یادداشت دریافتی- امیر حسن شاهی؛ اصلاً انگار همه این قانون را پذیرفتهاند كه آخر هر چیزی كه رسید آن وقت تازه تحویلش بگیرند. ترم آخر كارشناسی كه رسید من هم مثل بقیه تسلیم این قانون نانوشته شدم و ناخودآگاه همکلاسیها و کلاً دانشگاه را بیشتر تحویل گرفتم.
ترم آخر دانشگاه انگاری گرههای دوستی محکمتر میشود. با كمی دقت به رفتار بچهها به خوبی میتوان این امر را فهمید؛ هنگام دست دادن دستها را محکمتر میفشاریم، احوالپرسی و محبتها عمیقتر شده است و در برخوردها برق چشمها فریاد میزند كه یك جورایی حسرت روزهای از دست رفته را میخوریم.
روزهایی كه میشد بیشتر از آن بهره برد. همه سخت دنبال راه جبران هستیم ولی عاجز از آنند كه زمان را برگردانیم. اما راهی وجود دارد كه میتوان زمان فعلی را در آینده، با آن مرور كرد و آن گرفتن عکسهای جور واجور است."بچهها بچهها، سلفی" این دیالوگ، روزهای پایانی ترم زیاد تكرار میشود.
به محض گفتن این دیالوگ همه دنبال یك دست بالا رفته میگردند كه موبایل را به سمت جمعیت گرفته است تا به آن خیره شوند و عكس گرفته شود. هر كسی به نوبه خود برای ثبت این لحظات در تلاش است. هیچکس دوست ندارد از غافله افرادی كه در آینده عکسهایی را رو میکنند و بقیه او را به خاطر آن عكس تحسین میکنند، عقب بماند.
روزهای آخر همه در مورد آینده یكدیگر صحبت میکنند، لا به لای صحبتها، شوخی و جدی درهم یافت میشود. روزهای پایانی خاطرات مشترك چهار ساله بین جمعهای دوستانه زیاد گفته میشود و همیشه صدایی همراه با آه و حسرت "حیف كه تموم شد" پای ثابت انتهای این گفتوگوهای صمیمانه است.
هیچکس دوست ندارد روزهای آخر زود به پایان برسد. رُك بگویم روزهای آخر دوستداشتنیتر هستند شاید به خاطر این كه همگی به خوبی فهمیدهاند كه دیگر همه چیز به پایان خود نزدیك شده است؛ به خصوص کلاسهای درس و حاشیههای مهمتر از متن آن.
و بخش فراموشنشدنی ماجرای دانشجویی بخش خوابگاهی آن؛ شبنشینیهای خوابگاهی، ناهارها و شامهایی با دستپخت خودمان و دلدردهای انفکاکناپذیر بعد از آن، بیداری شبانه كل خوابگاه در شب امتحان و حتی نوشیدن چاییهای جوشیده و خیلی از این چیزها كه تا دانشجوی خوابگاهی یك شهر دیگر نباشی، هر چقدر هم كه برایت تعریف كنم، درك نمیکنی.
حالا حسرت تنها كاری است كه از دستمان برمیآید آن هم برای فرصتهای از دست رفته. برای مطالعههای نكرده. برای كارهای انجام نداده و برای...
فقط یك حرف میماند كه باید گفت و البته زمان گفتنش هم، الان است آن هم "حیف كه تموم شد"
ترم اول زورمون میومد به هم سلام کنیم و اغلب کلاسا رو غیبت میکردیم...!
ولی ترم های آخر همه کلاسا رو میرفتیم و دوست داشتیم بیشتر با بچه ها باشیم، چون میدونستیم دیگه آخرش و همه چی تموم میشه...