اما در صورت تعطیلی مدارس سمپاد و حضور افراد با توان ذهنی بالاتر در کنار سایر دانشآموزان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پژوهشی که درسال ۹۰ توسط محسن گل پرور انجام شده تا حدی به این سوال پاسخ میدهد. او و همکارانش در مقالهای با عنوان «مقایسه بهزیستی روانشناختی دانشآموزان تیزهوش دختر مدارس تیزهوشان با دختران تیزهوش مدارس عادی» به نتایج حضور دانشآموزان تیزهوش در کنار سایر دانشآموزان و مقایسه آن با فضای مدارس تیزهوشان پرداخته است. یافتههای او و همکارانش نشان میدهند که، بهزیستی روانشناختی کلی دانشآموزان تیزهوش حاضر در مدارس عادی، از دانشآموزان تیزهوش حاضر در مدارس تیزهوشان به صورت معناداری بیشتر است و رشد شخصی، خودمختاری، زندگی هدفمند، تسلط بر محیط و پذیرش خود دانشآموزان تیزهوش مدارس عادی از دانشآموزان حاضر در مدارس تیزهوشان به صورت معناداری بیشتر است.
فرارو- بامداد لاجوردی؛ ایده تیزهوشان از سال ۱۳۵۵ شکل گرفت، اما گسترش آن به مدارسی در سطح کشور از سال ۱۳۶۷ کلید خورد. به تعبیری میتوان گفت: ظهور مداس سمپاد محصول دورهای است که علم و تکنیک بر امور تربیتی غلبه پیدا کرد و به دلیل شرایط پس از جنگ کشور به نیروهای فنی و علمی نیازمند شد، تا با کمک آنها بتواند عقب ماندگی و تخریب ناشی از جنگ را جبران کند. به همین دلیل مدارس تیزهوشان رشد پیدا کردند؛ ویژگی این مدارس آن بود که اهمیت امور تربیتی در این مدارس کمتر از سایر مدارس بود و در عوض به دانشآموزان علوم تجربی و ریاضی در سطوح بالاتری آموزش داده میشد تا آنها از دوره راهنمایی و دبیرستان آمادگی لازم برای حضور در دانشگاههای برتر کشور را پیدا کنند.
در ادامه همین رویکرد امروزه اهمیت زندگی سالم فزونی گرفته است و مدارس کارکرد پیشین خود را از دست دادهاند. این اتفاق حتی در مدارس سمپاد هم افتاده و چند سالی است که محتواهای غیردرسی در این مدارس (حداقل در تهران) نقش پررنگی گرفته است.
یوسف اباذری در سال ۹۲ در مقالهای با عنوان «مدرسه، از تشکیل امور تربیتی تا جداسازی» به کارکرد سیستمهای جداسازی برای ورود به مدارس اشاره و میآورد: «یکی از مهمترین ضرورتهای پیشگیری در حوزه آموزش و پرورش ایران بعد از انقلاب، جداسازی بود که با توسعه این نگاه فنسالار، شکلی از نظام طبقاتی و فرهنگ «رقابت» بی پایان را در قلمروهای آموزشی ایجاد نمود. (اباذری & محمدی، ۱۳۹۲)» «رقابت» کلید واژهای است که معاون وزارت آموزش و پرورش هم از آن استفاده میکند و او تصمیم اخیر دولت را مهر بطلانی بر فضای رقابتی در دبستانها برای ورود بهسمپاد دانسته است. اباذری در ادامه به نکته ظریفی اشاره میکند که تاکید بر مقوله «بهرهوری» است، این استاد جامعهشناسی مینویسد: «ضرورت مهارت اندوزی برای آینده، فرصتهای اقتصادی جدیدی ایجاد نمود و تاکید بر متغیر بهرهوری را به عنوان محور توسعه نظام آموزش و پرورش نهادینه کرد.
بهرهوری به واسطه یا از طریق جداسازی محقق میشد» این جامعهشناس در ادامه مقاله خود از واقعیت «آزمونهای ورودی مدارس خاص» رمزگشایی میکند و هدف آن را دستیابی به بهرهوری بالاتر از سرمایهگذاری میداند. او در همین رابطه میآورد: «انواع گوناگونی از مدارس مانند تیزهوشان، نمونه دولتی، غیرانتفاعی ایجاد شدند تا از طریق گزینش دانشآموزان، به ارتقای بهرهوری سرمایهگذاری در حوزه آموزش و پرورش کمک کنند. [..]موسسات کنکوری، مدارس تیزهوشان و... همگی از یک ویژگی مشترک بهرهمند هستند: جداسازی. (اباذری & محمدی، ۱۳۹۲)» تاکید او بر رابطه آزمونهای ورودی به عنوان ابزار منطق جداسازی و بهرهوری سرمایهگذاری دولت در مدارس تیزهوشان یا بخش خصوصی در مدارس غیرانتفاعی و نظایر آن جالب توجه و تامل است.
آنطور که این جامعهشناس میگوید هدف دولت یا بخش خصوصی از طراحی آزمونهای ورودی چیزی جز ممانعت از اتلاف سرمایه نیست. بر طبق این ایده، کارکرد آزمونهای ورودی این است که از ورود غیرمعمولها جلوگیری شود تا سیستم آموزشی (مثلا مدرسه) هزینههای غیرمعمول نداشته باشد و بیشترین بازدهی را بدست بیاورد و به تبعیری سرمایه گذاری اش تلف نشود؛ مثلا معلم وقتش را برای مباحث ابتدایی صرف نکند و دانشآموزانی بر سر کلاس حاضر شوند که هرچه سریعتر بتوانند مفاهیم را بیاموزند و آنها را به خدمت بگیرند، چرا اگر نیاز به کلاس اضافه برای تعلیم مباحث اضافی باشد آنگاه هزینههای سیستم بالا خواهد رفت.
اباذری در بخش دیگری از مقاله خود به پیامدهای جداسازی اشاره میکند و میآورد: «همین تفاوتگذاریهای داخلی موجود و محصول نابرابریهای اجتماعی است که توسط این مدارس بازتولید میشود. (اباذری & محمدی، ۱۳۹۲)» این استاد دانشگاه عملا نتیجه این جداسازیها را نابرابری اجتماعی میداند.
علاوه بر نقدهایی که جامعهشناسان به مدارس سمپاد و نگرش جداسازی دارند، روانشناسان و صاحبنظران علوم آموزشی نیز رویکرد مثبتی به اینگونه مدارس ندارند و حتی سازو کارهای ارزیابی و ورودی آن را زیر سوال میبرند. اصغر مینایی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در مقالهای با بررسی اعتبار و روایی آزمونهای تیزهوشان در سال ۹۲ مینویسد: «آزمون سمپاد از ویژگیهای لازم اندازهگیری برخوردار نیست. کیفیت لازم برای استفاده به عنوان ابزاری برای گزیش دانشآموزان برای ورود به مدارس استعدادهای درخشان و نمونه دولتی را ندارند.» وی در بخش دیگری از مقاله خود آورده: «آزمون سمپاد بر اساس آزمونهای هوش و خلاقیت، فاقد روایی کافی است. در واقع، اکثریت ضرایب همبستگیهای نمره کل و نمره دروس آزمون سمپاد با آزمون هوش و کسلر و خلاقیت بسیار ناچیز و حتی مفنی است. (مینایی، ۱۳۹۴)» این مقاله مشخص میکندآزمونهای ورودی سمپاد نه تنها توانایی بالایی در غربال افرادی که باهوش خوانده میشود ندارد بلکه در موارد اندکی افراد باهوش را از چرخه انتخاب حذف میکند؛ بنابراین اگر بخواهیم یافتههای این پژوهش را تعمیم دهیم اساسا این آزمون توانایی غربالگری لازم را ندارد و بنابراین بسیاری از کسانی که از ورود به این مدارس و استفاده از امکاناتشون منع شدهاند، در معرض بیعدالتی قرار گرفتهاند.
در همین رابطه پژوهشهای متعددی دیگری درباره تاثیر مدارس سمپاد بر دانشآموزان، فارغ از متغییر هوش انجام شده است. جلیلوند و اژهای در سال ۱۳۷۴ با مطالعه بر روی دانشآموزان دبیرستانهای شهر تهران، نشان میدهند، «محیطهای آموزشی» مربوط به تیزهوشان و عادی میتوانند در پرورش ویژگیهای شخصیتی تفاوت ایجاد کند. این پژوهش نشان میدهد که «محیط آموزشی» میتواند ویژگیهای شخصیتی متفاوتی را «مستقل از هوش» ایجاد نماید. این مقاله عملا متغیر هوش را در این تفاوت ثانویه تلقی میکند و عامل اصلی تفاوت میان دانشآموزان سمپاد و غیرآن را در متغیرهای محیطی و شخصیتی میبیند. همچنین نتایج این مقاله نشان میدهد دانشآموزان مدارس تیزهوشان به دلیل انگیزه کافی، حس رقابت طلبی برای دستیابی به موفقیت است که از راهبردهای فراشناختی بیشتر استفاده میکنند، جالب انجاست که در این ارزیابی دانشآموزان مدارس عادی در باورهای انگیزشی نمره بالاتری را نسبت به دانشآموزان مدارس تیزهوشان بدست آوردهاند. همچنین دانش آموزان مدارس عادی در بعد با وجدانی نسبت به گروه مقابل خود نمره بالاتری دارند از سویی دیگر این تحقیق همچنین نشان میدهد دانشآموزان مدارس تیزهوشان در بعد انعطاف پذیری نمره بالاتری دارند. (امانی، امانی, & محمدچور، ۱۳۹۱).
اما در صورت تعطیلی مدارس سمپاد و حضور افراد با توان ذهنی بالاتر در کنار سایر دانشآموزان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پژوهشی که درسال ۹۰ توسط محسن گل پرور انجام شده تا حدی به این سوال پاسخ میدهد. او و همکارانش در مقالهای با عنوان «مقایسه بهزیستی روانشناختی دانشآموزان تیزهوش دختر مدارس تیزهوشان با دختران تیزهوش مدارس عادی» به نتایج حضور دانشآموزان تیزهوش در کنار سایر دانشآموزان و مقایسه آن با فضای مدارس تیزهوشان پرداخته است. یافتههای او و همکارانش نشان میدهند که، بهزیستی روانشناختی کلی دانشآموزان تیزهوش حاضر در مدارس عادی، از دانشآموزان تیزهوش حاضر در مدارس تیزهوشان به صورت معناداری بیشتر است و رشد شخصی، خودمختاری، زندگی هدفمند، تسلط بر محیط و پذیرش خود دانشآموزان تیزهوش مدارس عادی از دانشآموزان حاضر در مدارس تیزهوشان به صورت معناداری بیشتر است. (گل پرور، آتش پور, & هادی پور، ۱۳۹۱) این تحقیق، اما با در نظر گرفتن متغییر هوش نشان میدهد محیط ایزوله و کنترل شده مدارس سمپاد میتواند نتایج مخربی هم داشته باشد.
منابع:
اباذری، ی. , &محمدی، م. (۱۳۹۲). مدرسه: از تشکیل امور تربیتی تا جداسازی. مطالعات جامعه شناختی، ۲۹۱-۳۱۱.
امانی، ف. , امانی، ع. , &محمدچور، ع. (۱۳۹۱). مقایسه باورهای انگیزشی، راهبردهای خودتنظیمی و عوامل شخصیتی و نقش پیشبینی کنندگی آنها بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تیزهوش. زن و مطالعات خانواده، ۴۳-۶۲.
گل پرور، م. , آتش پور، ح. , &هادی پور، م. (۱۳۹۱). مقایسه بهزیستی روانشناختی دانشآموزان تیزهوش دختر مدارس تیزهوشان با دختران تیزهوش مدارس عادی. کودکان استثنایی، ۸۵-۹۴.
مینایی، ا. (۱۳۹۴). ویژگیهای روان سنجی (اعتبار و روایی) آزمونهای ورودی دوره راهنمایی مدارس استعدادهای درخشان و نمونه دولتی با استفاده از رویکرد اندازه گیری راش: با تاکید بر آزمونهی هوش و خلاقیت. انداره گیری تربیتی، ۱۹۰-۲۱۰.
دانش آموز را وادار می کنند که غیر از علایق خودش کار کند که در نهایت می برد و غیر عادی می شود
هر چیز نرمال با ارزش است