(تصاویر) حال‌ و هوای کریسمس در ایران

به مسیحیان ایرانم و جهان تبریک عرض میکنم
با آرزوی سالی خوش برای همه

تبریک به همه هموطنان مسیحی.

به عنوان یک مسلمان ایرانی، سال میلاد حضرت مسیح (ع) و سال نو میلادی رو به همه هموطنان ارمنی تبریک میگم...

کریسمس مبارک.

عبابا نوعل اونا هدیه براشون میاره،عمونوروز ما گدایی میکنه

چه قدر زیباست ، اینجا هندی‌ها هم جشن میگیرند و اکثر مسیحی‌‌ها انسان‌های تحصیل کرده و خوش اخلاقی‌‌ای هستند

سال نو مسیحی به هموطنان مسیحی مبارک باشد.

تحویل سال میلادی را به تمام هموطنان ارمنی و مسیحی تبریک عرض می کنم خصوصا استاد عزیزم.امیدوارم سال خوبی داشته باشید

با سلام، نزدیک به سی سال است که دور از میهن و در غربت زندگی میکنم. در این ایام شاهد افزایش روز افزون شمار انسانهایی که مراسم کریسمس را جدی نمیگیرند بوده و هستم. بسیاری با سفر به مناطق گمسیری و بعضی با پناه آوردن به طبیعت سعی میکنند که از این هیاهو در امان باشند. لذا دیدن این عکسها از کشور ما ایران برای من بسیار تعجب آور است. به هیچوجه نمیتوانم اشتیاق فراوان هممیهنان گرامی را بویژه آنهایکه از تمدنی چندین هزار ساله برخوردار هستند، درک کنم.
به ایران قسم، من در اینجا خجالت میکشم که بعضی از مردم ما چنین دو آتیشه والنتین، هالووین، کریسمس و غیره را جشن میگیرند. که گویا از جشن های فراموش شده کورش کبیر و یا نامبرده در شاهنامه هستند.

البته حق اقلیت مسیحی ایران برای جشن گرفتن این ایام به هیچوجه خدشه پذیر نیست.

مسیحیان رو کاری ندارم , ولی اگر ایرانیایی که عید نوروز به این قدمت دارن برن کریسمس جشن بگیرن واقعا با تاسف خورد ....

سلام
چرا عکسهای پارسال رو دوباره گذاشتید؟؟؟؟؟

به همه تبریک می گم!

چشن و شادی به هر بهانه ای که باشه، خوبه

اصفهان - جلفا، نظر، کوچه آلفرد

بابا نوئل را دوست دارم بامزه ست.

ایرانی=جشن نوروز

حال و هوا برای من ابریه

کریسمس بر هموطنان مسیحی مبارک باد.

"Happy New Year"

روزنامه جزوالم اسراییل ؟!

واقعابراتون متاسفم که بد حجابی رو عادیش میکنید و اون رو در تمامی کشور به صورت عادی جلوه میدید. امیدوارم به فکر آخرتتون هم باشید.

کاش نوروز ما هم زود بیاد که دلم براش تنگ شده ولی با دلی شاد و جیب پر پول

بچه لباس بپوش سرما نخوری

کریسمس بر تمام مسیحیان جهان مخصوصا هموطنان ایرانی مبارک.

تولد حضرت مسیح پیام اور صلح ودوستی بر تمام موحدین دنیا مبارک.

میلاد حضرت مسیح به مسیحیان تمام دنیا مبارک.

هموطنان مسیحی شاد باشید.

سلام کریسمس مبارک

سال نو میلادی مبارک

بو تازا ئییل ده عزیز مسیحی هم وطن لریمه سا غلیق ارزو ایدرم

میلاد پیامبر مهر ودوستی بر همه به خصوص مسیحیان عزیز گرامی باد.

پیشاپش میلاد پیمبر رحمت عیسی مسحیح را به همه مسیحیان ازاده جهان به ویژه مسیحیات هم وطن تبرک عرض می نمایم

باز طبق معمول چند تا شمال شهر نشین با سبک متفاوت زندگی با عامه مردم رو مساوی همه مردم کردند !!!! البته ده پونزده ساله این کار رو می کنند . حالا اگه اون نگاه اگزوتیک غلیظشون نبود می گفتیم اشکالی نداره .

هوطنان عزیز ارمنی و مسیحیان ارتدکس روز تولد حضرت مسیح را 7 ژانویه جشن میگیرند.
تولد حضرت مسیح و سال نو میلادی بر همه هموطنان عزیز مسیحی مبارک باد. با آرزوی سالی پربار.

هرچیزی جای بحث خودشو داره این تصاویر هیچ ربطی به حجاب و بی حجابی
نداره !!!!

اينطور هم كه روزنامه اسراييلي گزارش داده نيست كه همهجاي دنيا ٢٥دسامبر به ٦ژانويه ارجح باشه
در اسپانيا شش ژانويه بسيار ارج و قرب بالاتري نسبت به ٢٥ دسامبر داره

و اين نكته هم مهمه كه شش ژانويه تولد مسيح نيست، بلكه شش ژانويه روزيه كه سه فرزانه از شرق ميان به ديدن عيسي، همه دنيا در روز تولد يهني بيست و پنج دسامبر متفق هستند. فرارو جان توضيحاتت اشكال اساسي داره

سال نو میلادی بر همه مسیحیان ایران مبارک باد!!!ولی شما مسیحیا بیشتر صفامی کنید با زندگی تا ما مسلمونا:)

فرا رسیدن میلاد حضرت مسیح را به هموطنان آسوری تبریک میگویم

مرگ بر ماهواره

میلاد حضرت مسیح و سال نو ی میلادی به کلیه هموطنان مسیحی ومسیحیان جهان تبریک و تهنیت باد ، امید که سالی پر از بهروزی ، پیروزی و صلح در پیش باشد. و قطره خونی از بینی کسی خارج نشود . و پیش ا پیش میلاد پیامبر اکرم را تبریک عرض میکنم.

قابل توجه ناشناس 10/05 که به خودش زحمت دو خط مطالعه کنه با بیسوادی تیشه به ریشه آئین ها میزنن
خواهشا" حوصله کن بادقت بخوان


حاجی فیروز

عمو نوروز و حاجی فیروز اصلا فرعی نیستند ، خیلی هم اصلی اند . داستان عمو نوروز ، داستانی عاشقانه است . عمو نوروز منتظر زنی است . آنها می خواهند با هم ازدواج کنند . این داستان می تواند به آن ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط باشد . در واقع آن زن بی نام ( سال ) عاشق عمو نوروز است و آن الهه هم عاشق شاه است .

عمو نوروز نماد کسی است که برکت می دهد ، حالا شاه یا هر کس دیگر و آن زن هم منتظر عمو نوروز است .

داستان عمو نوروز
یکی بود ، یکی نبود . پیر مردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز اول بهار با کلاه نمدی ، زلف و ریش حنا بسته ، کمرچین قدک آبی ، شال خلیل خانی ، شلوار قصب و گیوه تخت نازک از کوه راه می افتاد و عصا به دست می آمد به سمت دروازه شهر .

بیرون از دروازه شهر پیرزنی زندگی می کرد که دلباخته عمو نوروز بود و روز اول هر بهار ، صبح زود پا می شد ، جایش را جمع می کرد و بعد از خانه تکانی و آب و جاروی حیاط ، خودش را حسابی تر و تمیز می کرد . به سر و دست و پایش حنای مفصلی می گذاشت و هفت قلم ، از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرک آرایش می کرد . یل ترمه و تنبان قرمز و شلیته پرچین می پوشید و مشک و عنبر به سر و صورت و گیسش می زد و فرشش را می آورد می انداخت رو ایوان ، جلو حوضچه فواره دار رو به روی باغچه اش که پر بود از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گل رنگارنگ بهاری و در یک سینی قشنگ و پاکیزه سیر ، سرکه ، سماق ، سنجد ، سیب ، سبزی ، و سمنو می چید و در یک سینی دیگر هفت جور میوه خشک و نقل و نبات می ریخت . بعد منقل را آتش می کرد و می رفت قلیان می آورد می گذاشت دم دستش . اما ، سر قلیان آتش نمی گذاشت و همانجا چشم به راه عمو نوروز می نشست .
چندان طول نمی کشید که پلک های پیرزن سنگین می شد و یواش یواش خواب به سراغش می آمد و کم کم خرناسش می زفت به هوا .
در این بین عمو نوروز از راه می رسید و دلش نمی آمد پیرزن را بیدار کند . یک شاخه گل همیشه بهار از باغچه می چید رو سینه او می گذاشت و می نشست کنارش . از منقل یک گله آتش برمی داشت می گذاشت سر قلیان و چند پک به آن می زد و یک نارنج از وسط نصف می کرد ؛ یک پاره اش را با قندآب می خورد . آتش منقل را برای اینکه زود سرد نشود می کرد زیر خاکستر ؛ روی پیرزن را می بوسید و پا می شد راه می افتاد .
آفتاب یواش یواش تو ایوان پهن می شد و پیرزن بیدار می شد . اول چیزی دستگیرش نمی شد . اما یک خرده که چشمش را باز می کرد می دید ای داد بی داد همه چیز دست خورده . آتش رفته سر قلیان . نارنج از وسط نصف شده . آتش ها رفته اند زیر خاکستر ، لپش هم تر است . آن وقت می فهمید که عمو نوروز آمده و رفته و نخواسته او را بیدار کند .
پیر زن خیلی غصه می خورد که چرا بعد از آن همه زحمتی که برای دیدن عمو نوروز کشیده ، درست همان موقعی که باید بیدار می ماند خوابش برده و نتوانسته عمو نوروز را ببیند و هر روز پیش این و آن درد دل می کرد که چه کند و چه نکند تا بتواند عمو نوروز را ببیند ؛ تا یک روزی کسی به او گفت چاره ای ندارد جز یک دفعه دیگر باد بهار بوزد و روز اول بهار برسد و عمو نوروز باز از سر کوه راه بیفتد به سمت شهر و او بتواند چشم به دیدارش روشن کند .
پیر زن هم قبول کرد . اما هیچ کس نمی داند که سال دیگر پیرزن توانست عمو نوروز را ببیند یا نه . چون بعضی ها می گویند اگر این ها همدیگر را ببینند دنیا به آخر می رسد و از آنجا که دنیا هنوز به آخر نرسیده پیرزن و عمو نوروز همدیگر را ندیده اند .