یادداشت دریافتی- محمدرضا قاضی زاهدی؛ دورترین آرزوهایم به تو میرسند و میدانم که خواهی ماند همچون درختانِ همیشه سبز، حتی اگر در حیاط خانهای متروک در شهری دورافتاده مانده باشی.
تو که تبارت از سبزی درختان است و مثل درختان، همواره در سایهسارت آرمیدهایم و بارَت را چشیده و از تو سودها بردهایم. حتی اگر هفتهای را به نامت نکرده باشند، تو خود، محترمترین و قابل ستایشترین فرآورده اندیشه آدمیانی.
با احترام به کتاب، کتابخوانی و هرآنچه به کتاب منسوب است. و اما به بهانه اعراض به کتابنخوانی ما، همواره آمارها از کم بودن سرانه مطالعه ما ایرانیان گفتهاند و در پی بهبود درد کتابنخوانی ما بودهاند.
نکتهها و دلایل زیادی هم برشمرده شده؛ از گرانی کتاب و تبلیغ کتاب گرفته تا محتوای بهتر و جایزههای دولتی و خصوصی.
بیایید در این فقره، پای فلان مسئول و بهمان سازمان را وسط نکشیم، تقصیر را گردن دیگری نیندازیم، جیب خالی و... را دستاویز نسازیم، تنبلی خودمان را توجیه نکنیم و در یک کلام؛ به خودمان دروغ نگوییم.
یکی از دلایل از این قرار است که ما انسانها «عادت میکنیم»؛ به شرایط زیستی، به گرما، به سرما، به نوع برخوردها و بدا به حال ما که اکنون به کتابنخوانی عادت کردهایم.
شاید اوایلش کمی سخت باشد، اما اگر مدتی خودمان را با کتاب دمخور کنیم، اگر در روز دستکم چند صفحهای کتاب بخوانیم، به مرور عادت نیکوی کتابخوانی در ما نهادینه میشود و به یک کتابخوان حرفهای تبدیل میشویم.
همانطور که تا چند سال پیش، هیچ رانندهای کمربند ایمنی نمیبست اما الان هر راننده به محض نشستن پشت فرمان خودرو، ناخودآگاه دستش به سمت کمربند ایمنی خودرو میرود.
این یعنی «عادت کردن» و چه خوب میشد اگر «عادت کنیم» دستکم دقایقی از روز یا شب را به مطالعه کتاب موردعلاقهمان بگذرانیم و هرکس، هرچه دوست دارد، بخواند.
در کشور ما، سالانه بیش از 50هزار عنوان کتاب منتشر میشود. حالا اگر خیلی هم سختگیر باشیم، و خیلی هم سرعتمان در مطالعه کم باشد، به نظرم برای هر هفته میتوان یک کتاب را انتخاب کرد و در طول هفته تمامش کرد؛ یعنی در سال 50 عنوان کتاب خواند.
تعداد کتابهایی که یک دانشجوی لیسانس در دوره تحصیلش ملزم به مطالعه میشود، کمتر از 50 عنوان است! پس اگر فردی بتواند در هر سال، دستکم 50 عنوان کتاب بخواند، بعد از چند سال به صاحبنظری چیره تبدیل خواهد شد.
50 عنوان نه، 40 عنوان نه، حتی 30 یا 20 عنوان نه، کاش در یک سال، ده عنوان کتاب بخوانیم؛ یعنی هر ماه، یک کتاب.
حتی میتوان برای آغاز، از کتابهای صوتی شروع کرد و هر روز چند دقیقهای شنید، یا کتابهای الکترونیکی که روی گوشیهای هوشمند هم قابل مشاهده و خواندناند.
شاید تلخترین پرسش و تلخترین پاسخ این باشد که «چند کتابی که اخیرا خواندید را نام ببرید؟».
به راستی چرا میل به دانستن و بیشتر دانستن در ما کمرنگ شده؟ مگر دانایی، توانایی نیست؟