مردی افغان که به ارتکاب
سهجنایت اعتراف کردهاست همچنان در بازداشت بهسر میبرد و تحقیقات از او
ادامه دارد. او زنی میانسال و پسرش را به قتل رساند و سپس دختر موردعلاقه
خودش را هم کشت.
این متهم 23ساله که محمد نام دارد در گفتوگویی کوتاه با خبرنگار ما جزییاتی از قتلها را شرح داده است:
ازدواج کردهای؟
بله دو بچه چهار و پنجساله دارم.
اعتیاد داری؟
نه.
چرا آن سه نفر را کشتی؟
آن مادر و پسر میخواستند از من کلاهبرداری کنند. دوست دخترم هم تصمیم داشت به من خیانت کند.
مادر و پسر چطور قصد داشتند از تو کلاهبرداری کنند؟
من هزارو600سکه تمامبهار آزادی که حدود یکونیممیلیاردتومان ارزش دارد
برای آنها نزول کرده و آنها هم چند چک داده بودند اما همه چکها برگشت
خورد. این اواخر فهمیده بودم آنها نمیخواهند پول مرا بدهند.
سکهها را چه زمانی برایشان گرفته بودی؟
تیر سال گذشته.
از کجا فهمیدی که نمیخواهند پول را به تو بدهند؟
برای اینکه کارهایشان را انجام داده بودند تا به خارج بروند. میخواستند در آمریکا اقامت بگیرند و بدهیشان را برای من بگذارند.
چطور توانستی یکمیلیاردونیم پول برای سکهها تهیه کنی؟
من فامیل زیادی در اصفهان دارم که در کار خریدوفروش سکه و طلا هستند. به
اعتبار پدرم از آنها سکه گرفتم اما مادر و پسر نمیخواستند پول را بدهند و
من تحت فشار بودم. اگر آنها میرفتند من بدبخت میشدم.
چطور مطمئن شدی آنها میخواهند از ایران بروند؟
کارهای گذرنامهشان را کرده و حتی چمدانهایشان را هم بسته بودند.
چگونه با آن دو آشنا شدی؟
من پیششان زندگی کردهام. حدود 12سال بود که برای آنها کار میکردم.
از 11سالگی کارهای بانکی و اداری آنها را انجام میدادم.
پس چرا این بلا را سر آنها آوردی؟
تحتفشار بودم، اگر آنها میرفتند من چه کاری باید میکردم؟
الان که آنها را کشتهای مشکلت حل شد؟
من نمیخواستم آنها را بکشم، مجبور شدم.
اصلا چرا آن تعداد سکه را برایشان نزول کردی که بعد این اتفاقات بیفتد؟
بابت یکونیممیلیاردی که برایشان گرفته بودم 200میلیون هم به من دستمزد
دادند. آنها چارهای جز قتل برایم نگذاشتند و خودشان مجبورم کردند این
کارها را بکنم.
تو با نقشه قبلی این کار را کردی.
من بارها با آنها درباره پرداخت اقساط صحبت کردم. اول نقشه قتل آنها را نداشتم، اما بعد خودشان کاری کردند که بکشمشان.
یعنی چه؟
من فقط میخواستم آنها را بیهوش کنم و کلیدهایشان را بردارم حتی دکتر بردمشان و حالشان بهتر شد.
اما در نهایت آنها را کشتی.
چون وقتی کمی حالشان خوب شد شروع به تهدید کردند و گفتند شکایت میکنند. من هم ترسیدم و تصمیم به قتلشان گرفتم.
اما تو که چاه را از قبل آماده کرده بودی.
آن چاه را برای دوستدخترم کنده بودم.
آنها را چطور کشتی؟
دوباره قرص به آنها خوراندم و در حالی که بیهوش بودند آنها را در چاه انداختم و بنزین رویشان ریختم و آتش زدم.
جسد سومی هم در آن چاه بود.
آن جسد دوست دخترم است که او را سهساعت قبل از اینکه مادر و پسر را به قتل برسانم، کشتم و به چاه انداختم.
چاه را از کجا پیدا کردی؟
پیدا نکردم. از همدستانم خواستم آن را بکنند.
چند متر بود؟
هفتمتر.
همدستانت میدانستند تو چاه را برای چه کار میخواهی؟
نه. من خیلی به آنها رسیدگی کرده بودم به همین خاطر هرکاری که ازشان میخواستم برایم انجام میدادند.
چه کارهایی برای آنها کرده بودی؟
بیرویه پول در اختیارشان میگذاشتم و به آنها ماشین میدادم. گاهی با هم این طرف و آن طرف میرفتیم.
بعد از قتل توانستی سکهها را پیدا کنی؟
نه من اصلا به داخل خانه آنها نرفتم. بعد از آنکه در چاه را بستم فرار
کردم و به شمال رفتم. بعد از 20روز میخواستم به خانه آنها بروم که فهمیدم
همسایهها از گمشدن آنها خبر دارند و پلیس هم از ماجرا خبردار است. برای
همین فرار کردم و به شمال رفتم اما در نهایت دستگیر شدم.
چطور شد که اعتراف کردی؟
من آخرین نفری بودم که با آنها ارتباط داشتم و با توجه به مدارک موجود چاره دیگری نداشتم.
از کجا فهمیدی مقتول سوم قصد دارد به تو خیانت کند؟
او 200میلیونی را که از سود این کار برایم مانده بود از من گرفت و بعد هم
خواست مرا ترک کند وقتی خواستم جلویش را بگیرم تهدید کرد شکایت میکند و
آبروی من و پدر و مادرم را میبرد.
چه مدت بود که آن دختر را میشناختی؟
یکسالونیم.
آیا او هم افغان بود و میدانست تو ازدواج کردهای و بچه داری؟
او ایرانی بود و 20سال داشت اما همه چیز من را میدانست اما من به دوستان و آشنایان گفته بودم او همسر من است.
چرا وقتی سکهها را به آن مادر و پسر و پول را به دختر جوان دادی از آنها رسید یا مدرک دیگری نگرفتی که کار به اینجا نکشد؟
اشتباه کردم.