مرتضی واعظ؛ مغالطه در بحث به نوعی از استدلال گفته می شود که ظاهرا درست به نظر می رسد اما در حقیقت به دلایلی قابل قبول نیست. مغالطهها به دو گروه «صوری»و «غیر صوری»تقسیم میشوند. مغالطههای صوری همواره به خللی در ساختار استدلال برمیگردند و در مغالطههای غیر صوری، منشاء مغالطه محتوای کاذب مقدمات در فرایند استدلال است.
برای مثال استدلال زیر یک نوع از مغالطه صوری است:
«اگر باران ببارد زمین خیس می شود
زمین خیس شده است
پس باران باریده است»
این استدلال به دلیل نقص در ساختار قابل قبول نیست و اصطلاحا مغالطه «وضع تالی» نامیده می شود. اما استدلال بعدی به این دلیل مغالطه است که یکی از مقدمات به طور نامشخصی نهفته و کاذب است:
«ادعا و دلایل آقای الف مبنی بر کاهش کیفیت تولیدات ما درست نیست زیرا او در این زمینه رقیب ما است.»
مقدمه کاذبی در این استدلال نهفته است که می گوید «هر آنچه رقیب بگوید کاذب است». در واقع این استدلال باید اینگونه صورت بندی می شد که:
«آقای الف رقیب ماست
هر آنچه رقیب ادعا کند کاذب است
پس ادعای او مبنی بر کاهش کیفیت محصولات ما درست نیست»
با این حال در این استدلال به جای بررسی ساختار استدلال آقای الف و رد ادعای وی، توجه را به انگیزه وی معطوف کرده است. این نوع از استدلال، به مغالطه «خَلط انگیزه و انگیخته» معروف است و مقصود این است که بین مقدمه (انگیزهی مدعی) و نتیجه (انگیخته یا ادعای او) هیچ استلزام منطقیای وجود ندارد.
به عبارت دیگر قائلان به مغالطه بودن «خلط انگیزه و انگیخته» معتقدند که با رد انگیزه نمی توان به رد انگیخته یا ادعا رسید. این نکته در خور توجه است که رد این نوع از رابطه به این معنی است که همچنین نمی توان از نقض انگیخته یا ادعا به نقض انگیزه پرداخت. به عبارت دیگر هرگز نمی توان با رد انگیخته یا ادعاها، انگیزه ها و عقاید را نقد و اصلاح کرد.
از آنجایی که همواره انگیزه ها و عقاید در قالب انگیخته و ادعا خود را نشان می دهند، غفلت از این نکته منطقی که استلزام امری دو سویه است و مسیر ارتباطی میان انگیزه و انگیخته یک طرفه نیست، ممکن است امکان نقد و گفتگو را نفی کند.
خیلی خوب و خلاصه بود!
بند اخر: غالب >> قالب!