bato-adv
کد خبر: ۲۴۹۹۱۰

خانواده «بد»؟!

تاریخ انتشار: ۱۴:۱۴ - ۲۵ مهر ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ قطعا برای شما هم پیش نیامده که به مجرد اینکه به شرکت در یک میهمانی فراخوانده می‌شوید، «من که می‌آیم!» بگویید و در مورد سایر اعضای خانواده «بهتر است از خودشان بپرسید» قید کنید! با این حال شاید غیر مودبانه‌تر و شایسته‌تر رفتار کرده و بگویید که خبرش را بعد از هماهنگی با سایر اعضای خانواده و اطلاع از اینکه در تاریخ مقرر، برنامه‌ای برای خود نچیده‌اند، به اطلاع خواهید رسانید!

از طرف دیگر بعید است در عازم ضیافت شدن، به اعضای خانواده‌تان «سر ساعت فلان راه می‌افتیم» بگویید و راس ساعت معین بدون اتفاق تمامی اعضای خانواده و یا دست کم بخش کثیری از آن‌ها شروع به حرکت نمایید تا خیال خود را بابت «تا حالا کجا بودید؟!» سایر مدعوین راحت نمایید و مجبور نشوید به تک تک میهمانان و صاحب خانه از ترافیک پایتخت بگویید و از اینکه با این وضع عبور و مرور تهران، آدم‌ها اگر هم بخواهند نمی‌توانند خوش قول بوده و راس ساعت مقرر در وعده‌گاه حضور به هم رسانند!

متاسفانه باید بپذیریم که در خیلی از خانواده‌های ما ایرانی‌ها، آدم‌ها اگر بخواهند هم نمی‌توانند خودشان باشند، به گونه‌ای که برخی از اعضای خانواده مجبورند پاسوز مابقی اعضا شده و به این مناسبت، اکتساب برخی از ویژگیهای اخلاقی را به دیگر خصوصیات رفتاری خویش که از طریق وراثت و ژنتیک حاصل شده است ضمیمه نمایند!

با این حساب است که کسی که انصافا حسابی معاشرتی تشریف دارد اما از بد حادثه در خانواده‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده که چندان اهل آمد و شد نیست، «هیچ جا نمی‌رود!» شناخته می‌شود و شخصی که به تنهایی و توی خانه ماندن بسیار بیش از نشست و برخاست با دوست و آشنا علاقه نشان می‌دهد، به تبعیت از سایر اعضای خانواده کسی شناخته می‌شود که انصافا به هیچ دعوتی «نه» نمی‌گوید؟!

اینگونه است که کلا بیشتر ما ایرانی‌ها نیاز چندانی به شناخته شدن نداریم و به واسطه اینکه فرزند چه کسی هستیم و سر سفره چه کسانی نان خورده‌ایم و یا خواهر و برادرمان چه شخصیتی دارد و یا اینکه همسر و بچه‌مان چطور آدمهایی هستند یا بسیار بیشتر و بهتر از آنچه شایسته‌مان است تحویل گرفته می‌شویم و یا کسی معرف حضور می‌گردیم که کسی تره هم برایمان خرد نمی‌کند!

شاید اگر اعضای خانواده تا دم مرگ تنها با هم می‌جوشیدند و با هم خوش بودند و پای هیچ وصلتی به میان کشیده نمی‌شد، می‌توانستیم با بسیاری از ویژگیهای بدمان که در میان سایر اعضای خانواده هم به چشم می‌خورد کنار بیاییم، اما متاسفانه تجدید فراش و به خانه بخت رفتن است که در غالب اوقات ما را با معضلات و مشکلات «در خانه ما همیشه رسم اینطور بوده!» مواجه می‌کند و یا دیگری را به فکر می‌اندازد که چطور جمع و جورمان کرده و چگونه عادتی را در ما تغییر دهد که ممکن است از ترکش مرضی خانوادگی حاصل گردد!

به این ترتیب اگر خانواده‌ای می‌خواهد سالم و تندرست باشد، شاید باید به «استقلال»، «آزادی» و «انتخاب» اعضای خود ارزشی بیش از گذشته بدهد! زیرا‌گاه و در پاره‌ای اوقات اینکه اعضای یک خانواده تومنی صنار با هم توفیر اخلاقی و رفتاری داشته باشند بسیار بهتر از این است که تمامی آن‌ها به گونه‌ای با همدیگر و دیگران تا کنند که همه آنهایی که ازشان شناخت کافی دارند را مجاب نمایند که در باره‌شان تنها «سر و ته یک کرباسند» و یا چیزهایی به مراتب بد‌تر بگویند!

bato-adv
مجله خواندنی ها