فرارو- طی روزهای گذشته تعدادی از فعالان سیاسی با نوشتن نامهای خطاب به مسوولان عالیرتبه نظام خواستار بازنگری در تصمیمات اساسی و مذاکره مستقیم با امریکا شدند. در این نامه تاکید شده که این مذاکرات «میتواند با قدرت و از موضع حفظ منافع ملی دنبال شود» و «در صورت هرگونه زیادهخواهی یا عدم ارایه تضمین برای پابرجا ماندن تعهدات، راه بازگشت همیشه باز است».
این نامه با واکنش رسانهها و فعالان سیاسی همراه شد. اما پرداختن بعضی مقامات و تحلیلگران سیاسی به این موضوع نشان میدهد موضوع مذاکره با آمریکا بیشتر از آنکه یک دعوای جناحی باشد مسالهای است که باید از زوایای بیشتری به آن نگاه کرد.
محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت نوشتن این نامه را نماد آزادی سیاسی دانست و گفت: نظام نشان داده است که هر زمان برای پیشرفت منافع ملی لازم باشد، مذاکره میکند، مثل برجام. ویی در حین حال تاکید کرد: در این شرایط که آمریکا زور میگوید، با چه کسی مذاکره کنیم؟ چه ثباتی در آمریکا وجود دارد؟ اصلا زمینه مذاکره با چنین فردی وجود ندارد. افکار عمومی هم از مذاکره با ترامپ استقبال نمیکند. نوبخت تصریح کرد: حق ماست علیه زورگویی آمریکا بایستیم، اما در این شرایط عدهای نامه مینویسند که با آمریکا مذاکره کنیم. اما آیا ترامپ قابل اعتماد است؟ این نامه نشان داد که عقل سیاسی کامل نیست که چنین توصیهای میکنند. ما باید بایستیم و مقاومت کنیم، موضع ما به حق است و همه باید در کنار هم باشیم.
پیش شرطهای آمریکا نافی وجود اراده برای گفتگوی سازنده است
عباس عبدی تحلیل گر مسائل سیاسی نیز به خبرگزاری ایرنا گفته: پیش شرطهای مقامات آمریکایی نافی وجود اراده آنها برای گفتگوی سازنده است. در ایالات متحده هم شرطهای ترامپ و پمپئو (وزیر خارجه آمریکا) به عنوان مقدمه گفتگو، مورد نقد و حتی استهزا قرار گرفت.
او ادامه داده است: مشکل ما در ایران این بود که گفتگو منحصر به مساله هستهای شد، در حالی که ذاتاً همه مسائل قابل گفتگو هستند. اتفاقا موارد دیگر هم میتوانست موضوع گفتگو باشد. با این حال در شرایط کنونی که ترامپ بر خلاف منطق برجام از آن خارج شده است پایه گفتگو که رسیدن به تفاهم و التزام داشتن به تعهدات است را تخریب کرده و عملا راه گفتگو را بسته است؛ بنابراین بنده موافق هستم که ابتدا از ایالات متحده خواسته شود به برجام برگردد و به توافقات ناشی از گفتگوهای قبلی پای بند بماند و سپس از ایران و آنها بخواهیم که مسائل دیگر خود را هم به گفت: وگو بگذارند.
احمد زیدآبادی نیز در کانال تلگرامی خود نوشت: جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی مقیم داخل و خارج، طی بیانیهای خواستار مذاکرۀ بدون قید و شرط ایران با آمریکا شدهاند. این نوع بیانیهها طبعاً در فضای عمومی و رسانهای بی تأثیر نیست؛ اما در عمل به نظرم کمکی به تسهیل آغاز مذاکره نمیکند و از جهاتی آن را سختتر و پیچیدهتر میسازد.
اکنون مذاکره با آمریکا مصلحت نیست
علی مطهری، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی به خبرگزاری فارس گفته درحالیکه ما شاهد زورگویی و قلدری آمریکا هستیم، اکنون مذاکره با این کشور مصلحت نیست. نایبرئیس مجلس ادامه داده: البته کسانی که این نامه را امضا کردهاند نظرشان را گفتهاند. این نشانه آزادی بیان است و هر کسی میتواند نظرش را مطرح کند، اما درباره محتوای این نامه باید بگویم در شرایط فعلی، انجام مذاکره کار مناسب و مفیدی نیست، چون در حال حاضر آمریکا حالت آمرانه و دستوری به خود گرفته و گویی با یکی از مستعمراتش صحبت میکند. البته همه میدانیم که اینها همه ژست سیاسی و ناشی از ترس آنها از نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه و جایگاه ایران در جهان است.
پیشنهادکنندگان مذاکره با آمریکا خود را از سیاستورزی در جمهوری اسلامی حذف کردند
ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا، به فرارو میگوید: فکر میکنم کسانی که این نامه را نوشته اند صرف نظر از اینکه میدانند موضع نظام نسبت به آمریکا چیست، میدانند آنقدر باهوش هستند که بدانند پیشنهاد دادن مذاکره در این مقطع زمانی چه معنایی دارد. به همین خاطر من به این آقایان به دیده شک و تردید نگاه میکنم. فکر میکنم این آقایان و خانمها با این نامه کاملا در جهت منافع ملی ایالات متحده آمریکا و علیه منافع ملی ایران حرکت کردهاند. نویسندگان این نامه خود را برای همیشه از صحنه سیاست و سیاست ورزی در جمهوری اسلامی ایران حذف کردند.
آمریکاییها باب گفتگو را بسته اند نه ایران
این فعال سیاسی در ادامه میگوید: هیچ کس تردید ندارد که از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون همواره این آمریکا بوده که نسبت به ایران و مردم ایران خصومت ورزی کرده است. آمریکا در طول ۴۰ سال گذشته همواره تندترین موضع گیریها را علیه مردم ایران داشته است. اینگونه نیست که آمریکاییها قدم به جلو برداشته باشند و ایران به عقب حرکت کند. حتی باید از تاریخ انقلاب عقبتر برویم تا ببینیم موضع آمریکا با ایران از سالهای ۳۲ به بعد اینگونه بوده است.
ایمانی میگوید: جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف و معدودی باب همکاری مختصری با آمریکا را باز گذاشت. اما متاسفانه آمریکاییها همواره این راه هار ا. بسته اند. مانند مساله افغانستان یکی از این نمونه هاست. مهمترین همکاریها نیز در مساله برجام بود که امر بر همه روشن شد. حتی کسانی در داخل یا خارج شبهه داشتند که ایران بی دلیل با آمریکا خصومت ورزی میکند متوجه شدند که ایران در توافق هستهای آمادگی اعلام کرد. ایران از بخشی از منافع حقه خود نیز گذشت که بتواند با کشورهای غربی که در راس آنها آمریکا بود راهی پیدا کند که بدون خصومت بتوانیم آرام آرام به سمت رفع مشکلات قدم برداریم. برجام پایهای برای همکاریها با جامعه بین المللی در چارچوب منافع ملی ما بود.
نمیتوانیم بر اساس پیش فرضهای ذهنی خود، مصلحت را تشخیص دهیم
مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتگو با فرارو میگوید: مصلحت یک مفهوم غیرمستقل است. مرجع مصلحت باید مشخص شود. ما نمیتوانیم بر اساس مندرجات و پیش فرضهای ذهنی خود، مصلحت را تشخیص دهیم. مصلحت عمومی را باید در چارچوب روشهای خاصی راستی آزمایی کرد و سپس بر اساس معیارهایی مصلحت را در مظان دید افکار عمومی قرار داد. آنچه که هم اکنون در باب مذاکره مستقیم با ایالات متحده آمریکا گفته میشود نخست ما را به مفهوم مذاکره ارجاع میدهد. متاسفانه در ایران، همواره مذاکره با مناظره اشتباه گرفته میشود و مذاکره هم ردیف سازش تلقی میشود و سازش را نوعی عقب نشینی و عقب نشینی را خیانت مفروض میکنند. اینها مفاهیم پیوسته و وابسته به همدیگری است که در ادبیات سیاسی ما بعد از انقلاب به ویژه در دهه اخیر شکل و محتوا پذیرفته است و نمیخواهیم که این مفاهیم را در ادبیات سیاسی و در گستره علمی آن بازتعریف کنیم.
این استاد دانشگاه تاکید میکند: مذاکره اصولا یک امر پذیرفته شده در حوزه ادبیات سیاسی است. به گونهای که حتی دشمنانی که در حالت جنگ تمام عیار با یکدیگر قرار دارند به طرق گوناگون با همدیگر مذاکره کرده و تلاش میکنند با ایجاد مذاکره هزینههای عملیات میدانی خود را در جنگ کاهش دهند. اما ما مذاکره را امری مبتنی بر سازشکاری، سازشکاری را امری متکی بر خیانت، و خیانت را امری مذموم و قابل پیگیریهای حقوقی و برخوردهای قضایی شدید معرفی میکنیم.
میخواهیم مذاکره کنیم، نه سازش
مطهرنیا با بیان اینکه مذاکره باید در همه زمانها انجام شود، میگوید: این سوال که «آیا اکنون زمان مذاکره هست یا نه؟» یک پرسش انحرافی است و انحراف از معیار عقلانیت و خردورزی سیاسی را نشان میدهد. ما میخواهیم مذاکره کنیم، نه سازش. ما بر آن هستیم که در پرتو مذاکره هزینههای ملی خود را کاهش دهیم. نمیخواهیم هزینههای ملی خود را در زمینههای گوناگون افزایش دهیم. باید بدانیم که مذاکره فی نفسه نه امری خوب و نه امری بد تلقی است. در مجموع مذاکره یک افزارمندی برای رسیدن به اهداف است و یکی از مطلوبترین افزارهایی محسوب میشود که سیاستمداران برای رسیدن به مطلوبیتهای تعریف شده و هدفگذاریهای خود دنبال میکنند؛ لذا نمیتوانیم مذاکره را امری بد مفروض کنیم. باید بگوییم مذاکره یک ابزار در مجموعه افزارمندیهای سیاسی است که باید در موقعیتهای متفاوت از آن بهره برد، اما مذاکرات را به گونهای به انجام رساند که بتوان با کمترین هزینهها، بیشترین امتیازات را به دست آورد.
او در پاسخ به اینکه با توجه به نوع شخصیت ترامپ در برهه کنونی «آیا مذاکره و توافق با آمریکا، هزینه ایران را افزایش میدهد یا نه؟» میگوید: این پرسش را میتوان به این صورت که «مذاکره با ترامپ با این ویژگیها به نفع ما خواهد بود یا نه؟» نیز مطرح کنیم. اینجاست که ما باید بین بد و بدتر یا خوب و بد انتخاب کنیم. اینکه بگوییم ترامپ چه شخصیتی دارد دلالت انضمامی به وضعیت مذاکره است. ما در زمانه باراک اوباما با سیاستهای نودموکراتیک او، مذاکره با آمریکا را تنها به پرونده هستهای محدود کردیم و زمینههایی برساختیم که ترامپ اکنون با بهترین وضعیت از آن بهره برداری کرده و زمینههای خروج از برجام را با تحریک تهران فراهم میکند.
به اعتقاد این کارشناس مسائل بینالملل، اکنون باید به این نکته بیندیشیم که تا چه اندازه میتوانیم زمینه ساز ایجاد فضایی مناسب برای گرفتن امتیازهای بیشتر در مذاکره باشیم. به هرتقدیر اکنون ایران در یک فشار بین المللی بسیار گسترده و رو به رشدی قرار دارد که باید انتخاب کند. یا باید یک «نهِ» بزرگ در برابر آمریکا داشته باشد و تن به هزینههای ناشی از این نه بزرگ بدهد و یا آنکه یک «بلهِ» بزرگ بگوید و در چارچوبهای پذیرش مذاکره، زمینههای گرفتن امتیاز را فراهم سازد.
این استاد دانشگاه با طرح این پرسش که «آیا ما توان گفتن یک نه بزرگ را در چنته داریم یا آنکه دوباره یک گام به جلو خواهیم گذشت و دو گام به عقب بازخواهیم گشت؟» میگوید: ایالات متحده آمریکا اکنون «مذاکره برای مذاکره» را از روی میز برداشته است. این در حالی است که ایران چندین دهه است که ایران برای مذاکره، مذاکره میکند. با توجه به نخ نما شدن مذاکره برای مذاکره، اکنون آمریکا قبل از حضور در پای میز مذاکرات نه برای ایران، بلکه برای پیونگ یانگ نیز شروطی مطرح میکند. همانگونه که ایران به طور متقابل شروطی را مطرح کرده است. زمانه مذاکره برای مذاکره گذشته است و ما باید به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم زمینه ساز مذاکراتی باشیم که در پرتو آن بتوانیم بحرانهای کنونی را حل و چالشهای موجود را به مساله تبدیل کنیم و مسائل را نیز حل کنیم. تبدیل بحرانها به چالش ها، چالشها به مسائل و حل مسائل باید در دستور کار ما قرار بگیرد و به نظر میرسد که ما باید از بحرانآفرینی دوری کنیم.
مطهرنیا ادامه میدهد: اصولا مذاکره بر سر مسائل و چالشهای فراروی دو طرف میز مذاکره صورت میگیرد. بحران ها، چالشها و مسائل موجود بین ما و آمریکا میتواند دسته بندی شود و هرکدام بر اساس اولویت بندی و اولیت بندی خاص خود مورد توجه دو طرف میز مذاکره قرار بگیرد. اما مذاکرات باید جامع و مانع باشد و در سر حد امکان از اتلاف انرژی و وقت برای رسیدن به اهداف جلوگیری کند. چون هردو کشور دیگر زمان زیادی را برای رسیدن به توافق یا تزاحم سخت ندارند.
باب گفتگو را نباید بست، همیشه تاریخ سر افرادی که در پشت میز مذاکره غایب
هستند کلاه رفته. همواره دیالوگ بهترین
ساز کار بجای منولوگ بوده است،
باید حریف را بدون واسطه خلع سلاح کرد.
ودر گفتمان دوجانبه در اندیشه کسب منافع ملی بود.از روز اول میباید بجای 1+5 بدنبال گفتگوی 1+1 ( ایران،آمریکا) میرفتیم. و واسطه های فرصت طلب ( روسیه و چین) و اروپاییان ژاژ خواه و سر در آغل غرب داشته را دور میزدیم.
مشکل انرژی هسته ای ، تحریم و...
تنها مربوطبه وجود دیوار بی اعتمادی بین ایران و آمریکا بوده چون هر دو داری منافع برد-برد در همه مسایل منطقه ای،و خارج از منطقه با هم هستیم.
نه اروپا و نه چین و روسیه خواهان تضعیف قدرت منطقه ای ایران تمایلی به بازسازی ایران و آمریکا ندارند.تاریخ 4 دهه انقلاب و حتی قبل از انقلاب صحت مدعا را پبث و ضبط نموده.
از چه هراس داریم، در گفتمان متقابل با آمریکا به همان اندازه قدرتمند هستیم که در مذاکرات 1+5 بعنوان یک کشور بافرهنگ و اهل گفتمان بودیم.منتهی در مذاکره مستقیم و بدون واسطه با آمریکا اقدام به حذف واسطه ها یا انگل های گفتمانی( رویسه.چین.اروپا) میکنیم.
آقایان اصولگرا و اصلاح طلب و مستقل ، تا کشور با این سیاستهای شما ، از اینی که هست ضعیف تر نشده ، باب گفتگو را باز کنید. این ترامپ کله خره و تا بحال هرچیزی را که گفته انجام داده.
دوم اینکه غرب اسیا نقطه ای هست که نفت چین رو تامین میکنه و دروازه انتقال محصولات چین به اروپاست و به همین دلیل آمریکا میخواد به این منطقه سلطه داشته باشه!! چجوری میخواین باش مذاکره کنید و استقلال خودتون رو حفظ کنید و مستعمره هم باشید؟
سوم اینکه شما چجوری میخوای تو موشکی باشون مذاکره کنی؟ مثلا توافق کنی برد موشک هات ۳۰۰ کیلومتر باشه! اولا ۳۰۰ کیلومتر به کجا میرسه؟ دوما ، اون میخواد همه نقاط کشورت رو بازرسی کنه که موشک بالا ۳۰۰ کیلومتر نداشته باشی! سوما ، میخواد نقشه همه موشک هاتو داشته باشه و با دانشمندانت مصاحبه کنه! اخرش هم میگه اگر وزن سر جنگی موشکتون روکم کنید ، بردش بیشتر از ۳۰۰ کیلومتر میشه!