bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۱۰۲۷۸
تحلیل نیویورک تایمز از رویکرد انزواطلبانه مردم فرانسه؛

فرانسوی ها فردا به گذشته رای می دهند

10 نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه طی مبارزات انتخاباتی که روز یکشنبه با برگزاری رای گیری به پایان می رسد، به تمامی مسائل از موضوع گوشت حلال تا گواهینامه رانندگی پرداخته اند اما مطالب اندکی در مورد اهمیت بحران اقتصادی فرانسه بیان کرده اند.

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۸ - ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۱
فرارو- 10 نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه طی مبارزات انتخاباتی که روز یکشنبه با برگزاری رای گیری به پایان می رسد، به تمامی مسائل از موضوع گوشت حلال تا گواهینامه رانندگی پرداخته اند اما مطالب اندکی در مورد اهمیت بحران اقتصادی فرانسه بیان شده است: کسری در حساب های عمومی فرانسه و تراز پرداخت ها؛ کاهش رقابت پذیری این کشور؛ افت تجارت بین المللی آن؛ رشد نامناسب نیز از مسائلی است که به آنها پرداخته نشده است.

حتی در مورد خطرات نرخ بالای بیکاری و افت قدرت خرید ناشی از اجرای برنامه های ریاضت اقتصادی که بازار انتظار دارد هر کسی که به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، دقیقاً پس از انتخابات به اجرای آن ادامه دهد هم صحبتی در میان نیست. کاندیداهای این انتخابات در رویارویی با مسائلی چون ناآرامی ها در سوریه، انتقالات مخاطره آمیز در کشورهای عربی، پیشروی های القاعده یا برنامه هسته ای ایران، طوری رفتار کرده اند که انگار هیچ اتفاقی در جریان نیست و فرانسه تمام تاثیرات خارجی را تلویحاً به کناری نهاده است.

چشم پوشی و حذف کردن تمام این مسائل گفتنی های بسیاری در مورد موقعیت کشوری دارد که به ندرت اینطور درون گرا بوده و در مورد مسائل داخلی اشتیاق نشان داده است. خلاصه اینکه فرانسه در سال 2012 یک کشور قدیمی است که هر روز بر وسوسه تبدیل شدن به جزیره ای برای خود، نزدیک تر می شود.

در این مورد مثال های بسیاری از چند سال اخیر به ذهن می رسد: صفحه نخست مجله ها تقریباً هر هفته متعلق به نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری وقت این کشور است؛ شماره هفتم ژانویه مجله فیگارو تیتر سرمقاله خود را «ژان دارک: زن سال 2012» قرار می دهد. یک شماره از مجله فیگارو به تصویری از مردم فرانسوی اختصاص می یابد با این مضمون که « فرانسه ذاتاً اشرافی و اصیل، مادر آزادی، حقوق مردم، آثار ادبی، هنر و علوم است.»

ترانسفیوژ، یک مجله ادبی پاریسی طی ماه جاری ارزیابی تندی را منتشر می کند: «ادبیات فرانسه غرق در گذشته است و با حرکتی رو به عقب در حال ورود به قرن بیست و یکم است.» در واقع، فرانسوی ها قرن بیست و یکم را دوست ندارند و با اشتیاق آن را پس می زنند. علاقه آنها ریشه در تلاقی شکست ها (شکست سال 1940 و از دست رفتن امپراطوری مستعمراتی شان) و مخالفت دیگر کشورهای اروپایی با ایجاد یک اروپا بر مبنای فرانسه- یک فرانسه با مقیاس بزرگتر- دارد. فرانسه تبدیل به یک قدرت میانه با فرهنگ توده و جامعه ای مصرفی درست مانند دیگر کشورها شده است. گائولیسم و کمونیسم باعث شد توهم اینکه فرانسه تاریخ و سرنوشتی بزرگ خواهد داشت، زنده بماند اما شرایط اینطور پیش نرفت. بنابراین حال که جهان اهمیت کمتری به فرانسه می دهد، فرانسوی ها ترجیح می دهند ارتباط خود با این جهان را قطع کنند و به سمت روزهای قدیمی برگشته و از خود محافظت کنند.

کمپین های انتخاباتی به تملق گویی در مورد این آرمان ها پرداخته اند. کاندیداهای پوپولیست فرانسوی با فرمول های جادویی خود برای خارج کردن هرچه سریعتر فرانسه از تاریخ، از هم پیشی می گیرند. مارین لوپن که مورد توجه جوانان فرانسوی است، در صورت خارج شدن فرانسه از ناحیه یورو، وعده ماه و ستاره می دهد و به طور کلی به دنبال جدا کردن فرانسه از تمام مسائل خارجی است.

دیگر کاندیدای این انتخابات، ژان لوک ملانشون که سخنور بزرگی است، روح و حس اساطیری انقلاب را با صحبت از روبسپیر یکی از فرماندهان بزرگ انقلاب کبیر فرانسه، فیدل کاسترو، ژان ژورس بنیانگذار حزب سوسیالیست فرانسه، هوگو چاوز و ویکتور هوگو بر می انگیزد و این در حالی است که از مسائل مربوط به کارفرمایان، طبقه متوسط جامعه، خبرنگاران، وال استریت و شاخص سی ای سی 40 در بورس پاریس انتقاد می کند.

دو حزب اصلی – سارکوزی از حزب اتحاد برای جنبش مردمی و فرانسیس اولاند از حزب سوسیالیست- به سوی مردم فرانسه خیز برنداشته اند. سارکوزی وعده های سخاوتمندانه ای داده و قربانی های دیگری برای شرایط موجود فراهم کرده- پاسداری ضعیف از مرزها، تجارت آزاد، بانک مرکزی اروپا، مهاجرت های مخفی. ضمن اینکه اولاند با شعار «تغییر هم اکنون» بر تعداد طرفداران خود می افزاید و تلاش دارد به بهترین شکل از شخصیت سرشناسی که مدعی است از وی پیروی می کند- فرانسوا میتران- تقلید کند.

اما هر 10 کاندیدای فرانسوی یک دشمن مشترک دارند: جهانی شدن، این حرکت دائمی سرمایه، مردم و کالا که مدل اجتماعی فرانسوی را به خطر می اندازد؛ مدلی که با وجود خطراتش می تواند فرانسه را ویران کند اما برای 90 درصد از مردم فرانسه گرامی است. به نظر می رسد در میان کشورهای توسعه یافته، هیچ کشوری به اندازه فرانسه از پدیده جهانی شدن بیزار نیست. تمام رهبران سیاسی آنها متعهد شده اند که با آن مبارزه کنند اما هیچ کسی نمی تواند به تنهایی با جهانی شدن مبارزه کند. هیچ کس نمی تواند با مصون ماندن از مجازات در مسیر تاریخ قرار گیرد، حتی کشور هنرمندی چون ژان دوژاردن. (بازیگر، کارگردان و تهیه کننده فرانسوی که با بازی در فیلم آرتیست به شهرت جهانی رسید.)

در شرایطی که کاندیداهای ریاست جمهوری فرانسه با اعتقاد به پشت سر گذاشتن روزهای سخت بحران اروپا، وعده آینده ای روشن را می دهند، بازارهای جهانی هر حرکت آنها را زیر ذره بین قرار داده اند؛ شرکای اروپایی آنها (و سخت ترین رقبا) همچنان به دنبال اصلاحات هستند، حتی با وجود سرعت سرگیجه آور رشد اقتصادهای نوظهور.

فرانسه در سال 1981 از پذیرش مسیری که رونالد ریگان و مارگارت تاچر طراحی کرده بودند، سر باز زد و میتران و حزب سوسیالیست وی به همراه متحدان کمونیست شان برنامه بزرگ ملی سازی را آغاز کردند. دو سال بعد میتران و فرانسه ی او که به انزوا کشیده شده بودند مجبور به چرخش ناگهانی به سوی برنامه های ریاضتی شدند.

شرایط در سال 2012 بسیار شبیه به آن سال ها است: هیچ یک از وعده های رئیس جمهور پیش از انتخابات، نمی تواند از بروز واقعیت جلوگیری کند. فرانسه بار دیگر با برنامه ریاضتی روبرو خواهد شد: به هر حال این کشور تا پایان سال جاری میلادی نیازمند یک استقراض 233 میلیارد دلاری است.
پرطرفدارترین عناوین