فرارو– دباک داس، استادیار دانشکده مطالعات بین الملل جوزف کوربل دانشگاه دنور
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیس، اقدامات اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در سیاست خارجی، نه تنها موجب بیگانگی متحدان سنتی این کشور در اروپا شده، بلکه در مسکو موجی از رضایت و شادمانی برانگیخته است. این تغییر بنیادی، اگرچه برای امنیت و دموکراسی اوکراین زیانبار است، اما تهدیدهای فراتر از این کشور را نیز به همراه دارد. یکی از اصلیترین نگرانیها در این میان، احتمال گسترش تسلیحات هستهای است.
در ظاهر، ممکن است بهبود روابط میان دو قدرت بزرگ هستهای جهان به کاهش خطر جنگ هستهای کمک کند، اما در واقع، این روند میتواند نتیجهای معکوس داشته باشد. ما در آستانه چرخش جهانی به سمت بیثباتی هستهای قرار داریم، وضعیتی که در آن بسیاری از کشورها انگیزههای تازهای برای توسعه زرادخانههای هستهای خود خواهند یافت.
این روند به معنای افزایش خطر استفاده از سلاحهای هستهای، امکان دسترسی تروریستها به مواد و فناوریهای مرتبط و همچنین افزایش احتمال پرتابهای تصادفی است. کشورهای مستعد هستهای مانند کره جنوبی، ژاپن، ایران و عربستان سعودی از جمله کشورهایی هستند که میتوانند به سرعت برنامههای هستهای خود را تسریع کرده و به تولید سلاح بپردازند. علاوه بر این، کشورهای اروپایی نظیر آلمان، بلژیک، ایتالیا، اسپانیا و هلند نیز توانایی فنی و صنعتی لازم برای ورود به عرصه تسلیحات هستهای را دارند.
در طول هشت دهه گذشته، ایالات متحده نقش یک تضمینکننده امنیتی کلیدی را در قبال بسیاری از کشورها در اروپا و آسیا ایفا کرده است. این نقش با ایجاد نوعی چتر هستهای، به متحدان آمریکا اطمینان خاطر داده و آنها را از توسعه تسلیحات هستهای خود بازداشته است. ترامپ این ترتیبات را از زاویهای کاملاً متفاوت مینگرد. او معتقد است که واشنگتن با ارائه این تضمینهای امنیتی زیان دیده است، چرا که بار اصلی دفاع از متحدان بر دوش آمریکاست. اما نکتهای که نباید نادیده گرفته شود، این است که منفعت اصلی این تضمینهای امنیتی فراتر از صرف حمایت از دیگر کشورهاست. منفعت اصلی برای آمریکا، مهار گسترش تسلیحات هستهای در سایر مناطق جهان میباشد.
در حال حاضر، تنها نه کشور در جهان زرادخانههای هستهای دارند: ایالات متحده، روسیه، بریتانیا، فرانسه، چین، اسرائیل، هند، پاکستان و کره شمالی. آفریقای جنوبی در دهه ۱۹۹۰ بهطور داوطلبانه تسلیحات هستهای خود را کنار گذاشت و به معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای پیوست. در حال حاضر، ۱۹۰ کشور عضو این معاهده هستند. اما چهار کشور به این معاهده نپیوستهاند: هند، اسرائیل، پاکستان و سودان جنوبی. کره شمالی نیز که زمانی عضو معاهده بود، در سال ۲۰۰۳ از آن خارج شد تا برنامه تسلیحات هستهای خود را دنبال کند.
بسیاری از کشورها به دلیل اطمینان به تضمینهای امنیتی ایالات متحده یا همان چتر هستهای تمایل بیشتری به پذیرش معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای نشان دادهاند. کشورهای عضو ناتو در اروپا از جمله آلمان، ایتالیا و بلژیک نمونههای برجستهای هستند که تحت این چتر هستهای به ان. پی. تی پیوستهاند. علاوه بر این، متحدان آسیایی ایالات متحده از جمله ژاپن و کره جنوبی، نیز با اتکا به حمایتهای امنیتی واشنگتن از پیگیری برنامههای تسلیحات هستهای خودداری کردهاند. این رویکرد، حتی در مواقع بحرانی تأثیرگذار بوده است. به عنوان مثال، هنگامی که اوکراین، قزاقستان و بلاروس پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی زرادخانههای بزرگ هستهای و سامانههای پرتابی مرتبط را به ارث بردند، تضمینهای امنیتی ایالات متحده نقشی کلیدی در متقاعد کردن این کشورها به تسلیم این سلاحها داشت.
محدود کردن توسعه و اشاعه فناوری هستهای کشنده به تعداد انگشتشماری از کشورها، یکی از بزرگترین دستاوردهای امنیت جهانی بوده است. این موفقیت فضای مناسبتری برای ثبات، شکوفایی و رونق اقتصادی فراهم آورده است. بدون تضمینهای امنیتی ایالات متحده که در قالب پیمانهای دفاعی و چتر هستهای به متحدان ارائه شده، احتمالاً جهان امروز بسیار ناامنتر میبود. وجود چندین کشور دیگر با تسلیحات هستهای میتوانست خطرات زیادی را به همراه داشته باشد. نگرانیهای مربوط به ایمنی ذخایر هستهای، امکان تشدید تصادفی تنشها یا حتی استفاده عمدی از این سلاحها، میتوانست به پیامدهای فاجعهباری برای صلح و امنیت جهانی منجر شود.
تضمینهای امنیتی ایالات متحده که زمانی بهعنوان یک منبع پایدار و قابلاعتماد برای نظام منع گسترش تسلیحات هستهای شناخته میشدند، نقش مهمی در کاهش احتمال جنگ هستهای داشتند. این تضمینها به کشورها اجازه میداد تا منابع خود را از تسلیحات هستهای به سمت اهدافی مانند توسعه اقتصادی و اجتماعی منحرف کنند. اما اکنون اعتبار این چتر هستهای با اقدامات و اظهارات دولت ترامپ بهشدت زیر سؤال رفته است.
دولت ترامپ با انتقادات تند و اقدامات غیرمعمول خود، اتحاد میان اعضای ناتو را تضعیف کرده و باعث شده است که بسیاری از متحدان سنتی آمریکا نسبت به تعهد واشنگتن در زمان بحران تردید کنند. این سؤال جدی مطرح میشود: چرا کشورهای اروپایی عضو ناتو باید اطمینان داشته باشند که ایالات متحده در صورت وقوع یک تهدید هستهای از سوی روسیه، از آنها حمایت خواهد کرد؟
در میان متحدان ایالات متحده که با تهدیدات چین یا تسلیحات هستهای کره شمالی روبهرو هستند، کشورهایی مانند ژاپن، تایوان و کره جنوبی نیز ممکن است به همان سؤال بیپاسخ اروپا فکر کنند: آیا میتوان همچنان به تضمینهای امنیتی ایالات متحده اعتماد کرد؟ مشکل اصلی این است که اگر تنها یکی از این متحدان، چه در اروپا و چه در شرق آسیا، تصمیم بگیرد برای تأمین امنیت خود یک برنامه تسلیحات هستهای راهاندازی کند، این اقدام میتواند اثر دومینویی ایجاد کند. چنین روندی به فروپاشی رژیم منع گسترش تسلیحات هستهای میانجامد.
خطرات گسترش تسلیحات هستهای در آسیا میتواند بیشتر از اروپا باشد، زیرا در اروپا دو قدرت هستهای یعنی فرانسه و بریتانیا وجود دارند که قادر به ارائه بازدارندگی هستهای قابلتوجه برای ناتو هستند. اما حتی در اروپا، فضای سیاسی نگرانکننده است. احزاب ملیگرای راستگرا در فرانسه، آلمان و لهستان به طور قابل توجهی محبوب شدهاند و نفوذ بیشتری بر افکار عمومی و سیاستهای ملی دارند.
مارین لوپن، رهبر جبهه ملی فرانسه که ممکن است به زودی به ریاست جمهوری برسد، اخیراً با اظهاراتی مبنی بر اینکه فرانسه نباید زرادخانه هستهای خود را به اشتراک بگذارد، به نگرانیها دامن زده است. او صراحتاً گفته است: «ما نباید اجازه دهیم که سایر کشورهای اروپایی از تسلیحات هستهای ما استفاده کنند.»
در سالهای اخیر، درخواستهایی در آلمان برای بازنگری در سیاستهای هستهای غیرنظامی به منظور ایجاد تواناییهای بالقوه برای ساخت تسلیحات هستهای مطرح شده است. لهستان نیز با نگرانی از تغییرات ژئوپلیتیکی، بررسی گزینههای هستهای خود را در نظر گرفته است. به این ترتیب، معماری امنیتی اروپا که پیشتر بر پایه ضمانتهای هستهای آمریکا بنا شده بود، بهسرعت در حال تضعیف شدن است. این روند میتواند به شکلگیری مسیری منتهی شود که در آن کشورهای اروپایی، برای حفاظت از منافع خود، بهطور مستقل به سمت تواناییهای هستهای حرکت کنند.
برخی محققان و تحلیلگران استدلال میکنند که افزایش تعداد کشورهای دارای تسلیحات هستهای ممکن است امنیت جهانی را بهبود بخشد. آنها به سابقه جنگ سرد اشاره میکنند، جایی که تسلیحات هستهای میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در نهایت به نوعی بازدارندگی متقابل منجر شد. در دیدگاه آنها، هزینههای وخیم و غیرقابلپیشبینی استفاده از تسلیحات هستهای کشورها را به سمت احتیاط بیشتر وادار میکند.
طبق این منطق، گسترش تسلیحات هستهای لزوماً خطر استفاده از آنها را افزایش نمیدهد و حتی ممکن است در برخی موارد، احتمال وقوع جنگهای متعارف را کاهش دهد. این دیدگاه استدلال میکند که وجود دائمی تهدید هستهای در پسزمینه میتواند کشورها را از شروع درگیریهای متعارف بازدارد، زیرا این درگیریها ممکن است به تشدید و در نهایت به استفاده از تسلیحات هستهای منجر شوند.
در عمل، تشویق به گسترش تسلیحات هستهای نه تنها بیپروا، بلکه خطرناک است. آغاز یا گسترش برنامههای هستهای معمولاً با ایجاد موجی از ترس، بیاعتمادی و رقابت همراه است و این اثرات منفی تنها به دشمنان بالقوه محدود نمیشود، بلکه حتی میان متحدان نیز تنش ایجاد میکند. برای مثال، زمانی که فرانسه در سال ۱۹۶۰ تسلیحات هستهای خود را توسعه داد، این اقدام روابطش با ایالات متحده را به شدت تحت فشار قرار داد. این تنش در نهایت باعث شد فرانسه در سال ۱۹۶۶ از فرماندهی یکپارچه نظامی ناتو خارج شود. به طور مشابه، توسعه تسلیحات هستهای چین در سال ۱۹۶۴ جدایی آن از اتحاد جماهیر شوروی را تسریع کرد و تا پایان دهه به یک بحران هستهای ختم شد.
دورنمایی که در آن کشورهای بیشتری به تسلیحات هستهای دست یابند، اغلب نهتنها امنیت، بلکه تهدیدهای بیشتری را به همراه دارد. افزایش تعداد زرادخانههای هستهای جهانی به احتمال زیاد به ناامنی بیشتر منجر میشود، نه امنیت بیشتر.
در این چارچوب، اکنون بیش از هر زمان دیگری ضروری است که دولت ترامپ بهصورت استراتژیک به منافع بلندمدت ایالات متحده بیاندیشد. لازم است واشنگتن به نیازهای متحدان خود که سالها از ثبات ناشی از تضمینهای امنیتی آمریکا بهرهمند بودهاند، توجه داشته باشد. شکافهای ایجادشده در اعتماد به تعهدات امنیتی ایالات متحده، اگر ادامه یابد، ممکن است به فروپاشی معماری امنیتی جهانی منجر شود. از سوی دیگر، سازمانهای منطقهای در اروپا و منطقه اقیانوس هند-آرام باید برای ایجاد چارچوبهای امنیتی چندجانبه و پایدار وارد عمل شوند. کشورهایی که ممکن است به گسترش تسلیحات هستهای علاقهمند باشند، باید این نکته را در نظر بگیرند که دستیابی به تسلیحات هستهای لزوماً امنیت آنها را افزایش نمیدهد.
حتی اگر از خطرات حوادث هستهای و تشدید تنشهای ناخواسته صرفنظر کنیم، داشتن تسلیحات هستهای بهتنهایی تضمینی برای ایجاد محیطی امنتر یا صلحآمیزتر نیست. تجربه هند و پاکستان بهخوبی نشان میدهد که حتی میان کشورهای دارای زرادخانه هستهای، جنگهای متعارف، عملیات نظامی و حملات غیرمتعارف همچنان امکانپذیر است.
چنین سناریویی میتواند برای سایر کشورها نیز صادق باشد. بهعنوان مثال، لهستان مسلح به سلاحهای هستهای در برابر روسیه یا کره جنوبی مسلح به تسلیحات هستهای در برابر کره شمالی همچنان با همان مشکلات امنیتی روبهرو خواهند بود. اقدامات اخیر دولت ترامپ در عرصه بینالمللی نیز به این وضعیت پیچیده افزوده است. سیاستها و اظهارات او احساس ناامنی شدیدی را در میان متحدان و کشورهای دیگر ایجاد کرده و بسیاری را به بازنگری در سیاستهای امنیتی و حتی هستهای خود سوق داده است. نتیجه این تغییرات، جهانی است که اکنون بهمراتب خطرناکتر از چند هفته گذشته به نظر میرسد.