فرارو- امیر هاشمی مقدم*؛ پیش از نوروز، در پی پخش کلیپ کوتاه ضرب و شتم یک ایرانی توسط مامور مرزی ترکیه در شبکههای اجتماعی، بسیاری از کاربران یا گردانندگان کانالها و برگههای ایرانی در شبکههای اجتماعی، خواستار نرفتن ایرانیان به ترکیه شدند.
در این راه برخی وبسایتها و حتی مسئولین ایرانی (همچون سرکنسول استانبول) نیز به این جمع پیوستند. در کنار بحثهایی که درباره ناامن بودن ترکیه وجود داشت، بخشهای عمدهای از استدلالهای این مخالفان، به برخورد نادرست ترکیهایها با گردشگران ایرانی باز میگشت. گردشگران ایرانیای که به زعم این مخالفان، چرخ گردشگری ترکیه را میچرخانند و ترکیهایها با اینگونه رفتارهای ناشایست، ناسپاسی میکنند. با این وجود به نظر میآید امسال نیز گردشگران ایرانی بسیاری به ترکیه آمده باشند.
بهعنوان کسی که چند سال است در ترکیه زندگی میکنم و بیشتر مطالعات و پژوهشهای دانشگاهیام درباره ارتباط بین قومگرایی/ملیگرایی با گردشگری است، لازم دیدم نکاتی را در این باره بیان کنم:
1- این تصور کاملا نادرستی است که ما گمان میکنیم چرخ گردشگری ترکیه به ما وابسته است. ما این سخن را پیشتر درباره دبی و عربستان هم داشتیم و بارها گفته و شنیده بودیم که اگر ایرانیها نبودند، دبی اینقدر پیشرفت نمیکرد و اگر حج را تحریم کنیم، عربستان به غلط کردن میافتد. اما دیدیم که دبی با انگشتنگاری و چشمنگاری گردشگران ایرانی و برخوردهای سفت و سخت با آنها، تحقیرمان کرد و کاری هم از پیش نبردیم. همانگونه که عربستان هم به نوجوانان ایرانی در فرودگاه آزار جنسی رساند و پانصد حاجیمان را کشت و برای خج رفتنمان شرایط دشواری گذاشت، تا جایی که سال پیش ایرانیان نتوانستند به حج بروند و آب هم از آب تکان نخورد. به همین نسبت اینکه فکر کنیم گردشگران ایرانی هستند که چرخ گردشگری ترکیه را میچرخانند، نادرست است. سهم ایرانیها در گردشگری ترکیه 4درصد است.
2- مرتبط با نکته بالا، این را باید بیفزایم که درست است ما 4درصد گردشگران ترکیه را تشکیل میدهیم، اما آنها به همین 4درصد هم اهمیت میدهند و برنامهریزی میکنند. هر بار که برای به دست آوردن آمار یا اطلاعات مربوط به گردشگران ایرانی به وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه میروم، آنها را هم مشتاق به یافتن دادهها و اطلاعاتی درباره میزان رضایت گردشگران ایرانی، خواستهها و توقعاتشان و... میبینم. از همین رو است که رضایت داشتن ایرانیها از سفر به ترکیه برایشان مهم است و همان مامور خاطی در مرز را هم بلافاصله اخراج کردند. در بیشتر مکانهای گردشگری ترکیه، پلیس گردشگری مستقر است که اگر یک گردشگر به آنها مراجعه و شکایت کند، خیلی سریع رسیدگی و با قانونشکن میکنند، بدون اینکه وقت چندانی از گردشگر بگیرند. اینکه ما با حقوق خودمان و امکانات مقصد گردشگری آشنا نبوده یا حوصله پیگیری نداریم، بحث دیگری است.
3- «همهمان مسلمانیم». این جملهای است که اگر یک ترکیهای بفهمد شما ایرانی هستید، سریعا بر زبان میآورد تا دیگر تفاوتها را نادیده بگیرد. «ایرانیها خیلی زیبا هستند»، «ایران تمدن و ادبیات خیلی غنیای دارد»، «سینمای ایران قوی است»، «فرهنگ ترکیه و ایران خیلی به هم نزدیک است» و... هم جملات دیگری است که بارها ازشان میشنوید. طبیعتا اگر کسی ترک/آذری ایرانی باشد، خیلی صمیمانهتر با وی برخورد میکنند و جملاتی مانند «اینجا هم کشور خودت است»، «اینجا کشور ترکهاست» یا «ما یک ملتیم با چند دولت» (هرچند این جملاتشان رنگ و بوی قومی و نژادی دارد) و... به زبان میآورند؛ اما با غیر ترکها هم رفتار محبتآمیز و محترمانهای دارند. با وجودی که ترک نیستم، اما در این سه سال حضورم حتی یکبار هم برخورد توهینآمیزی ازشان ندیدهام.
4- برخورد ترکیهایها با گردشگران ایرانی، خیلی بهتر از برخوردهایی است که در جمهوری آذربایجان، دبی یا برخی جاهای دیگر با ایرانیان میشود. در جمهوری آذربایجان (که از نظر تاریخی، فرهنگی و مذهبی بسیار نزدیکتر از ترکیه است)، به جز توهین و آزار و جریمههای عجیب و غریب ایرانیان، رشوه گرفتن هم تقریبا پای ثابت بسیاری از مامورینشان است. هیچ یک از این رفتارها را در ترکیه نمیتوان دید.
5- اینکه در برابر حضور سالانه تقریبا دو میلیون گردشگر ایرانی در ترکیه، کمتر از دویست هزار نفر ترکیهای به ایران میآیند و بارها رسانههای ایرانی به آن اشاره کردهاند، مشکل عدم بازاریابی درست، نبود زیرساختهای کافی گردشگری و بهای زیاد سفر به ایران است نه ترکیه. در ترکیه تورهای زیادی به یونان، بلغارستان، مقدونیه و... هست که بهایی زیر پانصد هزار تومان برای یک هفته دارند. آیا ما میتوانیم چنین تورهایی برایشان فراهم کنیم؟
6- برخی از این واکنشهای مخالفان سفر به ترکیه، سیاسی است. اینکه ترکیه با بیشتر همسایگانش روابط تنشآمیز جدی دارد؛ اینکه مواضع مسئولین سیاسیاش در برابر ایران، روسیه، سوریه، اتحادیه اروپا و... ثبات ندارد؛ اینکه با روی کار آمدن دولت ایرانستیز ترامپ، سیاستمداران ترکیه هم موضعشان علیه ایران تندتر شده؛ اینکه ترکیه با آن تاریخ قومگرایانهاش، ایران را به فارسگرایی در عراق و سوریه(!) متهم میکند؛ و... را نمیشود و نباید با هر بحثی خلط کرد؛ بهویژه وقتی ببینیم توصیههایمان اثری ندارد.
7- حالا واقعا چه کنیم که ایرانیها به ترکیه نروند؟ خب پاسخ ساده اینکه اصلا چنین چیزی شدنی نیست. بهتر است به جای امر و نهی کردن، بررسی کنیم و ببینیم چرا این همه ایرانی همهساله به ترکیه میرود.
الف) ترکیه و بسیاری از کشورهای همسایه، مقصدی ارزانتر هستند تا برخی جاها در خود ایران. بهواسطه عقلانیت و برنامهریزیای که چندین دهه است ترکیه برای گردشگریاش در پیش گرفته، سرمایهگذاری و رقابت در این بخش زیاد شده و بستههای سفر کاهش یافته است. برای نمونه در همین تعطیلات نوروزی میشد اتاق دو تخته در برخی هتلهای پنجستاره در آنتالیا را شبی 230 هزار تومان اجاره کرد. آیا در ایران میتوان هتلی با این کیفیت و بها، آن هم در نوروز یافت؟ اصلا در نوروز هتلهای اندکمان در بیشتر شهرها جا ندارند و مسافران سرگردانند. حالا بهایش پیشکش. گاهی یک تور آنتالیا یا استانبول به مراتب ارزانتر از توری با همان کیفیت و خدمات در کیش میشود. گردشگری در کشور را فقط با حرف و حدیث و روی کاغذ نمیشود توسعه داد.
ب) برخلاف باور رایجی که شوربختانه میان بسیاری وجود دارد، ایرانیها تنها برای آزادیهای اجتماعی به ترکیه نمیآیند. اتفاقا در همان آنتالیا هم بسیاری از گردشگران ایرانی را دیدهام که با حجاب کامل، یا دستکم همان حجابی که در ایران دارند گردش میکنند. هرچند برای بسیاری، این آزادیهای اجتماعی هم دلیل خوبی است. برای نمونه، با بسیاری از گردشگران ایرانی در ترکیه گفتگو و مصاحبه کردهام که تنها برای دیدن یک کنسرت موسیقی به اینجا آمدهاند. از همین رو است که بسیاری از خوانندگان بیرون از ایران، تعطیلات نوروز به شهرهای گوناگون ترکیه میآیند و ایرانیها را به سوی خودشان میکشانند.
نمیگویم کاش اجازه میدادیم این خوانندگان خارجنشین (که بسیاریشان هیچ ترانه سیاسی یا غیراخلاقیای هم ندارند) در ایران کنسرت برگزار میکردند تا مسافرت به خارج کمتر شود؛ تنها میگویم کاش دستکم بزرگان موسیقی سنتی و عرفانیمان (همچون استاد شجریان، ناظری، سراج، کلهر و...) میتوانستند در کشور خودشان کنسرت برگزار کنند. آخرین بار در مهرماه 1394، استاد شجریان (که عمرش دراز باد) در قونیه ترکیه کنسرت برگزار کرد و دیدم که چه تعداد ایرانی تنها به این شهر آمده بودند تا کنسرت وی را ببینند و بشنوند.
ج) اتفاقا به باور من، خرید پوشاک (در کنار تفریح و...)، اصلیترین دلیل سفر ایرانیان به ترکیه است. وقتی نساجیها و کارگاههای تولیدی ما یکی یکی بسته شده یا حمایت نمیشوند، طبیعی است که بازار پوشاک ایران عملا در اختیار کالاهای ترکیه قرار بگیرد که با چندین برابر قیمت به فروش میرسند. بنابراین بسیاری از ایرانیان یکبار که به ترکیه بیایند، برای یک یا دو سالشان پوشاک میخرند.
د) داشتن ساحل زیبا و تمیز که قابل قیاس با بسیاری از سواحل ما، بهویژه دریای مازندران نیست؛ تورهای کشتی فراوان و ارزانبها (که دریای مازندران به بهانههای واهی از داشتنشان محروم است)؛ مراقبت از جاذبههای تاریخی و طبیعیشان و... نیز برای بسیاری از ایرانیان جذاب است.
هـ) نهایتا اینکه ترکیه یک مقصد گردشگری با جاذبههای متنوع است که همه را میتواند در کنار هم به گردشگران ارائه دهد. گردشگری داخلی ما در شرایط کنونی به هیچوجه توان رقابت با این مقصد را ندارد. بهتر است ابتدا فکری به حال رونق گردشگری «پایدار» در کشورمان بکنیم، جاذبهها را متنوع سازیم، سرمایهگذاران خارجی را جذب کنیم، بهای بستههای سفر را کاهش دهیم، به خواستههای گردشگران اهمیت بدهیم، بعد که جایگزینهایمان آماده شد، آنها را تشویق به چرخاندن چرخ صنعت گردشگری داخلی، در کنار سفرهای خارجیشان نماییم.
پینوشت: همین سه چهار روز پیش، دوباره کلیپی به نام «کتک زدن هممیهنانمان توسط ماموران مرزی بازرگان» از درگیری دو شهروند ایرانی با یک شهروند ترکیه در مرز بازرگان، در بسیاری از شبکههای اجتماعی بازنشر شد؛ در حالیکه آن شهروند ترکیه، لباس عادی به تن داشت و نه یونیفرم نظامی، ضمن آنکه خودش هم کتک خورده و سرش شکسته بود، و نهایتا گفتگوهای هممیهنانمان به ترکی آذری در پسزمینه فیلم، گواه ماجرا بود. حواسمان باشد مرز انصاف را رد نکنیم و بلکه حافظ گونه، «عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو».
* امیر هاشمی مقدم؛ انسان شناس و ایران شناس و دانشجوی دکترا در ترکیه