احمد فرهادی؛ من در انتخابات پیشرو شرکت میکنم, اما این بار هم مثل بارهای قبلی از خودم میپرسم چرا و بر اساس کدامین «باید» مایلم در انتخابات شرکت کنم؟ آیا اینکه قانون برایم حق رای قائل شده، یا اینکه مصلحت اندیشانه برای نیل به مقصودی و یا اینکه بر اساس تبعیت از گفته این و آن؛ نه هیچ کدام من مایلم در انتخابات شرکت کنم چون اخلاقاً باید شرکت کنم.
اجازه بدهید از یک مثال استفاده کنم؛ فرض کنید ما 45 میلیون نفریم, و در سرزمینی معتدل زندگی میکنیم. هوای سرزمین ما گاهی سرد و گاهی هم گرم است. کلیدی هم به منظور تهویه هوای این سرزمین تعبیه شده است تا در موقع لزوم از آن استفاده شود, اما این کلید در جایی است که تنها یک نفر میتواند بدان جا برود و کلید را روشن نماید. قرار میشود تا انتخاباتی برگزار کنند و مسوولیت تهویه هوا را به دست فردی بدهند. دو نفر برای این مسئولیت انتخاب میشوند. یکی اهل تدبیر و دیگری اهل تبلیغ؛ 10 میلیون نفر از مردم به هر دلیلی به کاندیدای اهل تدبیر رای میدهند و 17 میلیون هم به کاندیدای اهل تبلیغ و 18 میلیون هم اصلا در این ماجرا دخالتی نمیکنند.
نماینده اهل تبلیغ رای میآورد و بر سکوی تهویه هوا مینشیند و به دلخواه خود هر وقت که تشخیص داد کلید تهویه هوا را روشن یا خاموش میکند. از آنجا که تدبیری در رفتار او بکار نرفته کم کم صدای اعتراضات مردمی از گوشه و کنار بر میخیزد که چرا رفتار او از خرد جمعی تبعیت نمیکند.
به نظر من تمام کسانی که در انتخاب این مسوول شرکت کردهاند, به لحاظ اخلاقی حق اعتراض دارند. یعنی تمام آن 27 میلیون نفری که در انتخابات مشارکت داشتهاند میتوانند اعتراض کنند, چون به هر حال در یک فعالیتی مشارکت داشتهاند, ممکن است نتیجه آن مشارکت مطلوب آنها نبوده باشد, اما میتوانند اعتراضات خود را اعلام کنند.
اما کسانی که هیچ مشارکتی نداشتهاند چه؟ روی سخن من دقیقا با این افراد است. این افراد چگونه میخواهند از کرده و کردار خود دفاع کنند. فرض کنید فرزندان این افراد از والدین خود بپرسند که پدر یا مادر چرا تهویه هوای سرزمین ما بخوبی کار نمیکند؟ واقعاً این افراد چه پاسخی دارند؟
• یا باید بگویند این کلید یک چیز نمادین است و اصلاً کار نمیکند.
• یا باید بگویند آنهایی هم که مشارکت داشتند فکر میکنند که موثر بودهاند, در صورتی که از قبل نتیجه معلوم بوده
• یا باید بگویند که سر رشته این کلید در دست بیگانگان است و هر وقت خواستند آن را خاموش و روشن میکنند.
• و یا سایر بایدهایی از این قبیل
در هر حال به نظر نمیرسد هیچ کدام از این دلایل منطقی باشند. چرا من باید منفعل باشم, اخلاق به من میگوید که خود تو باید عامل باشی, انگشت اشاره اخلاق همیشه به سمت خود من است. من هستم که سرنوشتم را رقم میزنم, من هستم که اگر نباشم دیگران برایم تصمیم میگیرند.
بنابراین من «باید» در انتخابات شرکت کنم چون تمایل دارم اخلاقی زندگی کنم, و اخلاقی زندگی کردن یعنی فعال بودن, یعنی اگر به هر دلیلی مشکلی بود من بتوانم انگشت اشارهام را به سمت خودم بگیرم.
• من به حکم اخلاق در انتخابات شرکت میکنم تا به نوبه خود سهم خودم را در ایجاد جامعهای سامان یافته ایفا نمایم.
• من به حکم اخلاق در انتخابات شرکت میکنم تا وجدان اخلاقیام بیدار بماند.
• من به حکم اخلاق در انتخابات شرکت میکنم تا فقط با اندازه «یک رای» تاثیر داشته باشم در تغییر وضعیت جامعهای که در آن زندگی میکنم, تغییر از وضع موجود به سمت وضع نسبتاً مطلوب
• من به حکم اخلاق در انتخابات شرکت میکنم تا تدبیر از تبلغ پیشی بگیرد.