فرارو– سنجای جی ردی، اقتصاددان و پژوهشگر اقتصاد سیاسی جهانی و استاد اقتصاد دانشگاه نیواسکول نیویورک
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، برای دستیابی به اهداف متعدد از گسترش دسترسی به بازارهای جهانی گرفته تا کنترل جریان مهاجرت و مواد مخدر و حتی تصاحب اراضی، کشورهای مختلف را به اعمال تعرفههای سنگین تهدید کرده است. اما سوالی که مطرح میشود این است: آیا چنین رویکردی میتواند در سطح گستردهای موفقیتآمیز باشد؟ و آیا این روش به اندازهای کارآمد است که بتوان بارها از آن استفاده کرد؟ به تعبیر دیگر، آیا فشار و زورگویی میتوانند به استراتژی عملی و پایدار تبدیل شوند؟ برای پاسخ به این سوالات، ابتدا باید اقتصاد چنین روشهایی را به دقت مورد بررسی قرار داد.
زورگویی، اگرچه ممکن است ریشه در انگیزههای ناخوشایند روانی مانند تمایل به تحمیل درد یا کنترل داشته باشد، اما برای این که به یک استراتژی مؤثر تبدیل شود، باید هدفمند و در جهت دستیابی به یک هدف مشخص به کار گرفته شود. به عبارت دیگر، زورگو باید قادر باشد قربانی را مجبور کند تا رفتارش را تغییر دهد و بدین ترتیب خود را به اهداف خود نزدیکتر سازد. به عنوان مثال، تعرفهها را در نظر بگیرید. تعرفهها میتوانند برای کسب درآمد یا حمایت از صنایع داخلی وضع شوند؛ دو هدفی که ترامپ بارها بر آنها تأکید کرده است. اما آیا تهدید به وضع تعرفهها میتواند در عرصه دیپلماتیک هم کارآمد باشد؟ تغییر رویه کلمبیا در پذیرش اتباع اخراجشدهاش یا اعلام تدابیر مرزی جدید از سوی کانادا و مکزیک پس از تهدیدهای تعرفهای گسترده، نشاندهنده اثرگذاری این تهدیدها است.
تهدیدهای ترامپ مبنی بر کاهش حمایت از کشورهایی که اقدامات مشخصی را اجرا نمیکنند مانند افزایش هزینههای دفاعی که از اعضای ناتو خواسته بود یا حتی تهدید به مداخله نظامی مستقیم در صورت ادامه همکاری با کشورهای ثالث مانند فشار بر پاناما برای خروج از طرح کمربند و جاده نیز نمونههایی از کارآمدی این روشها به شمار میرود (صرفنظر از این که اهداف مورد نظر، ارزش تحقق داشتهاند یا خیر). اما آیا تهدیدات، اگر بهعنوان بخش اصلی یک استراتژی دیپلماتیک به کار گرفته شوند، میتوانند ابزاری مؤثر برای سیاست خارجی باشند؟
استفاده از روش زورگویی همانند هر تاکتیک دیگری، هم مزایا و هم هزینههای بالقوه دارد. مطلوبترین نوع تهدید برای زورگو، معمولاً آن است که تنها با اعلام خود، نتیجهبخش باشد، زیرا عملی کردن تهدید غالباً مستلزم هزینههای قابلتوجهی است. با این حال، برای اینکه یک تهدید باورپذیر باشد، زورگو باید توانایی و آمادگی اجرای آن را داشته باشد و این امر معمولاً به این معنا است که هزینه خالص ناشی از اجرای تهدید باید به حدی کم باشد که اجرای آن به صرفه به نظر برسد.
درست است که ترامپ اصولاً به تعرفهها بهعنوان یک ابزار اصلی برای سیاست اقتصادی خود نگاه میکند؛ اما تهدید او به اعمال تعرفهها معمولاً بهعنوان یک ابزار معتبر در نظر گرفته میشود، زیرا او ثابت کرده که آمادگی برای اجرایی کردن آنها را دارد. این تهدید، بهویژه در روابط نامتقارن مانند رابطه آمریکا با کشورهای کوچکتر، میتواند بهعنوان یک ابزار مؤثر عمل کند، چراکه معمولاً کشورهای کوچکتر مجبور به مذاکره یا سازش میشوند، چرا که هزینههای اجرای تهدید در این شرایط برای طرف مقابل بسیار بیشتر از پذیرش خواستهها است.
بنابراین، در چنین شرایطی، زورگویی میتواند بهطور مؤثری به دستاوردهایی منجر شود، حتی اگر تهدیدات اجرایی نشوند. در این زمینه، طرفداران ترامپ ممکن است به این نکته اشاره کنند که استراتژیهای او، فراتر از معاملات اقتصادی صرف میتواند پایهگذار رویکردی بلندمدت باشد که در آن زورگویی بهعنوان یک تاکتیک برای تحمیل تغییرات استراتژیک در سیاستهای جهانی بهویژه در روابط ایالات متحده با کشورهای دیگر بهکار گرفته میشود.
اما این برداشت، نادرست است. زورگویی بهعنوان یک استراتژی، محدودیتهای اساسی خود را دارد.
در وهله نخست، کاملاً درست است که استفاده از زورگویی میتواند به تدریج وابستگی قربانیان را کاهش دهد و در نهایت به تضعیف موقعیت زورگو منجر شود. در پاسخ به فشارها، کشورهای مختلف ممکن است تلاش کنند مستقلتر شوند و به دنبال استراتژیهای جایگزین برای مقابله با تهدیدات باشند. به همین دلیل، یکی از خطرات اصلی زورگویی این است که میتواند به جلب همکاریهای بینالمللی منجر شود که قدرت چانهزنی قربانیان را تقویت کند و حتی ممکن است آنها را به سمت اتحاد و همکاری با قدرتهای دیگر سوق دهد که ممکن است بهطور مستقیم با زورگو در تعارض باشند.
به عبارت دیگر، زورگویی اگرچه ممکن است در کوتاهمدت برای ترامپ یا هر دولت زورگو نتایج مطلوبی داشته باشد، اما در بلندمدت میتواند باعث شکلگیری ائتلافهای جدید و جایگزینی سیستمهای اقتصادی و امنیتی شود که جایگاه آمریکا را در نظام بینالملل تضعیف میکند. این روند ممکن است در نهایت توانایی ایالات متحده در استفاده مؤثر از تهدیدات اقتصادی و دیپلماتیک را کاهش دهد.
دوم، زورگویی نهتنها نمیتواند تمام اهداف را محقق کند، بلکه ممکن است بهطور کلی دستیابی به برخی از این اهداف را غیرممکن سازد. اگرچه زورگویی ممکن است به تبعیت در برابر خواستههای مشخصی منجر شود، اما این رویکرد میتواند مانع شکلگیری روابط پیچیده و متعهدانهای شود که بر اساس اعتماد و اراده آزاد طرفین استوارند. روابطی که بر پایه این اعتماد شکل میگیرند، میتوانند منافع مشترکی ایجاد کنند که از همکاریهای داوطلبانه و سخاوتمندانه نشأت میگیرد.
در مقابل، تهدید و زورگویی، حتی در برابر همپیمانان، پایههای اعتماد را سست میکند. اگرچه زورگویی ممکن است در کوتاهمدت به موفقیت در دستیابی به خواستههای فوری منجر شود، اما در بلندمدت میتواند همکاریهای ضروری را که برای منافع حیاتی و بلندمدت اهمیت دارند، بهطور کامل از بین ببرد. این پیامدهای منفی ممکن است در ابتدا بهنظر بیاهمیت برسند، اما میتوانند در گذر زمان آسیبهای جدی وارد کنند. در حوزههایی مانند تبادل اطلاعات امنیتی، پژوهشهای علمی، نظارت اپیدمیولوژیک و ارزیابی ریسکهای مالی که به اعتماد و همکاری متقابل نیاز دارند، فضای عدم اطمینانی که زورگویی ایجاد میکند، احتمالاً آثار منفی جدی بهدنبال خواهد داشت.
سوم، حتی قدرتمندترین تهدیدها نیز محدودیتهایی در اثربخشی دارند. برای مثال، تهدیدی که در یک حوزه خاص (مانند تجارت) اعمال میشود بهمنظور ایجاد تبعیت در حوزهای دیگر (مانند امنیت)، تنها تا زمانی موثر است که سود ناشی از عدم اعمال تهدید بیش از هزینههایی باشد که برای کسب امتیازات پرداخت میشود. در این میان، اینکه آیا تسلیم شدن در برابر تهدید معقول است یا نه، به تعادلی بستگی دارد که میان مزایای جلوگیری از اجرای تهدید و هزینههای لازم برای بهدست آوردن امتیاز برقرار است.
با این حال، وقتی تهدید بهطور همزمان در چندین حوزه بهکار گرفته میشود، هزینهها افزایش مییابد و مزایای بالقوه ثابت باقی میمانند. این امر موجب محدودیت در اثربخشی تهدید برای تضمین همکاری در چندین حوزه خواهد شد. علاوه بر این، اگر تهدید بهطور کامل در یک حوزه بهمنظور تنبیه عدم تبعیت اعمال شود، دیگر نمیتوان از آن در دیگر حوزهها برای تضمین همکاری بهره برد.
سرانجام، هرچه شدت تهدید بیشتر باشد، باورپذیری آن نیز دشوارتر میشود. این موضوع بهویژه در مورد تهدیدهایی که بهطور مستقیم بقای قربانی را هدف قرار میدهند، مانند تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای یا قطع کامل روابط اقتصادی، واضحتر است. اما در بسیاری از موارد، حتی خود زورگو (قلدر) از اعمال چنین تهدیدهایی آسیب میبیند. اجرای تهدیدهایی از این دست میتواند توانایی بهرهبرداری بیشتر از همکاری قربانی یا منابع او را کاهش دهد و همچنین بازتابهای منفی جدی بهدنبال داشته باشد. این بازتابها میتوانند بهصورت پیامدهای فیزیکی (مانند آثار پرتوی حملات هستهای)، اقتصادی (مانند از دست دادن بازارها و فرصتهای تجاری)، یا نهادی (مانند مجازات از سوی دیگر کشورها بهدلیل نقض اصولی که آنها بهعنوان پایههای مهم بینالمللی میشناسند) ظاهر شوند.
تعجبی ندارد که چنین اقدامات افراطی معمولاً تنها زمانی بهکار گرفته میشوند که کشور هدف کوچکتر باشد. اعمال اینگونه اقدامات علیه کشورهای بزرگتر یا ائتلافهایی از کشورها بهطور کمتری محتمل است. حتی زمانی که هدف اصلی، وارد کردن بیشترین فشار ممکن به طرف مقابل باشد، تحریمها اغلب بهطور کامل اعمال نمیشوند. برای مثال، کشورهای اروپایی باوجود تحریمهای گسترده علیه روسیه، همچنان به واردات گاز، نفت و اورانیوم از این کشور ادامه میدهند، چراکه این منابع برای آنها ضروری است.
حتی اگر کشوری توانایی اعمال قدرت قاطع و تحمیل مجازاتهای سخت را داشته باشد، ممکن است تهدید خود را بهطور باورپذیر علیه کشورهای بزرگتر یا ائتلافی از کشورها اعمال نکند. از این رو، صرف ابراز تهدید لزوماً تأثیری در تغییر نحوه تعامل زورگو و قربانی ندارد، بهویژه زمانی که مسائل مورد مناقشه به اندازهای جدی نباشند که تهدیدهای شدید را قابل باور سازند. تهدیدهای تند و افراطی کره شمالی علیه کره جنوبی، نمونه بارز این وضعیت است. متأسفانه، این تحلیل نتایج امیدوارکنندهای ندارد. برای کشورهایی که در آغاز دوران ترامپ هدف رفتار خصمانه قرار گرفتند، مانند دانمارک و پاناما، تکیه بر خویشتنداری ایالات متحده چندان منطقی به نظر نمیرسد.
آنچه از اقتصاد زورگویی میآموزیم، ممکن است ابتدا به تعاملات محدود در محیطهایی مانند حیاط مدرسه، خانه یا بازار مربوط باشد، اما امروز این آموزهها به سطح جهانی گسترش یافتهاند. با این حال، برخی اصول همچنان معتبر هستند: زورگویی بیشتر یک تاکتیک است تا یک استراتژی. اگر این تاکتیک بیش از حد و بدون محدودیت بهکار گرفته شود، به احتمال زیاد اهداف بلندمدت ایالات متحده را برآورده نخواهد کرد.