مردی که برای گرفتن انتقام دوست خواهرش، شوهر او را با اسید سوزانده بود، برای بار دوم درخواست کرد از زندان آزاد شود.
به گزارش شرق، سال ٨٢ اورژانس بیمارستانی در کرج به پلیس خبر داد مردی جوان با مادهای اسیدی سوزانده شده است و وضعیت جسمانی خوبی ندارد. وقتی مأموران به بیمارستان رسیدند و تحقیقات خود را آغاز کردند، متوجه شدند این مرد زمانی که کنار جاده توقف کرده بود، موردحمله قرار گرفته و با اسید سوزانده شده است.
مرد مجروح به مأموران گفت: «حدود ساعت ١٠ شب داشتم به خانه برمیگشتم که یکباره ماشینم خراب شد و کنار جاده ایستادم. کاپوت را بالا زده بودم تا ببینم چه اتفاقی افتاده که ماشین حرکت نمیکند، یکباره مردی به من نزدیک شد و یک بطری که پر از مایعی سوزناک بود، روی من ریخت و بعد هم فرار کرد. او سوار یک موتور بود و با مرد دیگری که راننده موتور بود، فرار کرد».
هرچند این مرد جراحت گستردهای داشت اما به چشم یا اعضای اساسی بدنش آسیبی وارد نشده بود. پزشکی قانونی در بررسی بقایای لباسها و نمونهبرداریهایی که از این مرد انجام داد، به قاضی رسیدگیکننده پرونده گزارش داد این مرد با آب باطری سوزانده شده و به همین دلیل هم سوختگیای که باعث نابودی اعضای اساسی بدنش شود، نداشته است. با بهبود نسبی این مرد، او یک بار دیگر به اداره پلیس مراجعه کرد و به مأموران گفت: من فکر میکنم همسرم کسی را اجیر کرده که من را بسوزاند. او در این ماجرا نقش دارد. ما چند سالی بود که درگیری داشتیم و همسرم خیلی من را اذیت میکرد. او نه طلاق میگیرد و نه رفتارش را با من درست میکند. زمانی هم که من سوزانده شدم او اصلا به ملاقات من نیامد و گفت که خودت باید کارهایت را انجام دهی. با این شکایت، مینا – همسر شاکی- بازداشت شد. او ادعا کرد از سوی شوهرش مورد ضرب و جرح قرار میگیرد اما هیچ وقت حتی به سوزاندن او فکر هم نکرده است.
این زن گفت: زمانی که شوهرم سوزانده شد، من در خانه خواهرم بودم و شاهدی هم دارم که این موضوع را تأیید میکند. من با هیچکس ارتباطی هم ندارم و میتوانید همه زندگی من را بررسی کنید. هرچند این زن مدتی بازداشت بود اما با توجه به اینکه مدرکی علیه او به جز شکایت شوهرش وجود نداشت، آزاد و مدتی بعد هم از شوهرش جدا شد. درحالیکه به نظر میرسید این پرونده جزء پروندههای راکد اداره آگاهی کرج شده است، مرد قربانی یک بار دیگر به پلیس مراجعه کرد و این بار گفت شماره تلفن مشکوکی پیدا کرده که ممکن است پلیس را به نتایجی برساند.
این مرد گفت: در تمام این دو سال، مرتب تلفنم را چک میکردم چون مزاحم زیاد داشتم. یک شماره تلفن پیدا کردم که روز قبل از حادثه با من تماس گرفته بود و ممکن است این تلفن سرنخی برای دستگیری فرد اسیدپاش باشد. مأموران با ردیابی شماره تلفن، مردی به نام امیر را شناسایی و بازداشت کردند. آنها متوجه شدند خواهر امیر با مینا رابطه دوستانهای دارد و آنها مرتب با هم در رفتوآمد هستند اما امیر زیر بار اینکه در اسیدپاشی نقشی داشته است، نمیرفت. آنچه مأموران را نسبت به این مرد مظنون کرد، آثار سوختگیای بود که روی دستهایش مشاهده میشد.
امیر در توجیه این آثار سوختگی به مأموران گفت ماشینش خراب شده و آب باطری روی دستش ریخته است اما یافتههای پلیس از زمان این حادثه نشان داد درست شبی که مرد قربانی سوزانده شده و به بیمارستان رفته است، امیر هم به خاطر سوختگی به بیمارستان برده شده اما قبل از اینکه به وضعیتی برسد که از بیمارستان مرخص شود، با رضایت خودش به خانه رفته است. وقتی اعضای خانواده این مرد موردبازجویی قرار گرفتند، برادر امیر به مأموران گفت: شب حادثه با برادرم سوار موتور بودیم. کمی که جلو رفتیم او یک ماشین را متوقف کنار خیابان دید و از من خواست که توقف کنم. به او گفتم چه شده است، چیزی نگفت او خیلی به عقب برگشت، من ندیدم چه میکرد، تاریک هم بود اما بعد از چند دقیقه که آمد دستهایش سوخته بود. هرچه پرسیدم چه شده است حرفی نزد، بعد هم ما از او در خانه نگهداری میکردیم تا حالش خوب شد.
این یافتهها بود که باعث شد پلیس امیر را تحت بازجوییهای مداوم قرار دهد و درنهایت این مرد لب به اعتراف گشود؛ او گفت: مینا با خواهرم دوست بود و مرتب به خانه ما رفتوآمد میکرد. او از شوهرش میگفت و اینکه چقدر او را اذیت میکند. من هم در جریان زندگی پردردش بودم. یک روز وقتی به خانه ما آمد و گفت شوهرش کتکش زده، تصمیم گرفتم با آن مرد برخورد کنم. مینا از من خواست کاری کنم البته ما ارتباطی با هم نداشتیم و خودم خواستم شوهر مینا را تنبیه کنم. شب حادثه شوهر مینا را به همراه برادرم تعقیب کردم البته برادرم نمیدانست من چه قصدی دارم. به طور اتفاقی ماشین شوهر مینا خراب شد و من دیدم بهترین فرصت است که اسید را روی او بریزم البته قصدم سوزاندن او نبود؛ من فقط بطری را جلوی پای او روی زمین انداختم و بعد هم فرار کردم.
زمانی که پرونده برای رسیدگی به شعبه ٧١ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم پای میز محاکمه رفت، اتهام خود را انکار کرد و گفت اعترافاتش دروغ بوده است اما با توجه به مدارکی که در پرونده وجود داشت و شکایت مرد قربانی، متهم به پرداخت دیه و ١٠ سال حبس محکوم شد و این رأی موردتأیید هم قرار گرفت.
امیر چند سال بعد اعلام کرد به دلیل فقر و گرفتاریهای خانوادگی نمیتواند دیه را پرداخت کند و درخواست قبول اعسار کرد اما هیأت قضات بعد از بررسی مدارکی که او ارائه داده بود، این درخواست را رد کردند. امیر چند روز قبل یک بار دیگر درخواست اعسار خود را به شعبه ٧١ ارائه داد و اعلام کرد در این سالها اعضای خانوادهاش بهشدت تحت فشار بودند؛ او گفت: من توان مالی پرداخت دیه را ندارم. در این سالها هم زندگی خانوادگیام از هم پاشیده، دخترم وضعیت بسیار بدی پیدا کرده و پدرم بیمار است و نیاز به رسیدگی دارد. با توجه به وضعیتی که دارم خواستار این هستم که اعسار من را قبول کنید تا بعد از آزادی از زندان به صورت اقساط دیه را بپردازم. این درخواست یک بار دیگر در شعبه ٧١ دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی میشود.