکیمباشی درباره این اشخاص نوشت: «بعضی اشخاص به گمان اینکه آب حمام را منفعتی مخصوص است صبحگاه پس از دخول در آنها، به ناشتا یک کف از آن آبها را میخورند.» درباره امراض پوستی نیز این اعتقاد وجود داشت که رفتن در خزینه حمام عمومی موجب التیام آن میشود.
یک شاهد متأخرتر به یاد میآورد شفابخشی آب خزینه در نظر مردم عامی به قدری بود که «اگر کسی زخمی در بدنش پیدا میشد میگفتند بایستی با آب خزینه شستوشو شود تا زود خوب شود. آفتابهای میبردند درِ حمام و به حمامی میگفتند آفتابه را از آب خزینه پر کند و میآوردند منزل و آن زخم را شستوشو میکردند.»
علاوه بر اثر شفابخشی آب خزینه نوعی اثر «جادویی» نیز برای آن متصور بودند. روزنامه اخگر در سال ۱۳۰۷ راجع به حمام شیخ بهایی آورد: «چنانچه عموم اهالی اصفهان مطلعاند زنهای موهومپرست، که اکثریت طبقه نسوان را تشکیل میدهند، در شب چهارشنبه آخر صفر، برای آنکه بخت و اقبالشان گشاده شود و شوهری برای دخترشان پیدا کنند یا آنکه در نزد شوهر عزیز شوند، به حمام شیخ و کاغذگرخانه رفته، مقداری از آب منجلاب این دو محل را نوشیده و به روی خود میپاشند. این عمل علاوه بر مفاسد اخلاقی و ناموسی که دربردارد، از نقطهنظر حفظالصحه ضررهای زیاد وارد میآورد.» (اخگر، ۴ آذر ۱۳۰۷)
دوش اجباری
روزنامه اخگر خزینه حمامهایی را توصیف میکند که ماهی یک بار آبشان عوض میشود و هر روز عده زیادی مبتلایان به امراض تناسلی و جلدی وارد آن میشوند و «رؤسای محترم دوایر و متمولین خودشان اغلب دارای حمام سرخانه هستند و یا به حمام دوش میروند.» در سال ۱۳۰۸ حادثهای در یکی از حمامهای زنانه محله جوباره اصفهان اتفاق افتاد که تکانی بود به اصلاحطلبان و ترقیخواهان که صدای خود را برای ساماندهی حمامهای شهر بلندتر کنند. درحالی که سیصد نفر در آن حمام مشغول استحمام بودند در اثر غفلت حمامی، از تون حمام دود به گرمخانه نشت کرده و فقط یک زن توانست فرار کرده و مردم را خبردار کند. فوراً طلق خزینه را خراب کردند تا دود خارج شده و زنان در حال اغما از محل خارج شدند. کمیسیونی برای اصلاح حمامهای محله جویباره تشکیل شد و قرار شد هر سه حمام محله دارای دوش شوند.
سال ۱۳۱۱ در نظامنامه بلدیه اصفهان صراحتاً تاکید شد که «کلیه حمامهای عمومی مردانه و زنانه، اعم از اینکه دارای دوش خصوصی باشد یا نباشد، باید یک دستگاه دوش عمومی دارا باشد که شیرهای دوش مزبور متعدد و استفاده از آن برای کلیه مشتریان آزاد باشد.» (روزنامه اخگر)
به نوشته رجایی، گویا حمامیها توجه بسیاری به اولتیماتوم بلدیه نشان نداده بودند چراکه بلدیه در سال بعد همین درخواست را تکرار کرد. علل مختلفی باعث میشد حمامیها نسبت به نصب دوش استقبالی نشان ندهند. علت اقتصادی آن بود که در صورت نصب دوش مصرف آب خصوصاً آب گرم چند برابر میشد و هیچ حمامی این خسارت را نمیپذیرفت. اما علت دوم فرهنگی بود و محصول یک نگاه متحجرانه. عدهای گفتند که غسل زیر دوش درست نیست و باید در خزینه انجام شود. به این دلایل سالها استفاده مخفیانه از خزینه معمول بود. در سال ۱۳۱۵ بلدیه اصفهان مجبور شد اخطار آخر را به حمامیها بدهد: «مالکین و مستاجرین حمامهای شهر تا اول آبان اقدام به ساختمان دوش و تهیه چاههای فاضلاب برای حمام خود بنمایند و چنانچه تا تاریخ فوق اقدام نشود بلااستثنا حمامی که فاقد دوش و چاه فاضلاب باشد از طرف شهرداری بسته خواهد شد.» (اخگر، ۲ شهریور ۱۳۱۵)
تا سال ۱۳۱۹ حمامهای اصفهان با ضرب و زور شهرداری دوشدار شدند و در خزینهها قفل شد، اما مثل اینکه بعضی از مراجعان حمام، خواهان استفاده از خزینههای سابق بودند. حمامیها پنهانی در خزینهها را برای آنها میگشودند؛ موضوعی که به گوش بازرسی شهرداری رسیده بود. پس شهرداری ناچار شد علاوه بر بستن در خزینهها آنها را نیز پر کند!
اوضاع پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه خیلی سریع به حال سابق برگشت. حمامیها دوشها را جمع کرده و خزینهها را راه انداختند. بعد از شهریور ۲۰ برخی از حمامیها که نمیخواستند یا میترسیدند دوش خود را جمع کنند، مجرای آب آن را به آب خزینه وصل کرده بودند. خواننده روزنامه اخگر وضعیت حمام را اینطور توصیف کرده است: «از همه بدتر آب کثیف خزینه بود که در لولههای دوش جریان داشت.» البته وزارت بهداری مجبور شد برای دوشهای حمام هم دستورالعملی صادر کند: «از قبول دو نفر مرد و زن یا دو نفر مرد یا دو نفر زن در یک دوش خصوصی به کلی خودداری نمایند و لذا از طرف دایره بازرسی شهرداری دستور اکید به مأمورین صادر شده است که در صورت مشاهده چنین تخلفی فوراً متخلف را به دادگاه شهرداری جلب و به اشد مجازات او را محکوم نمایند.» (۲۲ مرداد ۱۳۲۱)
از این دست معضلات بسیار بود و هر بار دستوری خاص صادر میشد؛ سال ۱۳۴۹ اعلام شد که هر کس باید وسایل شخصی خود را با خود به حمام ببرد و استفاده از حوله و لنگ حمامی مغایر با بهداشت عمومی و خلاف است. با این وصف تا حدود ۴۰ سال پیش، داستان خزینههای آلوده، جزئی از تاریخ اجتماعی بوده و با ارتقای سطح سواد شهرنشینی به تدریج خزینه منسوخ شد و مردم مؤمن احتیاطکار هم یقین حاصل کردند که با دوش هم میتوان غسل کرد.
در خاطرات امینالله رشیدی، استاد برجسته آواز و موسیقی اشاراتی به جنبش خزینه شده است: «در اواسط حکومت رضاشاه (سالهای ۱۳۱۰ شمسی به بعد) بود که به منظور رعایت اصول بهداشت، از تهران به تمام شهرستانها بخشنامهای درخصوص گِل گرفتن (بستن) خزینه حمامها و نصب دوشهای متعدد به شیوه کشورهای اروپایی صادر شد… بعضی از مردم از اینکه دیگر نمیتوانستند به تکالیف شرعی خود عمل کرده و در آب (منجلاب!) خزینههای حمام غسل کنند، ناراحت شدند و به مخالفت برخاستند. البته غیر از متشرعین، امثال ما کودکان هم که مسئله غسل و ابعاد آن برایمان نامفهوم و قصد نهایی ما آببازی و آموختن فن شنا در آنها بود، از خزینهها دل نمیکندیم. در یکی دو سال اول این نهضت، یعنی وداع با منجلابی به نام خزینه و استفاده از دوش، بعضی از مؤمنین با پرداخت رشوه به حمامی (صاحب حمام) صبح تاریک روشن، به طور مخفی و دزدکی، دور از چشم مأمورین دولت به حمام رفته و با گشودن درِ خزینه، استحمام به سیاق سابق را ادامه میدادند تا آنکه به مرور زمان و آگاهی آنان از مسائل بهداشتی و نیز با سختگیری مأموران و جریمههای سنگینی که برای متخلفین، اعم از صاحبان گرمابه و مراجعین قائل میشدند، کمکم خزینه را رها و به دوش روی آوردند.»
دوشستیزی ادامهدار
تا دهه ۴۰ همچنان دعوای دوش و خزینه داغ بود؛ چنانکه در خاطرات عبدالرحیم اباذری، پژوهشگر علوم اسلامی در این سالها میتوان بازتاب آن را دید: «در اواخر دهه ۴۰ در شهر ما «میانه» حمامهای خزینهای وجود داشت و، چون لولهکشی آب در خانهها نبود و مردم حتی برای آب آشامیدنی خود در سختی به سر میبردند و از چشمههای اطراف آب میآوردند، بنابراین مجبور بودند هرازچندگاهی جهت به اصطلاح نظافت و انجام غسل به این حمامهای عمومی بروند چند لحظاتی را داخل خزینه سپری کنند. خزینهای که آب آن غالباً از مدتها پیش مانده و متعفن شده بود و هنگامی که در آن غوطهور میشدی، چه اشیا و کثافاتی که در کف آن به پای آدم اصابت نمیکرد! از حمام که برمیگشتی، تا چند روز بوی بد خزینه با تو همراه بود و همین مراکز به ظاهر بهداشتی، منشأ بسیاری از بیماریها شده بود. مردم وقتی به حمام میآمدند و میخواستند غسل ارتماسی کنند اول با همان آب، سه بار مزه مزه و استنشاق میکردند تا عمل استحبابی انجام داده از ثوابش بهرهمند شوند و بعد هم غسل ارتماسی انجام میدادند. این وضع همینطور ادامه داشت تا اینکه اداره بهداشت تصمیم گرفت حمامهای خزینهای را تعطیل و به جای آن حمامهای دوشی تأسیس کند. حدود سالهای ۴۸-۱۳۴۷ در شهر میانه یک حمام دوشی با اسلوب بهداشتی و خیلی تمیز و شیک به راه انداخته شد. همزمان با آن مخالفتها و نقزنیهای برخی مدعیان نیز آغاز گردید، انواع و اقسام شبهاتی بود که هر روز مطرح میکردند. یک روز میگفتند: غسل در زیر دوش جایز نیست و باطل است. روز دیگر میگفتند: این یک توطئه است میخواهند خزینه را که موضوع غسل ارتماسی است از بین ببرند و در واقع حکم خدا را بی موضوع و نابود سازند. در این میان هر کس از حمام دوشی استفاده میکرد، متهم به بیدینی و لامذهبی میشد. آن زمان اگرچه در شهرهای کوچک روزنامه محلی و رادیو و تلویزیون نبود، اما در تمام مجالس عزا و عروسی و میهمانیهای خانوادگی و بازار و مساجد این موضوع بحث روز شده بود، مخالف و موافقهای بسیاری داشت. مخالفان به فرمانداری و اداره بهداشت نامه و طومار اعتراضآمیز نوشتند که باید درهای حمام دوشی مهر و موم شود و مردم به حمام خزینهای بازگردند.
حدود سه، چهار سال این بحثها ادامه داشت و من که نوجوانی بیش نبودم هیچگونه تجزیه و تحلیل و قضاوتی نمیتوانستم داشته باشم و فقط ناظر و شاهد این رخداد تاریخی بودم. بعدها اغلب مردم و خواص به تدریج پذیرفتند که حمام دوشی از هر جهت (دینی، مذهبی، بهداشتی، درمانی، اجتماعی، اقتصادی و روانی) بهتر و مناسبتر از حمام خزینهای است و با آن کنار آمدند، اما تعداد اندکی همچنان به مخالفت خود ادامه دادند و هرگز تسلیم نشدند و در نهایت به رحمت خدا رفتند. یعنی در باور خود چنان متعصب بودند که مزه مزه و استنشاق و غسل با آب کثیف را به آب پاک و زلال ترجیح میدادند.» (قصه دور و دراز دلواپسیها؛ از حمام خزینه تا پیادهروی ظریف، عصر ایران، ۱۲ بهمن ۱۳۹۳)
خاطرات روحانی هم به آن سالها باز میگردد؛ او با یادآوری تقابل برخی لایههای مذهبی جامعه با دوش، اعتراضات گروههای اجتماعی با فضای مجازی در این روزها را شبیهسازی کرده است تا به این نتیجه برسد: «مقاومت در برابر فناوریها و تحولات نوین، رویکردی قدیمی است. تغییر و تحول عرصه فضای مجازی با زندگی مردم عجین شده و دیگر نمیشود فضای مجازی را از زندگی مردم جدا کرد. دیگر این امر قابل تحقق نیست که حاکمیت از مردم بخواهد به عنوان مثال موبایل را به خاطر برخی آسیبهایش کنار بگذارند.»
شبهه دوش
هیچ فتوایی از علمای اسلام درباره حرمت دوش پیدا نشده و رسانههای مذهبی حتی این نقلها را شایعه دانسته و نوشتهاند «تا قبل از لولهکشی آب، برای رفع نجاست از آب غیر کر (آفتابه) استفاده میشد و کسی رودخانه یا چشمه با خود به مستراح نمیبرد! غسل ترتیبی جدیداً اختراع نشده، بلکه از ابتدای اسلام بوده و در روایتی از معصوم (ع) درباره نحوه انجام آن صحبت شده است!» غسل ارتماسی غسلی است که به یک باره شخص وارد بر آب شود (مثل حوض) در مقابل غسل ترتیبی که به ترتیب اعضای چپ و راست شسته میشوند.
در توضیحالمسائل امام خمینی نیز آمده «آب لولههای حمام که از شیرها و دوشها میریزد اگر متصل به کُر باشد مثل آب جاری است و آب لولههای عمارات اگر متصل به کر باشد در حکم آب کر است… امروزه فرقی بین آب حمام و غیرحمام وجود ندارد. همانطور که به طور کلی از نظر طهارت هیچ فرقی بین آب جاری و آب کر وجود ندارد.» همچنین تاکید شده در غسل ترتیبی واجب است آب به تمام بدن با ترتیب و شرایطی که در رسالههای عملیه بیان شده برسد و همه بدن شسته شود و در این شستن، فرقی نمیکند که از دوش دستی استفاده شود یا از غیر آن.
محمدحسن تاجر کاشانی از فعالان نهضت مشروطه نیز در اثر خود «رؤیای صادقه» به چند شایعه از این قبیل که مشروطه باعث افزایش فحشاء، گسترش حمامهای خزینهدار و… شده پاسخ میدهد که افزایش فحشاء به دو دلیل است: ۱- خیانت مردان به زنان؛ ۲- فقر؛ و در مورد حمامهای خزینهدار به تشریح مضرات آن میپردازد و گسترش آن را به علمای منفعتطلب نسبت میدهد و یکی از اساسیترین دلایل عقبماندگی ایران را وعاظی میداند که خرافات را ترویج میدهند و به مسائل اساسی کشور توجه نمیکنند و دولت نیز نظارتی بر مواعظ آنها ندارد. نقد وضعیت بهداشت جامعه مخصوصاً حمامهای خزینهدار در آثار نویسندگان دیگر نیز منعکس شده است؛ مثل سیاحتنامه ابراهیم بیک که حمام خزینهدار مشهد را از لحاظ عدم بهداشت نقد میکند. (پژوهشهای تاریخی، تابستان ۱۳۹۴)
به نوشته سایت تبیان، در فتوای همه علما بر پاکی و پاکنندگی آب از جمله آب قلیل هرچند از لولهکشی باشد، تاکید شده است؛ حال اگر آب جاری یا کر باشد، تطهیر با آن با یک مرتبه درست و شرعی است؛ اما اینکه آب لولهکشی یا لباسشویی جاری است یا نه، بحثی مصداقی است که نیازمند علم کافی خود مکلفین به آب لولهکشی و لباسشویی دارد و اساساً ربطی به اصل فتوای مرجع تقلید ندارد.
در دیگر منابع نیز انتساب «جنبش خزینه» به روحانیون را جزو افتراها دانسته و تاکید کردهاند که در هیچیک از رسالههای مراجع تقلید چنین حکمی درباره دوش وجود ندارد.