عیسی پیری، در نظریههای اجتماعی مدرن، شهر و شهرنشینی، نماد توسعه و رشد اقتصادی و شاخص گذار از گماینشافت (gemeinschaft) سنت به گزلشافت (geselschaft) مدرن بودند. به این معنی که تمرکز شهری و اقتصاد مقیاس ناشی از آن، موازی با مفاهیم عقل و خرد مرکزی مدرنیسم در جنبش هایی نظری نظیر ساختارگرایی، مارکسیسم، لیبرالیسم یا جنبشهای هنری نظیر سور رئالیسم، کوبیسم، امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، هنر نقاشی ون گوک، نت مرکزی در موسیقی باخ، شوینبرگ و. میباشد. در این معنی، شهر نیز مرکز توسعه مدرن است. اگر شهر به معنای مدرن آن نتواند ایجاد شود پی بند آن نخواهد توانست مزیتهای نسبی اقتصادی، انگیزههای اجتماعی توسعه و ... را ایجاد کند.
در واقع در معنای اخیر، شهر، ناقص متولد شده است و در عملکردهایش نقصان خواهد داشت.
اما در سالهای اخیر بعد از ۱۹۹۰ میلادی به این سمت، شهر، دیگر یگانه گفتمان توسعه نیست بلکه ترکیبی از جریانهای مختلف، توسعه مکانمند را بازنمایی میکنند. دورترین روستاها در جریان رشد صنعت گردشگری و فرایند صنعتی زدایی به عامل مهم مزیت نسبی رقابتی تبدیل شده اند.
جریان اصلاحات در ایران و بخصوص در استان زنجان، هنوز به آوانگاردیسم شهری در کنشهای سیاسی دلخوش کرده است غافل از اینکه اعلام عدد مطلق ۷۰ درصد جمعیت شهرنشین در کشور در واقع نماینده همان موجود ناقص الخلقه شهر نامدرن ایرانی است که صرفا در اندازه کمی جمعیت بزرگ شده است، اما در کیفیت شهری شدن به معنای " امر شهری مدرن" هنوز کامل نیست و تا تکمیل فرایند شهری شدن واقعی هم فاصله نجومی دارد. این شهرها صرفا روستاهایی هستند که فقط شهرداری دارند.
در استان زنجان، در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری، ففط ۴۵ درصد آرا مربوط به حسن روحانی بود. به نظر من اقبال به رییسی در استان زنجان به معنای پذیرش منش و روش رییسی نبود بلکه حکایت از نوعی فقدان توسعه سیاسی است که اتفاقا عامل مهم عقب ماندگی شهر و استان زنجان از شهرهای هم وزن خود است.
اگر زمینه نامساعد اقتصادی و تخریب زیرساختهای اشتغال استان را ملاک و شاخص موجه اقبال به رییسی و روی گردانی انتقادی از دکتر روحانی بدانیم آن موقع در کردستان، سیستان، خوزستان و آذربایجان غربی، کرمانشاه که از نظر شاخص ضریب جینی توسعه و زیرساختهای اشتغال و خدمات از وضعیتی به مراتب بدتر از استان ما هستند نیز باید به رییسی اقبال میشد، اما در این استانها آرای روحانی با فاصله هفتاد و شصت درصدی از رییسی جلو است.
عجم اوغلو و دارون دو اقتصاد دان برجسته در کتاب " چرا ملتها شکست میخورند " ششصد صفحه استدلال کرده اند که " توسعه سیاسی مقدم بر توسعه اقتصادی است". از این منظر، میتوان شکست روحانی را در استان زنجان، به جای تقلیل گرایی تک عاملی (عامل اقتصادی) ناشی از چند عامل دانست.
عوامل اقتصادی مانند، نداشتن نظریه بنیادین توسعه استان با توجه به دو محور بوم - اکولوژی و گرایشهای جهانی سرمایه، بحران شهرکهای صنعتی علی آباد، شهرک صنعتی نوآوران، شهرک صنعتی ابهر، سایر شهرکهای صنعتی که عمدتا از فن آوریهای نسل اول بهره میگیرند و امکان رقابت ندارند. بحران سرمایه گذاری در بخش پیشرو مسکن و رسیدن به مرحله بحران انباشت ناشی از طرح نابخردانه مسکن مهر. افزایش سهم مالیات بر درآمد استان در برنامه ششم توسعه و عوامل اجتماعی و فرهنگی مانند بیگانگی از فرهنگ بومی، پایین بودن سطح مطالعه و سرانه کتابخانههای عمومی، سرانههای فرهنگی مانند سینما، تئاتر، فعالیتهای فرهنگی غیر مذهبی، فقدان تعهد مکانی، عدم التزام به خرد جمعی نخبگی، قوم و محله مداری در رفتارها و کنشهای سیاسی به جای توسعه مداری، غریبهگی دانشگاههای استان از جمله دانشگاه زنجان با بطن و متن جامعه شهری و روستایی استان و ...
عوامل سیاسی، عدم اجماع نخبگان سیاسی در برقراری دیالوگ توسعه محور، رفتارهای نامناسب استانداران و فرمانداران با نخبگان محلی، نمایندگان منفعل مجلس شورای اسلامی و شورای شهر؛ و مسایل دیگری را هم میتوان برشمرد، اما به نظر من باید همه نخبگان سیاسی، استاندار، فرمانداران، بخشداران، شهرداران و نخبگان دانشگاهی در بخشهای جامعه شناسی، اقتصاد، برنامه ریزی شهری و ... باهم "مجمع اندیشه توسعه استان زنجان" را تشکیل دهیم و دبیرخانه این مجمع در دانشگاه زنجان به امر برنامه ریزی جلسات و تعیین مسیر پژوهشهای مادر و بنیادی بوم محور استان بپردازد.
*استادیار برنامه ریزی شهری دانشگاه زنجان