جِس سیبِل از شهر وایتکورتِ ایالت آلبرتای کانادا، پیشترها بعد از
استراحت کافی، هر روز ساعت 3 صبح از خواب بیدار و آمادۀ کار میشد. او از
نوجوانی همچون پدرش در میدانهای نقتی کار کرده است و سیمکشی است که مشکلی
با کار طولانی و سخت ندارد.
به گزارش فرادید به نقل از گاردین،
سیبل، حالا 26 سال دارد
. دبیرستان را نیمهکاره رها کرد و پیش از آنکه
بیکار شود، از راه سیم کشی در مخازن نفت 5000 دلار در ماه درآمد داشت. هیچ
وقت اجارۀ منزلش دیر نمیشد و به راحتی از پس مخارج بچه برمیآمد.
تا ماه فوریۀ گذشته (بهمن سال پیش) که رییسش او را به مرخصی سه
روزه فرستاد. جس خبر نداشت که رییسش در حال آماده کردن مراحل اداری اخراجش
است. او چند روز بعد فهمید که به همراه چند نفر دیگر تعدیل شده است. در عرض
چند ماه، او و همسرش بیخانه شدند و مجبور شدند تا به خانۀ پدری جس نقل
مکان کنند.
حال او 7000 دلار به مهد کودک بدهکار است. او میگوید:
"سخت تلاش
کردم تا خودم همه کار را بکنم، پدر خوبی باشم، کسی که هر روز سر کار میرود
و خرجش را در میآورد باشم. اوضاع خیلی اسفناک است.
"
سیبل یکی از 40000 نفر کارگران نفتیای در آلبرتا است که از زمان
سقوط قیمت نفت در اواخر سال گذشته، از کار بیکار شدهاند. طبق آمار بازار
مشاغل نفتی، از بهار امسال تاکنون، در نتیجۀ سقوط قیمت نفت، 185000 نفر در
کانادا از کار بیکار شدهاند.
اما تنها دو سال پیش، اوضاع 180 درجه در مرکز انرژی کانادا، فرق
میکرد
: آلبرتا به تنهایی 87 درصد مشاغل جدید را در کشور ایجاد میکرد و هر
روز آدمهای بیشتری برای کار به غرب میرفتند. امروز، میزان بیکاری به سطح
سال 2008 رسیده و تعداد کسانی که مجبور به استفاده از بیمۀ کاری هستند بیش
از دو برابر شده است
. حال جایی که خانۀ امید بسیاری بود، به آینۀ دق بدل
شده و بسیاری را دچار بحرانهای روانی کرده است.
مابین ژانویه تا ژوئن امسال، میزان خودکشی به نسبت سال 2014، 30
درصد رشد داشته است. با این نرخ، 654 آلبرتایی امسال خود را خواهند کشت.
رقمی بیسابقه، حتی برای استانی که پیشتر هم دومین استان پرخودکشی در میان
استانهای کانادا بود. فقط ساسکاچوان، یک ناحیۀ وابسته به نفت دیگر، است که
نرخ خودکشی بیشتری نسبت به آلبرتا دارد. میزان خودکشی در این ایالت هم 19
درصد افزایش داشته است.
این هفته گزارشی توسط
CBC منتشر شد که افزایش خودکشی در آلبرتا را با رکود اقتصادی مرتبط میداند.
مارا
گرونائو، رییس مرکز جلوگیری از خودکشیِ کاناد، میگوید
: "تحقیقات نشان
میدهند که به ازای هر 1 درصد افزایش بیکاری، شاهد 0.79 درصد افزایش در نرخ
خوکشی هستیم." این تحقیق در سال 2009، در جریان بحران اقتصادی اروپا انجام
شده است. او معتقد است که موج اصلی خودکشی هنوز در راه است.
نمایندگان خطوط تلفنی جلوگیری از خودکشی در چهار شهر، میگویند که
میزان تماسها تنها چند درصد افزایش یافته، اما متخصصان سلامت روان افزایش
مراجعه برای خدمات مشاورهای را گزارش میکنند. جوان روی، رییس اجرایی مرکز
مبارزه با بحران روان در کالگری، میگوید: "مشکلاتی که مراجعان دارند
بسیار پیچیدهتر شده و شاهد افزایش مسائل مالی هستیم."
لئونار مکایوان، یک مددکار اجتماعی اهل ادمونتون، میگوید که پس
از سقوط قیمتهای نفت، میزان خودکشی افزایش شدیدی داشته است. او میگوید:
"با نزدیک شدن به کریسمس اوضاع بدتر هم خواهد شد.
" او به تازگی مراجعان
بسیاری از 20 ساله گرفته تا 50 60 ساله، دارد که مستقیم یا غیرمستقیم در
میدانهای نفتی کار میکردهاند.
مکایوان میگوید: "من با چندین نفر صحبت کردهام، که با این که
در تلاش برای حفظ شغلشان از خیلی از حقوق و مزایایشان کوتاه آمده بودند،
باز هم تعدیل شده بودند، چون که ورق اقتصاد خیلی ناگهانی برگشت. حالا
مجبورند از مخارجشان کم کنند، از شهرشان به شهری ارزانتر مهاجرت کنند، و از
خیر اسباب بازیهای لوکسشان مثل وانتهای بزرگ و وسایل اسکی بگذرند و تازه
اینها را هم نمیتوانند بفروشند، چون کسی پول ندارد بخرد."
سیبل میگوید: "خیلی غمانگیز است". او همچنان با وجود صدها
رزومهای که برای شرکتهای مختلف فرستاده است، بیکار است
. او حتی برای
مکدونالد هم رزومه فرستاده، اما به او گفتهاند که قابلیتهایش بیش از حد
نیاز آنهاست.
متخصصان سلامت روان، بدون دانستن سن، جنسیت و محل زندگی کسانی که
خودکشی میکنند، نمیتوانند علت اصلی این بحران را متوجه شوند. آمارهایی که
استان آلبرتا از سال 2009 منتشر نکرده است.
با
این همه، از هر چهار نفری که در آلبرتا خودکشی میکنند، سه نفر مرد هستند.
اکثر آنها زیر 55 سال هستند و بسیاری از موارد جدید نیز کارگران مرد جوانی
هستند که سبک زندگی پرخطری دارند و اغلب در ادوگاههای کار کار میکنند.
در اینگونه اردوگاهها، کارگران برای مدت تا 24 روز از محل زندگیشان دور
هستند.
آنجلا اینجل، مشاور و جامعهشناس، میگوید
: "در چنین جاهایی، حس
انزوا بسیار شدید است و به چنین کارگرانی این حس دست میدهد که با زندگی
واقعی در ارتباط نیستند."
او پایاننامۀ خود را با موضوع سلامت روانی کارگران مردی که در
حوزۀ مواد خام کار میکنند و مجبور به زندگی در محل کار هستند، به انجام
رسانده است.
اینجل مطالعات خود را در جریان رکود پیشین انجام داده است. زمانی
که قیمت نفت ناگهان به بشکهای 40 دلار سقوط کرد و بیش از نیمی از کارگران
اردوگاهی تعدیل شدند. اتفاقی که بسیاری را به ورطۀ اعتیاد و مشکلات مالی
انداخت. البته، بحران مالی نبود که انگیزۀ تحقیق او شد، بلکه خودکشی برادر
بزرگترش که کارگر نفت و گاز بود و در سال 2007 خودکشی کرد، جرقۀ این مطالعه
را زد.
اینجل که پدرش نیز در میدانهای نفتی کار کرده، جیسون (برادرش) را
یک "بچه آلبرتایی" توصیف میکند که رانندۀ کامیون سختکوشی بود که با وجود
ساعات کاری طولانی و دوری از همسر و دو پسر، عاشق شغلش بود. او میگوید
:
"بخش از فرهنگ شرکتی که او برایشان کار میکرد، استفاده از کرک و کوکایین
بود تا کارگران بتوانند شیفتهای طولانیتری کار کنند."
خیلی زود، جیسون خود را خانواده و دوستان منزوی کرد. اینجل
میگوید
: "این در واقع آغاز سقوط او بود. ما فکر میکردیم که دارد بهتر
میشود، چون بیشتر با ما ارتباط برقرار میکرد، اما حالا میدانیم که وقتی
کسی دچار احساسات خودکشی میشود، چهرۀ مثبتتری از خود به دیگران نشان
میدهند، چرا که برنامهای دارند."
وقتی که خانوادۀ اینجل، او را دفن کردند، کارکنان کلیسا به او
گفتند که به تازگی مراسم پنج جوان دیگر نیز در آن کلیسا برگزار شده است.
او میگوید: "ایمنی در محل کار اولویت اول است، اما در عین حال،
صنعت اصلاً توجهی سلامتی روانی کارکنان نشان نمیدهد. چیزی که خودش یک
مسئلۀ ایمنی اساسی است."
این استان، ده میلیون دلار دیگر به بودجۀ خدمات سلامت روان و
جلوگیری از خودکشی افزوده است. همچنین استراتژی این استان در حوزۀ سلامت
روان مورد بازنگری کلی قرار گرفته است.
سارا هافمن، وزیر بهداشت، میگوید
: "اگرچه مسئولان بهداشتی شواهد
کافی برای تعیین علت افزایش اخیر در نرخ خودکشی را در اختیار ندارند، اما
این موضوع که تغییرات بزرگ و ناگهانی در زندگی همچون از دست دادن شغل،
احتمال خودکشی را بالا میبرند، یک واقعیت است. ما این روندها را تحت نظر
داریم و همزمان تلاش میکنیم که نظام سلامت روان را بهبود ببخشیم."
سیبل از زمانی که شغل نفتیاش را از دست داده، نتوانسته به طور
متوسط بیش از دو روز در هفته کار کند. او کارهای موقت، پیدا میکند، اما
دستمزدش کمتر از نصف دستمزدی است که در میدان نفتی میگرفت. او به اندازۀ
کافی پول پسانداز نکرده که بتواند در این کریسمس به دیدن دخترش برود. او
میگوید: "انگار که دوباره از صفر شروع کردهام، و باید با جان کندن دوباره
خودم را بالا بکشم و هر روز جان بکنم."
او از سر عادت، هنوز هر روز ساعت سه صبح بیدار میشود و همانطور که روی تخت دراز کشیده به خودش میگوید:
"حالا چه کار کنم؟
"
منبع: گاردین
ترجمه: وبسایت فرادید