دیوید ایگناتیوس، ستون نویس مشهور واشینگتن پست نوشت:
توافق هسته ای ایران را یک پیروزی نادر برای شیوه محرمانه حکومت داری اوباما به شمار آورید. رویکرد بسته و محتاطانه وی در 5 سال گذشته شکست های زیادی را به بار آورده اما این بار قلب موفقیت های وی، توافق شگفت انگیز هفته گذشته با تهران بود.
این همان دیپلماسی محرمانه ای است که کسی مانند هنری کیسینجر می توانست قدردان آن باشد. اوباما با مجاز شمردن برگزاری جلسات پنهانی در ماه مارس از طریق عمان به عنوان بی طرف ترین کشور در خلیج فارس این کار را شروع کرد. آقای رئیس جمهور بی سر و صدا بیل برنز و جک سولیوان، معاون وزیر خارجه و مشاور معاون رئیس جمهور را به عنوان نمایندگان خود به عمان فرستاد.
این یک حقه قدیمی جادویی بود: در حالی که چشم ها به نمایش گفتگوهای 1+5 دوخته شده است، کار اصلی در جای دیگر انجام شده بود و دو هفته قبل در ژنو به عنوان یک عمل انجام شده به وزرای خارجه روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه و آلمان ارائه شد.
جای تعجب نیست که چرا بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل و لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه برآشفته شده بودند. این توافق به صورت محرمانه انجام شده بود. (مانند هر نمونه جدی دیگر دیپلماسی که باید این گونه باشد.) پس از این واقعیت از آنها خواسته شده بود تا ان را امضا کنند و جای شگفتی نیست که آنها از این کار طفره رفتند؛ نتانیاهو ناشیانه در موضع غیر قابل انعطاف رد توافق قرار گرفت و فابیوس هم علنا به دنبال امتیازهای بیشتر بود.
مفسران نمایش استقلال رای فابیوس را جشن می گرفتند همانند گزارش های اولیه که در مدح دیپلماسی روسیه در سوریه منتشر شده بود. اما این کار تا حدود زیادی گمراه کننده بود. ایران و سوریه نشان دهنده اهرم های عظیمی هستند که ایالات متحده هنوز در اختیار دارد زمانی که بخواهد خردمندانه و پنهانی از ابزار دیپلماتیک خودش استفاده کند.
تعریف تواقفنامه خوب این است که یکی از طرفین بتواند آن را به افکار عمومی خود ارائه نماید و این مورد درباره این توافقنامه صدق می کند. به نظر می رسد که آن قسمت توافقنامه که توقف برنامه هسته ای ایران و بازرسی روزانه را تامین می کرد تا حد زیادی برای ایالات متحده و اسرائیل مثبت است.
با این وجود این توافق برای ایران هم خوب بود و کسانی را که به دنبال تسلیم شدن ایران بودند عصبانی کرد. این توافقنامه کاملا روشن به دنبال "راه حلی جامع است که ایران را قادر می سازد تا به طور کامل از حقوق خود در بهره گیری از انرژی هسته ای برای اهداف صلح آمیز بر اساس مواد مرتبط در معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای وبا رعایت تعهدات خود بر طبق معاهده از آن برخوردار شود." از جمله ". یک برنامه غنی سازی با تعریف مشترک." این زبان به قدری غیر شفاف است که امریکا بتواند ادعا کند که "حق غنی سازی" را به ایران نداده است اما انتقاد اسرائیل در این باره درست است. غنی سازی در آینده برای ایران دیده شده است؛ غنی سازی نه هرگز لغو شده است و نه دیگر مبنایی برای وضع قطعنامه شورای امنیت در محکومیت ایران خواهد بود.
امتیاز بزرگ در موضوع غنی سازی وضع محدودیت روی برنامه هسته ای ایران در کوتاه مدت است که از آنچه که تحلیلگران انتظار داشتند سخت تر است. ایرانی ها برای شش ماه آینده برخی از سانتریفیوژهای خود را خاموش خواهند کرد، در نصب مابقی تاخیر ایجاد می کنند، ارتباط بین آبشار سانتریفیوژها را که برای غنی سازی در رده مورد استفاده در بمب کاربرد دارد را قطع خواهند کرد و اجازه بازرسی های روزانه سرزده به تاسیسات نطنز و فردو را خواهند داد.
آیا ایران می تواند 7 میلیارد دلاری را که از لغو شدن تحریم ها بدست می آورد را در جیبش بگذارد و بعد از 6 ماه دوباره به سوی قابلیت ساخت بمب حرکت کند؟ قطعا احتمال دارد. اما این کار احتمال وقوع اقدام نظامی امریکا علیه آنها را بیش از پیش افزایش می دهد.
کیسینجر به درستی سال 2006 به من گفت: "ایران مجبور است که انتخاب کند که آیا می خواهد یک ملت باشد یا یک علت." این توافق که در مذاکرات پنهانی با "شیطان بزرگ" حاصل شده است شبیه آغاز یک بازگشت درازمدت از انزوای ایرانی است که در چارچوب های امنیتی با غرب همکاری کرده است. شاید ایران فکر می کند که می تواند دو سره بازی کند – زمانی که در حال مذاکره با ایالات متحده است منطقه را نا آرام کند. اما بعید به نظر می رسد که این کار عملی باشد. این مانند یک دو راهی است؛ ممکن است ایران تلاش کند که همزمان از هر دو مسیر برود اما این کار عملی نخواهد بود.
توافقی که هفته پیش حاصل شد شکننده است. می تواند نتیجه عکس داشته باشد؛ می تواند با فریبکاری همراه شود؛ می تواند پوششی برای فعالیت های مخفیانه باشد و در اکثر توافق نامه های موضوع "اعتماد اما بررسی" است. اما در این پرونده باید تبدیل شود به "عدم اعتماد و بررسی."
با این حال این کار آغاز فرایندی است که می تواند دنیا را به جای کمتر خطرناکی تبدیل کند. اوباما به عنوان فرمانده پنهان بار دیگر نشان داد که وی زمانی موثرتر عمل می کند که مخفیانه کار کند.