یادداشت زیر حاوی نظرات شخصی نویسنده مطلب است
کوروش برارپور؛ اشاره: در این مقاله کوتاه با استفاده از نظریه بازی به تحلیل رفتار سیاسی مردم و دولتمردان ایراندر اندر کنش با طبیعت پرداخته میشود.
شرح بازی: در میدانبازی ِتوسعه ایران، سه بازیگر اصلی حضور دارند که عبارتند از: ۱) مردم، ۲) دولت (و حکومت) و ۳) طبیعت. حال فرض شود هر کدام از این سه بازیگر در سالن مطالعهای در کنار یکدیگر مشغول به مطالعه اند! هر یک از این سه، یک لامپ ۸۰ واتی برای مطالعه در اختیار دارند. این سه بازیگر برای اینکه بتوانند به راحتی مطالعه کنند دست کم به ۲۰۰ وات انرژی (یعنی یک لامپ ۲۰۰ واتی) نیاز دارند. به همین دلیل، هر یک از آن سه، کمبود نور خود را از سرریز نور لامپ روشن دو بازیگر کناری شان تأمین میکنند.
حال اگر دولت بدون توجه به محدودیتهای یادشده، «کَلَک» بزند و لامپ خود را خاموش و سالن مطالعه را ترک کند در آنصورت مردم نیز پس از مدت زمان کوتاهی به مطالعه خود پایان داده و لامپ خود را خاموش میکنند (یعنی مردم نیز به اجبار به طبیعت «کَلَک» میزنند)! زیرا از نور کافی برای مطالعه برخوردار نخواهند بود.
در عین حال، طبیعت نیز بدان دلیل که از نور کافی برای مطالعه محروم میشود بی درنگ اقدام به خاموش کردن لامپ خود کرده و سالن مطالعه و یا به عبارت ساده تر، صحنهی بازیِ توسعه را ترک خواهد کرد. بر این اساس، چرخ توسعهی کشور نیز از حرکت باز خواهد ایستاد!
استراتژی بازیگران: هر یک از سه بازیگر یادشده، دو استراتژی ِ. «همکاری» و «کَلَک» را در پیش میگیرد. در استراتژی همکاری، هر دو بازیگر توسط بازیگری که میدان دار بازی است به بازی گرفته میشوند، اما در استراتژی کَلَک، هیچکدام به بازی گرفته نمیشود!
استراتژی همکاری موجب افزایش نرخ «اعتماد متقابل» و انباشت آن در جامعه میشود درحالیکه استراتژی کَلَک، مُسبب فروکاست یا سلب «اعتماد عمومی» از جامعه میشود.
نقش بازیگران:هرکدام از سه بازیگر یادشده در قالب نه نقش زیر به بازی با طرف مقابل شان میپردازند که عبارتست از: الف) گیج، ب) خردورز، پ) بخشنده، ت) مُقلد، ج) طفره رو، چ) عقده ای، ح) اَبلَه، خ) کارآگاه و د) اَختهی سیاسی!
شرح نقش ها:
الف) گیج: چه کَلَک بخورد و چه نخورد همواره همکاریِ کورکورانه میکند. این نقش را معمولا هواداران دو طیف سیاسی موسوم به اصلاح طلب و اصولگرا از خود ارایه میدهند.
گیجهای اصلاح طلب زمانیکه رفتار سیاسی شان مورد نقد قرار میگیرد میگویند: «کانت و دکارت گفته اند اصلاحات باید تدریجی صورت گیرد! بنابراین ما داریم به جریانی رأی میدهیم که صاحب تفکری برتر است و قرار است مملکت را اصلاح کند! اصلا به ما بگو ببینم چقدر از رئیسی و احمدی نژاد پول گرفته اید که دارید ما را نقد میکنید؟»!
گیجهای اصولگرا نیز زمانیکه رفتار سیاسی شان مورد نقد قرار میگیرد میگویند: «رأی ما شرعی و تکلیفی است و ما میدانیم داریم چکار میکنم! اصلا به ما بگو ببینم سران فتنه چه پستی را به شما وعده داده اند که دارید ما را نقد میکنید؟ اساسا گرایش سیاسی شما چیست؟»!
ب) خردورز: همواره همکاری میکند، اما به محض کَلَک خوردن از بازیگر دیگر، شکل همکاری اش را از پشتیبانی به انتقاد (و نه انتقام) تغییر میدهد تا بازی توسعه مسیر تعادل خود را بازیابد.
پ) بخشنده: این نقش را فقط طبیعت (بازیگر ۳) بازی میکند بگونهای که به ازای هر یک بار کَلَکی که از دو بازیگر دیگر میخورد، ده بار متوالی همکاری میکند تا اینکه در بار یازدهم به آنها رودست میزند و رودست وی نیز غالبا شکل انتقامی دارد.
ت) مُقلد: با همکاری آغاز میکند و پس از آن، بازیگر دیگر هر بازیای را که در دور قبل ارایه داده باشد آنرا تکرار میکند.
ج) طفره رو: فقط در بار نخست همکاری میکند و در بقیه موارد، تنها نشان میدهد که دارد همکاری میکند (در حالیکه همکاری نمیکند)، یعنی کَلَک میزند.
چ) عقده ای: با همکاری آغاز میکند و به همکاری اش ادامه میدهد تا بازیگر دیگر یکبار کَلَک بزند. از آن پس با هدف انتقام، همواره کَلَک میزند.
ح) اَبلَه: فریبکار و همیشه متقلب و جِرزَن است و همواره کَلَک میزند.
خ) کارآگاه: در ابتدا به این ترتیب بازی میکند: همکاری، کَلَک، همکاری و همکاری. پس از آن، اگر دو بازیگر دیگر با کَلَک انتقام گرفته باشند مانند مُقلد بازی خواهد کرد، در غیر اینصورت مانند اَبلَه، همواره با جِرزَنی و کَلَک بازی خواهد کرد.
نتیجه گیری: اجرای این بازی در فضای شبیه سازی شده به ما میآموزد: "بهترین بازی دربازیِ زندگی و در بازی ِتوسعه، «همکاری» است و بهترین نقش نیز «خردورزی» و «بخشندگی» است. بکوشیم تا در بازی ِتوسعه و در فرایند نبرد انتخاباتی و پس از آن، اخلاق را ارج بنهیم و کسی، هویتی یا تفکری را حذف نکنیم. با وعدههای توخالیای که توان برآورده سازی آنرا نداریم، تیشه به ریشه اعتماد در جامعه مان نزنیم. اگر توان انتخاب وزیر زن، کُرد و سُنی را نداریم، با مردم صادق باشیم و وعدههای پوچ به آنها ندهیم!
با استراتژی کَلَک و فریب، خواستههای مان را به کرسی ننشانیم و سپس به ریش ۸۰ میلیون ایرانی پوزخند نزنیم.
سخنی با خوانندگان: این نوشتار عصارهی مقالهای علمی و اصیل از همین نویسنده است که به زودی در یکی از ژورنالهای معتبر بین المللی به چاپ خواهد رسید. برخی از مفاهیم اصلی بکارگیری شده در آن، با اقتباس از یافتههای رابرتاکسلرود (۱۹۸۴) و دیگر پژوهشگران متخصص در زمینهی نظریه بازی، توسعه داده شده است.
بعنوان مثال: اکسلروددر یافته هایش از مفاهیمی چون: «مُقلد»، «کینه ای»، «همیشه متقلب» و «کارآگاه» استفاده کرده است، اما نگارنده با بومی سازی آن مفاهیم برای جامعه هدف پژوهشش، برخی از آن مفاهیم را چون: «کینه ای» و «همیشه متقلب» را به ترتیب به «عقده ای» و «اَبلَه» تغییر نام داده و برخی دیگر را نیز چون: «گیج»، «خردورز» و «بخشنده» پرورانده است. بدیهی است که واژگان یادشده مفاهیمی با بار علمی اند که انتشار آنها به عنوان مقالهای علمی - تحلیلی، تنها اهداف علمی و آگاهی بخشی عمومی را دنبال میکند و به هیچ وجه، توهین به کسی را هدف قرار نداده است. هدف دیگر این نوشتار، کمک به بالا رفتن ظرفیت نقدپذیری در سیاست پیشگان ایرانی است.