فرارو - موسم خاص عزای حسینی فرارسیده است. ما به عنوان شیفتگان حق و قرآن و عترت نبوی، به حق، عزادار شهادت جانگداز نواده معصوم پیامبریم. اما باید بدانیم که امام سوم ما، چرا علیه یزید ابن معاویه، قیام کرد و آن گونه، دلخراش، قربانی شد. وظیفه داریم که بفهمیم که حسین(ع) قربانی چه شد؟
سرور شهیدان، خود، سه سال پیش از شهادت، فلسفه قیامش را توضیح می دهد.
سال 58 هجری قمری، یک سال پیش از مرگ معاویه و سه سال پیش از قیام عاشورا، حضرت امام حسین علیه السلام در موسم حج و در سرزمین منی است،
قرار است جلسه ی بسیار مهمی در منی تشکیل شود. حسین بن علی همراه با عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر به سفر حج آمده است و به مردان و زنان بنی هاشم و گروهی از انصار مورد اعتماد، مأموریت داده که در مکه، صحابه ی ذی صلاح و متعهد رسول خدا و تابعین را برای شرکت در جلسه ای که قرار است در منی تشکیل شود، دعوت کنند.
حدود هزار نفر از صحابه و تابعین پیامبر، در منی، زیر خیمه ی حسین بن علی گرد آمده اند. همه کنجکاوند بدانند چه خبر است اما هیچ کس پاسخ روشنی برای این سؤال ندارد. حسین بن علی سخن خود را با حمد و ثنای الهی آغاز می کند و برخی فضایل فردی و اجتماعی امیرمؤمنان علی(ع) را مطرح کرده و از آنها می خواهد در صورت صحت گفته هایش، آن را تصدیق کنند.
سپس جمع را مورد خطاب قرار می دهد و با دل سوخته می فرماید:
شما ای گروه حاضر! ای گروهی که به علم و دانش شهرت دارید و از شما به نیکی یاد می شود و به خیرخواهی و اندرزگویی و به راهنمایی در جامعه معروف شده اید و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و مهابت پیدا کرده اید... آیا بر همه این احترامات و قدرت های معنوی از این جهت نایل نگشته اید که به شما امید می رود تا به اجرای قانون خدا کمر ببندید گرچه در مورد بیش تر قوانین خدا کوتاهی کرده اید؟
... نابینایان، اشخاص کر و لال و زمین گیران ناتوان، در شهرها بی سرپرست مانده اند و بر آنها ترحم نمی شود. نه مطابق شأن و منزلتشان عمل می کنید و نه به کسی که بدین سان عمل کند و در ارتقاء شأن شما بکوشد، مدد می رسانید. شما با چرب زبانی و چاپلوسی و سازش با ستمکاران، خود را در برابر قدرت ستمکاران حاکم، ایمن می گردانید...
شما اگر مردانی بودید که بر شکنجه و ناراحتی شکیبا بودید و در راه خدا حاضر به تحمل ناگواری می شدید، مقررات، برای تصویب، پیش شما آورده می شد و به دست شما صادر می شد و شما مرجع کارها بودید. اما شما به ستمکاران مجال دادید تا این مقام را از شما بستانند و اجازه دادید حکومت به دست ایشان بیفتد تا بر مبنای سستِ حدس و گمان، به حکومت بپردازند و راه خودکامگی و برآوردن شهوت را پیشه سازند.
مایه ی تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود و دلبستگی تان به زندگی دنیا. شما با این روحیه و رویه، توده ی ناتوان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکی برده وار، سرکوفته باشد و دیگری بیچاره وار، سرگرم تأمین آب و نانش...
... در هر شهر، سخنوری از ایشان(یاران معاویه) بر منبر است. زمین زیر پا و دستشان گشاده است. مردم بنده ی ایشانند و قدرت دفاع از خود ندارند...
... شگفتا! و چرا شگفت زده نباشم! که جامعه در تصرف مرد دغل باز ستمکاری (چون معاویه) است که مأمور مالیاتش ستم می ورزد و استاندارش نسبت به اهالی و مؤمنان نامهربان و بی رحم است...
... بار خدایا! بی شک تو می دانی آن چه از ما سرزده (مبارزه بر ضد دستگاه حاکم اموی) نه رقابت در به دست آوردن قدرت است و نه جست وجوی ثروت و نعمت های زاید، بلکه برای آن است تا اصول و ارزش های درخشان دین تو را بنمایانیم و در سرزمینت اصلاح پدید آوریم و بندگان ستم زده ات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلم شان گردانیم تا به وظایفی که مقرر داشته ای عمل کنیم و سخن و قوانین و احکامت را عملا پاس بداریم. بنابراین شما (گروه علمای دین) اگر ما را یاری نکنید و در گرفتن دادِ ما، با ما هم صدا نگردید، ستمگران در مقابل شما قدرت بیش تری پیدا خواهند کرد و در خاموش کردن مشعل فروزان نبوت گستاخ تر خواهند شد. خدای یگانه، ما را کافی است و بر او تکیه می کنیم و به سوی او روی می آوریم و سرنوشت ما به دست او و بازگشت ما به سوی اوست.
منبع: تحف العقول.... امام خمینی نیز در کتاب ولایت فقیه، به این خطبه استناد کرده اند.
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمة الله و برکاته .
التماس دعا