علی مطهری در نامه ای به روزنامه اعتماد در پاسخ به یکی از منتقدان مواضعش در باره جداسازی زن و مرد نوشت:
نويسنده محترم در نقد نامه اينجانب به شهردار تهران در تاييد و تقدير از طرح پيشگيري از اختلاط زنان و مردان در ادارات شهرداري، از ايجاد سازگاري و جمع ميان مواضع سياسي و فرهنگي اينجانب اظهار عجز نموده است كه چگونه است كه فردي با آن همه تاكيد بر آزادي بيان و حقوق ملت و استقلال فكري و فرهنگي و تسلط بر نفس در مقابل عوامل سه گانه پول و مقام و شهوت، در آزاديهاي فردي قائل به برخي محدوديتها شده و بر عدم اختلاط زنان و مردان تاكيد دارد؟ اين تناقض چگونه پاسخ داده ميشود؟پاسخ اين است كه هيچ تناقضي در كار نيست زيرا تلازمي ميان اعتقاد به آزاديهاي اجتماعي و سياسي از يك طرف و اعتقاد به نامحدود بودن آزاديهاي فردي نيست.
از يك طرف استعدادهاي وجود انسان مثل قوه تفكر بايد شكوفا شود و در نتيجه بيان او بايد آزاد باشد زيرا اين استعدادها به گزاف در انسان قرار داده نشده است، و از طرف ديگر مصلحت فرد و جامعه اقتضا ميكند كه برخي محدوديتها براي رفتار انسان منظور شود و اينطور نيست كه ملاك عمل انسان صرفا ميل اوست. اسلام بر هردو تاكيد كرده يعني همانطور كه بايد به مقولاتي مانند آزادي بيان و حقوق ملت توجه داشت، بايد در اجراي احكام اسلام مثلا درباره اصول عفاف كوشا بود.
... نميشود بخش اول را قبول داشت و بخش دوم را قبول نداشت يا برعكس، زيرا اسلام يك كل تجزيهناپذير است، «نومن ببعض و نكفر ببعض» نميپذيرد. نويسنده محترم ميگويد: «اگر آدمي آنقدر ضعيف است كه با ديدن همكارش در يك اتاق، نهاد خانوادهاش سست ميشود چگونه ميتواند قدرت داشته باشد و سركوب نكند، پول ببيند و اختلاس نكند، تريبون داشته باشد و تهمت نزند؟»وي يك قياس نادرست و به اصطلاح قياس معالفارق انجام داده است. يكسان دانستن ميزان مقاومت انسان در مقابل غريزه جنسي و جاه و مقام و پول و ثروت، خطاست.
تقوا در همه جا بازدارنده و مصونيتآور است الاّ در امور مربوط به غريزه جنسي. لذا قياس تاثيرپذيري انسان از اين سه با يكديگر قياس درستي نيست. بهتر است توضيح بيشتر را از زبان شهيد آيتالله مطهري بشنويم. ايشان در كتاب ده گفتار، مقاله «تقوا» ميگويند: «بايد توجه به خطراتي كه بنيان تقوا را متزلزل ميكند داشت. در مقررات ديني ميبينيم كه تقوا ضامن و وثيقه بسياري از گناهان شناخته شده ولي نسبت به بعضي ديگر از گناهان كه تاثير و جاذبه قويتري دارد دستور حريم گرفتن داده شده.
مثلا در مقررات ديني گفته نشده كه خلوت كردن با وسيله دزدي يا شرابخواري يا قتل نفس حرام است. مثلا مانعي ندارد كه كسي شب در خانه خلوتي به سر برد كه اگر بخواهد – العياذ بالله – شراب بخورد هيچ رادع و مانع ظاهري نيست. همان ايمان و تقوا ضامن انسان است. ولي در مساله جنسيت به حكم تاثير قوي و تحريك شديدي كه اين غريزه در وجود انسان دارد، اين ضمانت از تقوا برداشته شده است.» (ده گفتار، ص 35) حافظ نيز ميگويد: قوت بازوي پرهيز به خوبان مفروش / كه در اين خيل حصاري به سواري گيرند.
در قرآن از مردان خواسته شده كه وقتي متاع و كالايي از همسران پيامبر (ص) ميخواهند، از پشت پرده آن متاع را طلب كنند و بگيرند. آيا اين دستور اهانت به همسران پيامبر و مردان مومن است كه اينقدر بر نفس خود مسلط نيستند كه با ديدن يكديگر تحريك ميشوند؟ افرادي مانند نويسنده مقاله بايد تكليف خود را با احكام روشن اسلام در اين زمينه كه ميگويد نه پردهنشيني و نه اختلاط بلكه حريم، روشن كنند. اساسا مساله بدبيني به زنان يا مردان مطرح نيست كه موهم توهين باشد، بحث درباره ازبين بردن زمينههاي گناه است. اختلاط زن و مرد در ادارات، به تدريج موجب عادي شدن روابط ميشود و اسلام مخالف همين عادي شدن است و به همين جهت در قرآن به زنان و مردان مومن امر شده است كه به چهره همديگر خيره نشوند.
خوب است نويسنده مقاله به اين سوال هم پاسخ دهد كه علت اصلي سست شدن بنيان خانواده در جوامع غربي – كه به زعم ايشان به كرامت زن توهين نميشود زيرا اختلاط وجود دارد – چيست؟ بايد بدانيم كه ما يا بايد الگوي غربي را با همه پيامدهاي سوء آن بپذيريم يا الگوي اسلامي، راه سومي وجود ندارد.