جنگ دوم جهانی را میتوان از زاویه ای، فرصتی برای برپایی جامعه ای آزاد برای ایران و ایرانی دانست؛ فرصتی که با پایان یافتن دوره استبدادی پهلوی اول در خود سمتوسویی از آزادی داشت، بهویژه برای شناخت جهان درحال گذار. ایران اما به کشورهای اشغالی کمتر میمانست. پادشاهی از دودمان پیشین بر سرکار آمده بود و دولتی ایرانی امور را برعهده داشت. نیروهای اشغالگر، دستکم به ظاهر، در روند امور درونی ایران مداخله نداشتند. ایران درواقع پلی و گذری برای پیروزی شد.
انسان ایرانی اما در این دوره، بخت برخورد سینهبهسینه با قومی اروپایی را یافت؛ مردمانیکه تصویر دیرین فرنگی را در ذهن ایرانی دگرگون کردند. فرنگی، در باور ذهنی ایرانیان همیشه فردی فرادست بود؛ شخصیتی مقتدر که بر سرنوشت ایران و ایرانی استیلا داشت. رایش سوم اما با گشودن جبهه شرق، مرزبندی نیروهای درگیر در این جنون جهانی را سمتوسویی دیگر داد. پناهجویان لهستانی، آن قوم اروپایی بودند. پناهجویانی که در منابع تاریخ معاصر ایران به زبانفارسی، ردپایی روشن از آنان دیده نمیشود.
پناهجویان ایرانی در جنگ دومجهانی چگونه به ایران رسیدندلهستانيان از دو راه دريا و خشكي به ايران وارد شدند؛ ٧٧هزار سرباز و بيش از ٤٣هزار غيرنظامي. ٢٠هزار كودك در میان آنان وجود داشت. از اين گروه هركس، از زن و مرد، توان نبرد با نيروهاي متحد را داشت در صف نيروهاي آندرس، درگیر در جنگ، جاي گرفت. ديگران اما در شهرهاي ايران و در اردوگاههايی ويژه اسكان داده شدند تا با ياري صليبسرخ در ديگر مناطق امن جهان اقامت داده شوند. گروهي ديگر اما در ايران ماندند، گروهي نیز در اين خاك براي هميشه و تا هنوز خفتند. نخستين گروه مهاجران لهستاني ١٢ مارس ١٩٤٢ میلادی از مرز زميني به مشهد رسيدند. اين گروه ١٢٠ كودك را دربرمیگرفت. آنان از شهر عشقآباد به سوي ايران حركت كرده بودند.
جمعیت کودکان لهستانی که در ادامه از مرز زميني به مشهد رسيدند، به ١٧٠٤ نفر رسید. اردوگاه كودكان لهستاني در شهر مشهد در اتاقهاي يك پرورشگاه ايراني بر پا شد. ٦٧٥ تن از اين كودكان لهستاني، از راه زاهدان نزد والدين خود به هندوستان فرستاده شدند. خبر گسيل اين كودكان لهستاني به هند در مطبوعات روز ايران نيز بازتاب يافته است. در روزنامه اطلاعات ميخوانيم «روز ١٦ فروردين [سال ١٣٢١ خورشيدي] هفت كاميون حامل زنان و اطفال از مشهد به تربتحيدريه وارد و پس از صرف ناهار به زاهدان عزيمت نمودهاند. در سپتامبر ١٩٤٣ كودكان لهستاني ساكن در اردوگاه مشهد كه موفق به يافتن والدين خود نشده بودند به آموزشگاههاي مستقر در شهر اصفهان منتقل شدند». در راه مردم از آنان استقبالي گرم كردند. مطبوعات ايران نيز گوشهاي از اين استقبال را منعكس كردهاند.
گروهی بسیار از زنان و كودكان مهاجر لهستاني که به تهران آورده شده بودند، یکم ارديبهشت ١٣٢١ خورشيدي برابر با ٢١ آوريل ١٩٤٢ ميلادي، در بيرون از دروازه دوشانتپه در چادرهايي كه براي اقامت آنان برپا شده بود، سكنی گرفتند. سههزار تن از اين زنان وكودكان دو هفته بعد، به اردوگاه منظريه در شميران جابهجا شدند.
فرهنگ و هنر ایرانیان و لهستانیها درهم میآمیزددر ميان لهستانيهایی كه به ايران آمدند و ماندگار شدند، ميتوان چهرههايي از ادب و فرهنگ لهستان را بازشناخت. آنان به جامعه فرهنگي و هنري ايران جذب شدند و البته تاثير گذاشتند و تاثير پذيرفتند. همچنین ميدانيم گروهي از فرهيختگان لهستاني مقيم ايران در سال ١٩٤٢ ميلادي انجمن لهستاني مطالعات ايراني را در تهران تشکیل دادند. هدف اين انجمن آشنايي دو ملت با فرهنگ يكديگر بود. براي تحقق اين مهم، انجمن برای دستیابی به این هدف، جلسات سخنراني برگزار و جزوههایی منتشر کرد. گروهي ديگر از هنرمندان لهستاني در ١٣ ژانويه ١٩٤٣ ميلادي مجمع نقاشان لهستاني در ايران را با هدف كمك به يكديگر در زمينه هنر شرقي و آشنايي دیگران با هنر لهستاني بنیانگذاردند. هنرمندان لهستاني بدینترتیب در همه سطوح جامعه ايراني راه يافتند. آنها هم در كافههاي همگانی در برابر اقشار جامعه نمايش اجرا میکردند، هم در سطح مخاطبان خاص جامعه مطرح شده بودند. از ديگر فعاليت فرهنگي لهستانيان در ايران ميتوان به اجراي نمايش، برگزاري كنسرتهاي موسيقي و نمايش فيلم اشاره كرد. نمايشهای لهستاني از نخستين روزهاي حضور لهستانيان در ايران، بر صحنههاي تهران به اجرا درآمد.
برگزاري مسابقه دوستانه فوتبال ميان تيم تهران و تيم سربازان لهستاني، از رويدادهاي ورزشی در دوران اقامت لهستانيان در ايران به شمار میآید. تيم فوتبال سربازان لهستاني مقيم خاورميانه در عصر روز ١٦ اسفندسال ١٣٢١ خورشيدي به تهران وارد شدند. بانكملي، اعضای تيمهاي تهران و لهستان را شب پس از مسابقه به ضيافتشام در باشگاه بانكملي دعوت کرد. اين مسابقه اما نخستين و يگانه مسابقه فوتبال ايرانيان و لهستانيان نبود. چند ماه پیشتر در ٧ ارديبهشت ١٣٢١ خورشيدي، تيم سالمندان تهران و سالمندان لهستاني در ورزشگاه امجديه مسابقه فوتبال دادند. تيم تهراني، اعضای تيم لهستاني را پس از برگزاري مسابقه به مهماني شام دعوت کرد. تيم فوتبال تهران در تاريخ ٢٠ ارديبهشت همچنین مسابقهای دیگر با تيم لهستانيان تازه وارد به ايران برگزار کرد.
چرا برخی لهستانیها از اردوگاه ویژه بیرون آمدندهمه لهستانيها اما در اردوگاههايی ويژه كه براي آنها سامانيافته بود، به سر نمیبردند. زندگي بيرون از اردوگاه با سختيهايي همراه بود؛ تامين معاش مهمترین دغدغه بهشمار میآمد. لهستانيهایی كه به درون جامعه ايران- بيرون از اردوگاه- راهيافته بودند، با همان مشكلاتي كه شهروندان ايراني دست به گريبان بودند، درگير شدند. گروهي از اين لهستانيان در جامعه ايراني به فعالیت و درآمدزایی مشغول شدند. با درنگی بر نشريات آن روز ايران، گاهگاه آگهيهايي از اين گروه لهستانيان ميتوانيم ببینیم.
اين مهاجران اما چرا بايد از اردوگاه ويژه خود بگريزند؟ زندگي براي شهروندان ايراني در آن روزها از نظر اقتصادي سخت ميگذشت که از پیامدهای جنگ و اشغال کشور از سوی متفقین بود. گراني و نبود آذوقه کافی بيداد ميكرد. گزارش شده است كه هزينه زندگي در ايران در ميانه سالهاي ١٣١٨ تا ١٣٢٢ خورشيدي برابر با ١٩٣٩ تا ١٩٤٤ ميلادي بيش از ٨٠٠درصد افزايش یافته بود. اين درحالي است كه براساس آنچه در مطبوعات آن روزگار منتشر شده، تامين وسايل زندگي و خوراك و پوشاك همه لهستانيهایی كه به ايران آمده بودند برعهده ارتش بريتانيا بود. صليب سرخ آمريكا نيز در یاریرسانی به لهستانيان مشارکت داشت. در خبر گشایش شعبه صليبسرخ آمريكا در تهران در فروردين سال ١٣٢١ در خيابان فردوسي، معاون صليبسرخ آمريكا در خاورميانه بيان ميكند كه در این مدت ٣٠٠ تن خواروبار و ٥/٢ تن شيرخشك و كنسرو برای استفاده لهستانيان تامين شده است. وي البته در سخنان خود اشاره ميكند كه مخارج اين لهستانيان با دولت بريتانيا است و صليبسرخ آمريكا تنها در اداره امور بهویژه بيماران و كودكان ياري ميرساند.
عبدالحسين هژير، وزير راه كه بهعنوان نماينده دولت تهران به لندن رفته بود درباره حضور پناهجویان لهستانی در ایران به آنتوني ايدن، وزير امور خارجه بريتانيا نامهای نوشت. در ضميمه چهارم نامه آمده است «ملت ايران ميديد كه مقامات انگليس در ايران با چه دلسوزي و مراقبت شبانهروزي خوراك و پوشاك و مسكن و نظافت و معالجه و گردش و پرورشبدني و روحي متجاوز از ٥٠هزار نفر مهاجر لهستاني را در ايران مرتب و منظم كردهاند و در اوقاتي كه در تهران تعدادي از مردم نان پيدا نميكردند و ... مرض همهجا را احاطه كرده بود و گراني به جايي رسيده بود كه تخممرغ در ازاي يك شلنگ پيدا نميشد، جرايد به تصديق مستشار آمريكايي وزارت خواروبار مينويسند: كه نان خالص و شير و تخممرغ و كره و مربا و گوشت و... به حد وفور براي مهاجرين لهستاني تهيه ميشود، از خود ميپرسند كه چگونه است كه دولت انگلستان در اين مصيبت كه به مردم ايران روي آورده است به همان درجه لهستانيها مساعدت نميكند».
همزیستی آرام و آموزنده ایرانیان جنگزده و لهستانیهای پناهندهنشستی درباره مسأله لهستانیها در ١٢ آبان سال ١٣٢١ خورشیدی برابر با سوم نوامبر ١٩٤٢ میلادی در تهران برگزار شد. همچنین در کمیسیونی که با حضور نمایندگان سفارت انگلستان در ایران، صلیبسرخ آمریکا، وزیر مختار لهستان در ایران، نمایندگان مهاجران لهستانی و دولت ایران تشکیل شد، شریدنف مستشار خواروبار، نظر دولت ایران را درباره تأثیر مصرف خواروبار مهاجران لهستانی در وضع خواروبار اهالی پایتخت و لزوم خروج آنها از ایران به اطلاع رسانید. نماینده دولت انگلستان نیز قول داد همه لهستانیهای مهاجر تا پایان سالآینده خاک ایران را ترک خواهند کرد.
لهستانیان مهاجر با وجود همه اینها در ایران ماندند. هانری اشراربورگر، وزیر مشاور دولت لهستان و نماینده آن دولت در خاورمیانه به همراه وزیر مختار لهستان در تهران در ١١ بهمن سال ١٣٢٢ خورشیدی، در یک نشست مطبوعاتی شرکت کرد. او با ابراز امیدواری به نزدیکی بیشتر ایران و لهستان، مراتب امتنان و تشکر خود را از مقامات و دولت ایران برای اجازه اقامت به پناهندگان لهستانی یادآور شد و توضیح داد که اکنون ٢هزار و ٥٠٠ کودک در اصفهان، ٢هزار و ٥٠٠ نفر در تهران و ٤هزار و ٦٠٠ نفر در اهواز به سر میبرند و ٣٠هزار نفر از مهاجران لهستانی از ایران رفتهاند.
ايرانيان با وجود آنکه کشورشان در اشغال متفقین بود، از كمك و مهرباني به اين میهمانان پناهنده چيزي فرونميگذاشتند. يك شهروند ايراني كه به خواست خودش گمنام ميماند، تنها سه ماه پس از ورود اين مسافران به ايران، در خرداد ١٣٢١ خورشيدي، باغي كوچك در شمال تهران برای كودكان لهستاني وقف ميكند. روزنامه اطلاعات همزمان با این رخداد نیکوکارانه اینگونه نوشت «يك نفر ايراني نيكوكار كه بنا بهخواهش خودش از ذكر نام وي خودداري ميشود براي اين که كودكان لهستاني بر اثر سكونت در زير چادر در اين گرماي تابستان در زحمت نباشند باغچهاي كه شامل هفت اتاق با لوازم و قريب يكهزار متر مساحت ميباشد واقع در سر راه دزاشوب [دزاشيب؟] نياوران در اختيار صليبسرخ گذاشت. روز گذشته مراسم گشايش باغچه نامبرده با حضور آقاي وزير مختار لهستان و نماينده پاپ و فرمانده نيروي لهستاني، شرحي مبنيبر سپاسگزاري از ميهماننوازيهاي ايرانيان مخصوصا ستايش از جوانمردي و سخاوت ايراني و اين كه در چنين موقعي به فكر آسايش كودكان بينواي لهستاني ميباشند، ايراد كرد. پس از تشكر از باني خير، از آقاي مارينا، اسقف اعظم و نماينده پاپ خواهش كرد بهدست خود باغچه را افتتاح و تقديس نمايد و پس از پذيرايي گرمي که از مدعوین به عمل آمد مجلس مقارن با ساعت ٧ بعدازظهر پايان يافت».
لهستانیان نیز به اندازه توان خود سپاسدار مهربانی ایرانیان بودند. زلزلهای در خرداد سال ١٣٢٣ خورشیدی در شمال غربی ایران در شهرستان گرگان روی داد. خبرهایی در روزنامههای آن روزگار درباره کمک لهستانیان به زلزلهزدگان ایرانی درج شده است. بادر، وزیر مختار دولت لهستان در تهران در ١١ خرداد ١٣٢٣ خورشیدی برابر با اول ژوئن ١٩٤٤ میلادی با حضور در وزارت امور خارجه ایران، با ملت ایران در اینباره همدردی کرد و چکی به مبلغ ٦٠٨٠٠ ریال از سوی کارکنان سفارت و مهاجران لهستانی در تهران برای یاری زلزلهزدگان گرگانی به رئیس تشریفات وزارت امور خارجه ایران اهدا کرد.