در شرایطی که گمانهزنیها در باب روابط ایران و امریکا در دولت دوم دونالد ترامپ روند فزایندهای گرفته است، گروهی بر این باورند که این احتمال وجود دارد که رییسجمهور امریکا شانسی به رویکرد دیپلماسی بدهد. درحالی که همزمان نیز گروهی دیگر مدعی هستند اینبار نیز سیاست ادعایی موسوم به فشار حداکثری در اولویت دونالد ترامپ قرار دارد.
به گزارش اعتماد، این گمانهزنیها در شرایطی مطرح است که فعل و انفعالات دولت جدید امریکا و همچنین اقدامات جنجالی رییسجمهور جدید از قبیل کنار گذاشتن برایان هوک مسوول دولت انتقالی و نیز همزمان لغو حفاظت فیزیکی-امنیتی چهرههایی، چون جان بولتون و بلافاصله مایک پمپئو، توسط گروهی به عنوان سیگنالهایی از جانب ترامپ به ایران قلمداد میشود؛ سیگنالهای حاوی این محتوا که دولت جدید امریکا نسبت به دیپلماسی بیمیل نیست. درحالی که گروهی دیگر چنین ادعایی را رد کرده و با استناد به شخصیت پیچیده و غیرقابل پیشبینی ترامپ بر این باورند که تبیین استراتژی او در ارتباط با ایران همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
در همین راستا و با هدف واکاوی بررسی اهداف احتمالی ترامپ و آینده رایزنیهای احتمالی میان تهران و واشنگتن با کوروش احمدی، دیپلمات پیشین ایران در نیویورک، و حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل سیاست خارجی گفتوگو کردهایم.
کوروش احمدی در ارتباط با اینکه اساسا میتوان اقدامات ساختارشکنانه دونالد ترامپ در روزهای ابتدایی دولت دوم او ازجمله انتصابات جنجالی و همزمان عدم موضعگیری قاطع به طور مشخص درمورد تهران را نشانههایی مثبت قلمداد کرد یا نه، گفت: از ابتدا نیز تردیدی وجود نداشت که دونالد ترامپ به دنبال مذکره با ایران است، اما اینکه او به دنبال توافقی با تهران مشابه توافق با رهبر کرهشمالی است یا خیر، همچنان سوالی است که پیش روی اغلب تحلیلگران قرار دارد.
این درحالی است که بهشتیپور در تحلیلی متفاوت از احمدی در این رابطه گفت: اساسا ترامپ شخصیتی غیرقابل پیشبینی دارد و به همین دلیل نمیتوان به مواضع شفاف او اعتماد کرد چه رسد به اینکه بخواهیم از سکوت و اقدامات جنجالیاش در روزهای ابتدایی دولتش تحت عنوان تمایل قطعیاش به اتخاذ رویکرد دیپلماتیک درقبال ایران یاد کرد.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
کوروش احمدی، دیپلمات پیشین ایران در نیویورک در پاسخ به این سوال که اساسا امکان پیشبینی رویکرد احتمالی ترامپ با لحاظ کردن کنشهای اخیر او بعد از آغاز به کار دولت دومش وجود دارد یا خیر، گفت: به اعتقاد من، کنشهای ترامپ در روزهای پس از ادعای سوگند غیرمنتظره نبود و قابل پیشبینی بود.
من تردیدی نداشتم که ترامپ به دنبال مذاکره خواهد بود. سوال تنها این بود که آیا او نخست اقدام به تهدید و اعمال فشار حداکثری خواهد کرد و در سایه فشار پیشنهاد مذاکره خواهد داد یا از ابتدا خواستار مذاکر خواهد شد. نحوه برخورد کنونی او در واقع تکرار همان روندی است که در دولت اولش در قبال ایران اتخاذ کرده بود.
به باور این کارشناس مسائل بینالملل در دولت اول ترامپ، بهرغم اینکه در جریان مبارزات انتخاباتی بارها تاکید کرده بود که برجام بدترین توافق تاریخ بشر است و به محض ورود به کاخ سفید از آن خارج خواهد شد، اما شانزده ماه طول کشید تا امریکا را از توافق هستهای با ایران خارج کند و در این مدت دایما خواستار مذاکره و اصلاح برجام بود. بعد از خروج از برجام نیز تا بیش از یک سال به دنبال مذاکره بود و از طریق میانجیهایی مانند مقامات ژاپن و فرانسه و سناتور رند پال در این رابطه تلاش کرد.
احمدی در ادامه گفت: گفتنی است ترامپ در مورد کرهشمالی نیز برای مذاکره از الگوی مشابهی پیروی کرد و با کیم جونگ اون هم ملاقات داشت. او به کرهشمالی رفت و وارد منطقه غیرنظامی شد و نظرات بسیار مثبتی در مورد رهبر کرهشمالی ابراز کرد. درنهایت توافقنامهای دو صفحهای هم بین آنها امضا شد که البته از نظر عملی کارایی چندانی نداشت، اما به عنوان یک ژست تبلیغاتی به کاهش تنش بین دو کشور و نیز کاهش سختگیری امریکا در اعمال تحریمها علیه پیونگیانگ کمک کرد.
این کارشناس مسائل دیپلماتیک در ادامه خاطرنشان کرد: بنابراین، باتوجه به این سوابق و کنشهای روزهای اخیر ترامپ میتوان گفت که به نظر میرسد که او به دنبال مذاکره با ایران خواهد بود.
احمدی در ادامه، اما تاکید کرد حال سوال این است که این مذاکرات در عمل به چه شکلی خواهد بود. آیا او خواستار مذاکراتی با ایران به سبک مذاکره با رهبر کرهشمالی، ازجمله ملاقات مستقیم با مقام ایرانی و امضای یک متن مقدماتی، خواهد بود یا به نحوی دیگر عمل خواهد کرد؟
به باور این دیپلمات بازنشسته واقعیت این است که به لحاظ شکلی ممکن است ترامپ چندان به انجام مذاکراتی طولانیمدت توسط دیپلماتهای دو طرف مایل نباشد، چراکه در این صورت خود او در حاشیه قرار خواهد گرفت. به باور احمدی او میخواهد که خود در وسط صحنه و در کانون قرار بگیرد، چراکه جنبه نمایشی مذاکرات برای او اهمیت دارد.
این کارشناس سیاست خارجی در ادامه درخصوص محورهای احتمالی رایزنیها گفت: از نظر محتوا به نظر میرسد که برنامه هستهای ایران در مرکز توجه قرار خواهد داشت و ممکن است مسائل منطقهای و موشکی برای او دیگر اهمیت چندانی نداشته باشد، چراکه احتمالا طرفهای غربی و نیز اسراییل تصور میکنند که با ادعای تضعیف حماس و حزبالله و سقوط دولت بشار اسد در سوریه و دشوار شدن دسترسی ایران، مسائل منطقهای دیگر اهمیت سابق را ندارد.
به باور احمدی در مورد مسائل موشکی هم نه ایران حاضر به عقبنشینی خواهد بود و نه این موضوع برای طرف مقابل خیلی مهم است، چراکه تجربه دو حمله موشکی ایران به اسراییل هم در این میان با اهمیت است؛ لذا ممکن است به اصطلاح برجام ۲ و ۳ و ... بلاموضوع شده باشد.
این دیپلمات پیشین در ادامه در راستای واکاوی مطالبات احتمالی ترامپ مشخصا در زمینه برنامه هستهای گفت: طیفی از خواستهها در این زمینه قابل تصور است، از خواستههای حداقلی یعنی برگشت به قرارهای هستهای برجامی تا خواستههای حداکثری مانند توقف غنیسازی در ایران. البته فرض اخیر غیرمحتمل است.
به باور احمدی، اما طرف ایرانی نیز خواستههای مشخصی دارد که باید لغو همه تحریمها، اعم از اولیه و ثانویه، در راس آن باشد. ویژگی ترامپ این است که ذهنی ساده و بسیط دارد و همه امور را ساده میبیند و میخواهد. با توجه به پیچیدگی امور، به هر حال متنی تفصیلی لازم خواهد بود که همین برجام ۹۴ میتواند همچنان مبنای خوبی برای متن جدید باشد.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه گفتوگوی خود با «اعتماد» خاطرنشان کرد: در صورت انعطاف ازسوی ترامپ، ایران نیز با توجه به طیفی از مشکلات داخلی و منطقهای و با هدف لغو کلیه تحریمها اعم از اولیه و ثانویه نیاز دارد در این زمینه انعطاف نشان دهد. قرار داشتن کاخ سفید و کنگره در دست جمهوریخواهان فرصتی بینظیر فراهم کرده است. اسراییل و عربها نیز در چنین شرایطی توان خرابکاری و مانعتراشی ندارند.
احمدی در پاسخ به این سوال در این باب که انتصاب افرادی با رویکردهای متفاوت در دولت دوم ترامپ ازجمله انتصاب هگست تندرو به عنوان وزیر دفاع و نیز دیمینو به عنوان دستیار او، که رویکردی منعطف دارد، چه معنا و پیامی مشخصا برای ایران میتواند داشته باشد، گفت: باید در نظر داشت که ترامپ، به ویژه در دولت دومش، میخواهد خود عاملی تعیین کننده و تصمیمگیرنده باشد. او تاکنون به دنبال همکارانی کاملا وفادار و مطیع بوده است. این رویکرد او با پانزده ماه اول دولت اولش تفاوت دارد.
به باور این دیپلمات پیشین در آن دوره، افرادی مانند مک مستر (مشاور امنیت ملی) و رکس تیلرسون (وزیر امور خارجه) جیم ماتیس (وزیر دفاع) که جمهوریخواهانی سنتی و کلاسیک بودند، همفکری چندانی با ترامپ نداشتند و بر نظرات خاص خود اصرار میکردند.
دیپلمات اسبق ایران در نیوریورک در ادامه گفت: ترامپ، اما در دولت دومش به سراغ افرادی رفته که یا نقطه نظرات خاص خود را ندارند یا اگر دارند، کنار میگذارند. چهرههایی مثل دیمینو، معاون وزیر دفاع، که گفته میشود میانهرو است، نقش تعیینکنندهای نخواهند داشت. اگرچه مایکل والتز مشاور امنیت ملی ترامپ و خود ترامپ گفتهاند جلساتی برای بررسی وضعیت و تصمیمگیری در مورد ایران برگزار خواهند کرد، اما عملکرد ترامپ و گفتههای او در روزهای گذشته نشان میدهد که رویکرد خاص خود را در قبال ایران دارد.
این کارشناس مسائل دیپلماتیک در پاسخ به این سوال مبنی بر رویکرد احتمالی و نیز مواضع اتحادیه اروپا در قبال رایزنیهای احتمالی تهران و واشنگتن گفت: در اصل قضیه، به نظر میرسد که نه اتحادیه اروپا و نه روسیه و نه چین تاثیر چندانی در مذاکرات احتمالی بین ایران و ایالاتمتحده نخواهند داشت.
به باور احمدی دلیل اصلی آن این است که تحریمها علیه ایران عمدتا توسط ایالاتمتحده اعمال شده و همین کشور است که باید آنها را لغو کند. مشکل اصلی ما با امریکا است و نظر این کشور در این زمینه تعیینکننده است.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه گفت: اتحادیه اروپا در این دوره تحریمهایی علیه ایران اعمال کرده، اما این تحریمها به برنامه هستهای مربوط نمیشود. در زمان خروج ایالاتمتحده از برجام نیز اروپا تحریمهای هستهای علیه ایران را دوباره اعمال نکرد.
به باور احمدی البته تحریمهای حاشیهای به بهانه حقوق بشر و برنامه موشکی و ادعای حمایت ایران از روسیه در جنگ اوکراین توسط اروپا برقرار است که اهمیت چندانی ندارند. واقعیت این است که جنگ اوکرین مشکل اصلی اروپا با ایران است.
احمدی در ادامه گفت: امتیاز سه کشور اروپایی در دست داشتن مکانیسم ماشه یا اسنپبک است، چراکه ایالاتمتحده عضو برجام نیست و چنین امکانی ندارد. با این حال تروییکای اروپایی نقش مهمی در تحولات آینده خواهند داشت و امریکا نیازمند اهرم فشار «اسنپبک» برای فشار بر ایران خواهد بود.
به باور این کارشناس مسائل دیپلماتیک، اما سوال مهم دیگر در مورد شکل و فرمت مذاکرات احتمالی است. آیا ممکن است مذاکرات بین ایران و امریکا به صورت مستقیم و بدون دخالت دیگران، ازجمله اتحادیه اروپا، روسیه و چین، که احتمالا مطلوب ترامپ خواهد بود، انجام شود؟ آیا ایران این فرمت مذاکره را میپذیرد یا همان فرمت برجام در قالب ۱+۴ یا ۱+۵ یعنی کمیسیون برجام را ترجیح میدهد؟
به باور احمدی، در چنین صورتی، آیا کشورهای اروپایی حاضر خواهند بود که بهرغم جنگ اوکراین با روسیه دوباره پشت یک میز بنشینند؟ اینها سوالاتی است که در مورد شکل مذاکرات مطرح است و باید دید در نهایت به کجا خواهد رسید.
حسن بهشتیپور در پاسخ به این سوال که اساسا چه تحلیل و ارزیابی میتوان از فعل و انفعالات اخیر دونالد ترامپ در روزهای ابتدایی دولت دوم او مشخصا در رابطه با ایران داشت، گفت: اول اینکه تحلیلهایی در باب رویکرد احتمالی ترامپ درخصوص پیگیری مذاکره با ایران مطرح شده و همچنین تعبیر مثبت سکوت رییسجمهور امریکا تحلیلی واقعبینانه نیست و نمیتوان برمبنای فکتهای موجود در این زمینه گمانهزنیهای دقیق ارایه کرد، زیرا افرادی که این تحلیلها را ارایه میدهند، در واقع براساس اتفاقات نیفتاده شرایط را تبیین میکنند. معمولا تحلیلها باید برمبنای اقداماتی که انجام شده است، صورت گیرد و واقعیت این است که نمیتوان به طور قطع رویکرد رییسجمهوری امریکا را پیش بینی کرد.
به باور بهشتیپور نکته مهم دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که ترامپ فردی غیرقابل پیشبینی است که موضعگیریهای او تاکنون ساختارشکنانه بوده است. تحلیلگران ممکن است از این جهت خوشبین باشند که او در قبال ایران به رویکردی ساختارشکنانه متوسل نشده، بنابراین مواضع او مشخص است.
بهشتیپور، اما در ادامه گفت: بسیاری در دولت اول ترامپ بر این باور بودند که رییسجمهوری اکنون بیتجربه است و در واقع در حال تمرین تجربه ریاستجمهوری است. اکنون، اما با گذشت هشت سال از آن زمان، او خود را برای ریاستجمهوری آماده کرده است.
به باور بهشتیپور، اما همچنان نمیتوان به موضعگیریهای مبهم و اظهارات ساختارشکنانه او اعتماد کرد و باید عمل او را مورد ارزیابی قرار داد.
این پژوهشگر مسائل بینالملل در ادامه گفت: اما مهم است که برای اولینبار در چند سال اخیر، در اجلاس حقوق بشر امریکا بیانیهای علیه ایران از سوی این کشور صادر نشده است، چراکه معمولا امریکا و کشورهای اروپایی موضعگیریهای محکمی علیه ایران در موضوع حقوق بشر داشتهاند و حال که این اتفاق نیفتاده، میتوان آن را یک عملکرد حساب شده تلقی کرد.
این درحالی است که همچنان نمیتوان از مواضع اتخاذ نشده دولت جدید امریکا، تحلیل دقیقی درباره رویکرد قطعی ترامپ در قبال ایران ارایه داد و نسبت به تمایل رییسجمهوری جهت رایزنی با تهران بهطور قطع خوشبین بود. ترامپ دارای شخصیتی است که حتی اگر موضعی هم بگیرد، نمیتوان به آن اعتماد کرد.
بهشتیپور در ادامه گفت:، اما واقعیت این است که باید با واشنگتن وارد مذاکره شویم، چراکه بهترین و منطقیترین راه این است که با امریکا گفتوگو کنیم، حتی اگر به نتیجه نرسیم.
نباید از بیم عدم موفقیت تصمیم بگیریم که اساسا وارد گفتوگو نشویم. دیپلماتها میتوانند هزار راه نرفته را کشف کنند، ما نیز باید به دیپلماتهای خود اعتماد کنیم.
به باور این کارشناس مسائل سیاست خارجی فضای داخلی کشور اگر قرار است به معنای واقعی مذاکره در دستور کار دولتمردان قرار گیرد، باید از بازیهای جناحی و گروهی دوری کنیم و به سمت ایجاد یک پشتوانه قوی برای مذاکرهکنندگان کشورمان حرکت کنیم.
بهشتیپور در ادامه نیز با اشاره به اظهارات اخیر مقامات رسمی کشور مبنی بر تصمیمگیریها درخصوص ازسرگیری گفتوگوها گفت: درخصوص اینکه آیا کلیت نظام تصمیم به مذاکره گرفته یا نه، من در جریان نیستم و نمیتوانم نظری بدهم. اما آنچه به نظر میرسد این است که به نفع ماست که امروز وارد گفتوگو و مذاکرات مستقیم با امریکا شویم و نباید نگران این باشیم که به نتیجه نرسیم، چراکه این احتمال وجود دارد گفتوگوهای احتمالی منتج به نتایجی شود یا نشود. اما مهم است که این واقعیت را با مردم در میان بگذاریم که پایان تحریمها راهی جز مذاکره ندارد.
به باور بهشتیپور درست است که میتوانیم از طریق انجام اصلاحات اقتصادی، توان و قدرت چانهزنی خود را افزایش دهیم، اما درنهایت، برای پایان دادن به تحریمها، باید مذاکره کرد و حداقل من شخصا راهحل دیگری را نمیشناسم.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در پاسخ به سوال در باب چینش متناقض کابینه متشکل از شاهینهای ضدایرانی و چهرههایی با رویکرد معتدل و پیام این کابینه برای تهران گفت: من شخصا با به کار بردن واژه «تناقض» در این زمینه مشکل دارم، زیرا تناقض به معنای نقض یک عمل دیگر در یک بازه زمانی و مکانی مشخص است. اگر شخصی به خوبی سیستم امریکا را بشناسد، اساسا یکی از ویژگیهای این سیستم، انعطافپذیری است. به این معنا که سیستم خود را با شرایط وفق میدهد و دایما در حال اصلاح روشهای غلط گذشته خود است.
به باور بهشتیپور این سیستم به واقع از دیدگاههای مختلف فرصتسازی میکند. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۹، که عملا در سوریه با شکست مواجه شد، پنج سال بعد از آن دست به اقداماتی زد و درنهایت نیز ما شاهد تغییرات زیادی بودیم. به گونهای که در عرض یازده روز، دولت بشار اسد در دمشق سرنگون شد.
بهشتیپور در ادامه گفت: اکنون شخصی به عنوان وزیر دفاع در کابینه ترامپ منصوب شده که حتی نتوانسته سنای امریکا را متقاعد کند. سنای امریکا متشکل از صد نفر است که پنجاه نفر به او رای مثبت و پنجاه نفر رای منفی دادند و رای دی جی ونس، معاون رییسجمهور که تعیین کننده بود، منجر به تایید او در سنا و ورود رسمی او به وزارت دفاع ایالاتمتحده شد.
این کارشناس مسائل بینالملل در ادامه خاطرنشان کرد: از طرفی اگر این وزیر را با وزرای دفاع قبلی مقایسه کنیم، متوجه میشویم که وزرای دفاع قبلی از صد نفر سنا، نود و پنج رای مثبت دریافت کردند، چه از جمهوریخواهان و چه از دموکرات ها. اما اینکه چرا اینبار آقای «پیت هگست» رای نیاورد، به این دلیل است که او فردی با سابقه مثبتی نیست و همچنین متهم به تجاوز جنسی و خشونت نیز هست و چندین پرونده دارد. از آن مهمتر اینکه هگست هیچ سابقهای در وزارت دفاع امریکا ندارد و او صرفا یک مقام نظامی محسوب میشود.
به باور بهشتیپور این درحالی که وزارت دفاع، دومین مقام تعیین کننده بعد از رییسجمهور است و باید بر نیروهای هوایی، برنامه موشکی و نیروگاه اتمی نظارت داشته باشد. در واقع وزیر دفاع شخصیتی است که باید سه میلیون پرسنل را با آن بودجه که برای این نهاد درنظر گرفته شده مدیریت کند بنابراین باید دارای صلاحیتهای لازم باشد.
بهشتیپور در ادامه تاکید کرد: حال تصور کنید که یک فرد با این ویژگیها بخواهد چنین بروکراسی پیچیدهای را اداره کند. این مساله گزاره مهمی است، اما به واقع ترامپ فردی را به عنوان وزیر دفاع دولتش انتخاب کرده که صرفا مطیع و تابع او باشد همانطور که در مورد رییس سازمان آژانس اطلاعات امریکا، خانمی را منصوب کرده هیچ سابقه اطلاعاتی و عملیاتی ندارد، اما باید شانزده نهاد امنیتی و اطلاعاتی، ازجمله سازمان سیا را کنترل نماید.
به باور بهشتیپور بنابراین اگر بخواهیم این مساله را به درستی تحلیل کنیم، مهم نیست که اکنون وزیر دفاع یا دستیار وزیر دفاع رویکرد مثبتی درقبال ایران دارند یا خیر. واقعیت این است که ما با دولتی طرف هستیم که در ظاهر رویکردی در حال تغییر دارد و مواضع آن هیچگاه دایمی و غیرقابل تغییر نبوده است.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه با تاکید بر شعار جنبش معروف و فعال در امریکا گفت: در طول سالها، ترامپ همواره سعی کرده است که در مقایسه با روسای جمهور قبلی، خود را به عنوان حامی منافع امریکا معرفی کند و همان شعار «اول امریکا» دنبال کند.
به باور بهشتیپور حال تصور کنید ما با چنین فردی طرف هستیم که مدعی است باید گرینلند را به زور بخرد و همچنین خلیج مکزیک را به نام خلیج امریکا تغییر نام دهد و همچنین مدعی است که پاناما باید به امریکا واگذار شود.
این پژوهشگر مسائل بینالملل در ادامه گفت: ترامپ همان فردی است که در روز ابتدایی دولتش بلافاصله از سازمان بهداشت جهانی و توافقنامه اقلیمی پاریس خارج شد. بنابراین این قبیل اقدامات ساختارشکنانه او را باید ارزیابی کرد. حال با این همه آیا این به این معناست که، چون او غیرقابل پیشبینی است، نباید با او مذاکره کنیم؟ خیر، اتفاقا باید با چنین فردی وارد گفتوگو شویم و از طریق مذاکره او را خلع سلاح کنیم.
بهشتیپور در پاسخ به این سوال در این باب که مواضع اتحادیه اروپا در قبال رایزنیهای احتمالی تهران و واشنگتن را با لحاظ کردن نزدیک شدن به پایان تاریخ برجام چه خواهد بود، گفت: این نکته را درنظر داشته باشیم که انتشار گمانهزنیهایی مبنی بر اینکه اتحادیه اروپا میخواهد موانعی میان توافق احتمالی تهران و ترامپ ایجاد کند، تحلیل دقیقی نیست، زیرا هر چند که اتحادیه اروپا و امریکا تحت رهبری ترامپ اختلافات عمیقی دارند، اما این اختلافات مرتبط با مسائل مربوط به ناتو، امنیت اروپا و بهویژه آینده جنگ اوکراین و روسیه و همچنین بحث تعرفههای بازرگانی میان امریکا و اتحادیه اروپا است. این موضوعات به عنوان شاخصهای اصلی اختلافنظر بین امریکا و اروپا مطرح میشود.
به باور بهشتیپور، اما اینکه اروپاییها بخواهند کارشکنیهایی در این زمینه انجام دهند، گزارهای کمتر محتمل به نظر میرسد. این کارشناس مسائل سیاست خارجی در باب چرایی کمرنگ بودن این گزاره گفت: چراکه اولویت اول اتحادیه اروپا در نوع رویکردش به تهران در وهله اول عدم اشاعه هستهای است. به عبارتی در درجه اول یک نگاه امنیتی در این زمینه ازسوی تروییکای اروپایی غالب شده است. پس از آن، مساله حقوق بشر و تروریسم قرار دارد. رقابتهای تجاری نیز در اولویتهای بعدی قرار میگیرند.
بهشتیپور در ادامه به «اعتماد» گفت: به عبارتی، باوجود اختلافات اساسی که اروپاییها با امریکای تحت رهبری ترامپ دارند، فرضیهای مبنی بر اینکه اگر توافقی بین ایران و امریکا شکل بگیرد، آنها بخواهند موانعی ایجاد کنند، فرضیهای نادرست و کمرنگ است. برعکس، اروپا از توافق احتمالی ایران و امریکا استقبال میکند، زیرا این توافق میتواند امنیت اروپا را تضمین کند.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه گفتوگوی خود با «اعتماد» گفت: اگر توافقی میان تهران و واشنگتن صورت بگیرد از نگاه اروپا در پی این توافق تغییرات مثبتی در ایران ایجاد خواهد شد. از طرفی باید توجه داشت که مخالفت احتمالی اروپا با هر نوع توافقی که قرار باشد میان ایران و ایالاتمتحده صورت بگیرد قطعا چالشهایی برای آنها ایجاد میکند، چراکه این گروه از بازیگران توانایی لازم برای مقابله با امریکا را ندارند. شاهد بودیم که در دولت اول ترامپ و بعد از خروج از برجام و بازگشت تحریمها، طرفهای اروپایی عضو برجام به ایران وعدههایی دادند و سعی داشتند برجام را نیز بدون حضور امریکا ادامه دهند که درنهایت نتوانستند به تعهداتشان عمل کنند.