حکم قصاص مردی که متهم است دوستش را به قتل رسانده و جسدش را آتش زده، چون به همسرش تعرض کرده بود، در حالی تأیید شد که جسد مقتول همچنان پیدا نشده است.
این پرونده هشت سال قبل با شکایت خانواده مردی به نام پدرام تشکیل شد. آنها اعلام کردند پدرام گم شده است و خبری از او ندارند. تحقیقات مأموران نشان داد او آخرینبار با یکی از دوستان قدیمیاش به نام رامین قرار ملاقات داشت. وقتی رامین مورد پرسش قرار گرفت، بدون هیچ مقاومتی به قتل اعتراف کرد و گفت ١٥ سال قبل پدرام به همسرم تعرض کرده بود، من هم بالاخره از او انتقام گرفتم، کشتمش و جسدش را آتش زدم.
هرچند اعترافات متهم منجر به پیداشدن جسدی نشد و ردی هم از اینکه واقعا این قتل اتفاق افتاده باشد به دست نیامد اما با توجه به اعترافات متهم و همچنین پیدانشدن ردی از پدرام و شکایت اولیای دم، کیفرخواست علیه رامین صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ١١٣ وقت دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و از آن دفاع کرد و سپس با توجه به درخواست اولیای دم که صدور حکم قصاص بود، درخواست صدور حکم قانونی کرد.
سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: ١٥ سال قبل پدرام به همسر من تعرض کرده بود. وقتی همسرم این موضوع را گفت، تصمیم گرفتم پدرام را بکشم. او سالها در آمریکا زندگی کرده و به جرم قاچاق اسلحه از آن کشور اخراج شده بود. پدرام از همسر و فرزندانش جدا شد و به ایران آمد. سالها بود که خانوادهاش را میشناختم و با خودش هم بعد از بازگشتش به کشور آشنا شدم. رفتوآمد ما خیلی زیاد بود. از طریق خواهر پدرام به نام پونه شنیده بودم او مشکلات اخلاقی دارد اما فکر نمیکردم با همسرم چنین رفتاری کند تا اینکه یک روز به خانه آمدم و دیدم همسرم مریض شده و او را به بیمارستان بردهاند. خیلی گریه میکرد. از او پرسیدم چه شده است، گفت پدرام به من تجاوز کرده، خیلی با خودم کلنجار رفتم تا پدرام را بکشم. چندباری هم برای قتل او نقشه کشیدم اما نشد. من در قلب خودم او را بخشیدم. آن روز پدرام آمد و گفت پول خواهرزنم را بده، من هم قبول کردم.
او سپس ادکلنی از جیبش درآورد و به من گفت این را به همسرت بده. خیلی عصبانی شدم. او هنوز هم به زن من فکر میکرد، تبر را از روی دیوار برداشتم و یک ضربه به سرش زدم، بعد هم با تفنگ شکاری تیری به پشتش زدم. متهم گفت: جسد را پشت وانت گذاشتم و به جایی بردم که زبالهها را میریختند، آنجا جسد را آتش زدم. او درباره رابطهاش با خواهر مقتول گفت: من رابطه با پونه را انکار نمیکنم و قبول دارم. راستش من عاشق پونه نشده بودم، فقط او را دوست داشتم و چون همسر و فرزند داشتم، دلم نمیخواست رابطهای جدی با او داشته باشم مدتی او صیغه من بود و بعد هم از هم جدا شدیم. من فکر میکنم پونه این نقشه را کشیده بود؛ او بعد از جدایی ما همسرم را به خانهاش برد و بعد هم همهچیز را فراهم کرد که برادرش به همسرم تعرض کند.
قضات برای بررسی ادعای متهم تصمیم گرفتند از همسر رامین تحقیق کنند. وقتی او در جایگاه حاضر شد، گفت: متأسفانه باید بگویم پدرام به من تعرض کرد. او سپس موضوع را شرح داد و گفت: روز حادثه بعد از اینکه با پونه از پیادهروی برگشتیم، به من گفت بیا با هم برویم خانه ما و صبحانه بخوریم، من هم قبول کردم. در اتاق منتظر پونه بودم که یکباره پدرام آمد و چای آورد، با تعجب پرسیدم تو چرا خانه هستی، پونه به من گفته بود تو نیستی، پدرام جواب داد خودش از پونه خواسته که دروغ بگوید و میخواسته با من صحبت کند و بعد هم به من تجاوز کرد. در این سالها به خاطر کاری که مقصرش من نبودم، خیلی اذیت شدم. وقتی همسرم موضوع را فهمید با اینکه من خودم آسیب دیده و خیلی ناراحت بودم مدام با من بدرفتاری میکرد. او خیلی من را کتک میزد درحالیکه خودش به من خیانت کرده بود. من با پونه دوست بودم؛ روزهایی که من با پونه به پیادهروی میرفتم و با او درددل میکردم، او با همسرم رابطه داشت. بعد هم در این میان قربانی من بودم؛ هم مورد تعرض قرار گرفتم هم همسرم من را طرد کرد.
با پایان گفتههای متهم هیأت قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به اعترافاتی که مقرون به واقع تشخیص داده شد، به قصاص محکوم کردند. اما این رأی در دیوانعالی کشور تأیید نشد و قضات اعلام کردند باید برای پیداشدن جسد تحقیق بیشتری شود. با توجه به ایراد وارده، متهم یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت و گفتههای قبلی خودش را تکرار کرد. او با پافشاري گفت که مرتکب قتل شده است و علتش هم تعرض بوده که به همسرش شده است. یک بار دیگر هیأت قضات رأی قصاص صادر کردند و این بار شعبه ٣٩ دیوانعالی کشور رأی قصاص را تأیید کرد.