30 هزار کامنت در صفحه شخصی لیونل مسی. آیا این هم حماسهای است در تاریخ ایرانیان؟!
در چندسال گذشته هر وقت سایتهای بین المللی اقدام به نظرسنجی یا رایگیری درباره مسائل ورزشی کردند که در آن یک نماینده از ایران هم حضور داشت، ورزشدوستان ایرانی با هجوم خود به سایت مربوط، ورزشکار ایرانی را انتخاب میکردند.
شاید نخستین بار این اقدام در انتخاب حسین رضازاده به عنوان قویترین وزنهبردار جهان صورت گرفت. در سالهایی که قهرمان اردبیلی هنوز وزنه میزد سایت جهانی فدراسیون وزنهبرداری اقدام به نظرسنجی کرده بود تا قویترین را انتخاب کند. در آن زمان هنوز اینترنت مثل الان بین ایرانیها جا نیفتاده بود اما همه با اطلاعرسانی به یکدیگر و حرکت گروهی کاری کردند که هجوم زیادی به سایت فدراسیون جهانی انجام شود و در نتیجه انتخابات مخدوش شد.
در سالهای بعد هم این اتفاق تکرار شد و سایت فدراسیون بینالمللی آمار و ارقام فوتبال اقدام به نظرسنجی برای انتخاب محبوبترین بازیکن جهان کرد. یک بار مهدویکیا و یک بار هم علی کریمی و فرهاد مجیدی در جمع محبوبترین بازیکنان جهان قرار گرفتند تا حمایت دستهجمعی ایرانیها اینجا هم بر واقعیتها چیره شود. نظرسنجیای که مثلا مسی در آن بین 5 بازیکن برتر هم نبود اما با لطف رای ایرانیها نتیجه طور دیگری رقم خورد.
یادمان نرفته در نخستین سالی که فدراسیون وزنهبرداری اقدام به نظرسنجی کرده بود به خاطر هجوم بیش از حد کاربران ایرانی، سایت این فدراسیون دچار مشکل و برای یکی، دو روز کاملا قطع شد. اما این اتفاقها برای جامعه ما مثبت بود چراکه نشان دهنده علاقه ایرانیها به ورزش بود. اینکه در همه نظرسنجیهای اینترنتی فعال هستیم چیز بدی نیست اما اقدامی که به تازگی در شبکه اجتماعی فیس بوک میبینیم و شب گذشته هم بار دیگر تکرار شده به هیچ وجه قابل قبول نیست و فقط برای این جامعه "همیشه حاضر در صحنه" بدنامی به بار میآورد؛ نامی که حتما نمیتواند نماینده فرهنگ والای ایرانی باشد.
همین چند ماه پیش بود که جمع زیادی از کاربران ایرانی فیسبوک در خلال برگزاری لیگ جهانی والیبال با هجوم به صفحه شخصی ایوان زایتسف یکی از بازیکنان تیم ملی ایتالیا، این صفحه را پر از نظرات و کامنتهای خود کردند که اکثرا هم حاوی مطالب توهینآمیز و زننده بود. خانواده زایتسف هم از این توهینها بینصیب نمانده بودند و حجم بالای کامنتها به جایی رسید که این بازیکن گفت: "متاسفم که بزگترین تفریح ایرانیان توهین به دیگران است!"
شب گذشته هم این اتفاق تکرار شد و تا لحظه ارسال همین مطلب هنوز در حال ادامه یافتن است. صفحه شخصی لیونل مسی پر شده از نظرات کاربران ایرانی که با میانگین 10 کامنت در هر دقیقه در حال ارسال صحبتهای نه چندان مناسب خود هستند. شکی نیست که هر کدام از کاربران ایرانی فیسبوک، نماینده فرهنگ این مرز و بوم هستند و وجود توهین و حرفهای زننده در نظرات هر کدام از آنها تصوری دروغین را از کشورمان میسازد.
حالا تصور کنید از شب گذشته تاکنون بیش از 30 هزار کامنت روی صفحه شخصی بهترین بازیکن 4 سال گذشته جهان از سوی ایرانیها ارسال شده که همه آنها با محتوایی مشابه در حال کری و رجزخوانی برای این ستاره فوتبال دنیا آن هم با بدترین ادبیات یا اشاره به تقابل او با هاشم بیگ زاده هستند.
نمونهای از این کامنتها را بخوانید:
- مسی تو که مسی، اگه طلا هم بودی هیشکاری نمیتونستی جلوی ایران بکنی داداش.
- چهارسال قبل کامران نجفزاده رفت با مسی مصاحبه کنه، مسی گفت ایرانو نمیشناسه و مصاحبه نکرد. الان باید بیک زاده طوری بزنتش که که قیافش شبیه دفاع راست فوتبال دستی شه.
- مسی جون یک ماه یارانه خودتو بده بیگزاده تا ولت کنه
- مسی تنها نیست؛ "هاشم اول"
- اگه تیم ملی پشتکار شمارو داشته باشه با این کامنت گذاشتناتون، آرژانتین سهله برزیل رو هم میبریم!
- آهن آلات، ضایعات، مسیجات خریداریم!
- مسی، هاشم بیگ زاده را به مناظره دعوت کرد
- بچهها از امروز اینجا پاتوق شد تا شروع جام جهانی. به دوستان خود بگوئید!
این فقط نمونهای از کامنتهایی بود که در شب گذشته از سوی برخی کاربران ایرانی در صفحه مسی منتشر شده بود. شاید دیگر نیازی به گفتن هیچ جملهای نیست و با خواندن این نظرات بدانیم که چقدر بد فرهنگ ایرانی را نشان دادهایم. ای کاش همه این دوستان انرژی خود را در جای دیگری صرف میکردند که به نفع ایران و ایرانی بود. جالب اینجاست که در کامنتهای آخر کاربران از صفحه مسی خسته شدهاند و با یکدیگر قرار گذاشتهاند که حرکت خود را در صفحه ادین ژکو مهاجم تیم ملی بوسنی ادامه دهند.
شاید یکی از کامنتهایی که در انتقاد از این نظرات روی صفحه مسی گذاشته شده بود به خوبی حق مطلب را ادا کند:
- واقعا نمیدونم منظورتون از این کامنتا چیه، فقط میدونم باعث میشید جهان سومی بودن مون رو به رخمون بکشن.
من هم با این حرکت اصلا موافق نیستم اما دلیل نمیشه هی انکار کنیم که این فرهنگ ما نیست! اولین قدم اینه که بپذیریم چجوری هستیم تا بعد بتونیم برای برطرف کردنش راه حلی پیدا کنیم