صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۸۲۱۸۳۶
ترامپ در دوره دوم، با مسائل پیچیده‌تری روبه‌رو خواهد شد، از جمله تعیین اینکه چه کسی باید مسئولیت اداره غزه پس از جنگ را بر عهده بگیرد. چالش دیگر، انتخاب میان دو دیدگاه متعارض در قبال آینده منطقه است: آیا باید جناح راست افراطی اسرائیل تقویت شود یا در راستای دستیابی به توافقی جامع با عربستان سعودی، قدرت این جناح محدود گردد؟
تاریخ انتشار: ۱۸:۰۳ - ۲۸ دی ۱۴۰۳

فرارو- دونالد ترامپ با میانجی‌گری در توافق‌های منطقه‌ای، از جمله آتش‌بس غزه و تلاش برای عادی‌سازی روابط سعودی-اسرائیلی، در پی بازتعریف خاورمیانه است. او با چالش‌هایی، چون تعیین آینده غزه، مهار جناح راست افراطی اسرائیل و جلب حمایت عربستان برای تشکیل دولت فلسطینی روبه‌رو است. موفقیت این طرح‌ها می‌تواند موقعیت ترامپ را تقویت و تنش‌های منطقه‌ای را کاهش دهد، اما مقاومت داخلی و منطقه‌ای موانع جدی ایجاد می‌کنند.

به گزارش فرارو به نقل از نشریه اکونومیست، حتی پیش از اعلام آتش‌بس در غزه، دونالد ترامپ فرآیند تغییر و بازتعریف ساختار خاورمیانه را آغاز کرده بود. وی در ترغیب اسرائیل برای دستیابی به توافقی با لبنان در ماه نوامبر نقشی محوری و تعیین کننده ایفا کرد؛ توافقی شکننده که توانست در ۱۵ ژانویه میان اسرائیل و حماس نیز به ثمر بنشیند. این توافق از شدت تنش‌ها و درگیری‌های منطقه کاسته و به بازتنظیم معادلات سیاسی داخلی اسرائیل منجر شده است. علاوه بر این، قدرت رئیس‌جمهور منتخب آمریکا را هم بر کشور‌های عربی مشارکت‌کننده در این میانجی‌گری و هم بر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، تقویت خواهد کرد.

معمای سعودی-اسرائیلی؛ آیا توافق بزرگ ترامپ به واقعیت می‌پیوندد؟

دونالد ترامپ به تمامی اهرم‌های قدرت ممکن نیازمند است. با ورود او به کاخ سفید، ترامپ و تیم مشاورانش با مجموعه‌ای از تصمیمات سرنوشت‌ساز و دشوار درباره سیاست‌گذاری در منطقه‌ای روبه‌رو هستند که از زمان نخستین دوره ریاست‌جمهوری‌اش دستخوش تغییرات بنیادینی شده است.

یکی از چالش‌های اساسی این است که ترامپ تا چه میزان باید تمرکز خود را بر خاورمیانه معطوف کند. او در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش توافق‌نامه‌های ابراهیم را پیش برد که به عادی‌سازی روابط اسرائیل با چندین کشور عربی انجامید. همچنین، طرحی برای صلح میان اسرائیل و فلسطینیان ارائه کرد که البته به سرعت کنار گذاشته شد. در دوره دوم، او با مسائل پیچیده‌تری روبه‌رو خواهد شد، از جمله تعیین اینکه چه کسی باید مسئولیت اداره غزه پس از جنگ را بر عهده بگیرد. چالش دیگر، انتخاب میان دو دیدگاه متعارض در قبال آینده منطقه است: آیا باید جناح راست افراطی اسرائیل تقویت شود یا در راستای دستیابی به توافقی جامع با عربستان سعودی، قدرت این جناح محدود گردد؟

چنین توافقی می‌تواند نتایج جانبی مهمی به همراه داشته باشد که می‌توان به ایجاد ائتلاف قدرتمندتر از کشور‌های خاورمیانه در برابر ایران اشاره کرد. این امر می‌تواند مهار یا حتی تضعیف بیشتر جمهوری اسلامی را آسان‌تر کرده و زمینه را برای کشاندن آن به پای میز مذاکره فراهم سازد. مایک والتز، مشاور آینده امنیت ملی ترامپ، از این موضوع به‌عنوان یک «اولویت کلیدی» یاد کرده است. از سوی دیگر، ترامپ چنین توافقی را فرصتی طلایی برای دریافت جایزه صلح نوبل می‌بیند.

شهرک‌سازی در غزه؛ رؤیای دست‌نیافتنی جناح راست اسرائیل

دستور کار جناح راست‌گرای اسرائیل همچنان جاه‌طلبانه باقی مانده است. آنها رؤیای بازسازی شهرک‌ها در غزه و الحاق کرانه باختری اشغالی را در سر می‌پرورانند و از سیاست‌های تهاجمی اخیر اسرائیل در لبنان و سوریه حمایت می‌کنند. یکی از چهره‌های افراطی برجسته در ائتلاف بنیامین نتانیاهو، «بتسلائل اسموتریچ»، وزیر دارایی است. او طی دو سال گذشته به‌طور جدی برای عملی کردن الحاق کرانه باختری تلاش کرده و با ایجاد تغییرات بوروکراتیک، زمینه گسترش شهرک‌های یهودی در این منطقه را فراهم ساخته است. علاوه بر این، او با مسدود کردن درآمد‌های مالیاتی که اسرائیل از طرف تشکیلات خودگردان فلسطین جمع‌آوری می‌کند، به دنبال تضعیف مالی و حتی ورشکستگی این نهاد بوده است.

در سال ۲۰۲۰، زمانی که امارات متحده عربی بر اساس توافق‌نامه‌های ابراهیم روابط خود را با اسرائیل عادی‌سازی کرد، توانست امتیاز مهمی از نتانیاهو بگیرد: تعلیق برنامه الحاق بخشی از کرانه باختری. این اقدام به مقامات اماراتی اجازه داد ادعا کنند که برای حمایت از فلسطینیان و جلوگیری از نابودی امید به تشکیل کشور مستقل فلسطینی گام برداشته‌اند.

با این حال، نتانیاهو هرگز به طور کامل از این برنامه صرف‌نظر نکرده بود. دیوید فریدمن، سفیر وقت آمریکا در اسرائیل، تأکید کرده بود که واژه «تعلیق» به‌دقت از سوی تمام طرف‌ها انتخاب شده است. او گفت: «این طرح فعلاً از دستور کار خارج شده، اما به‌طور دائمی کنار گذاشته نشده است.» در گفت‌و‌گو‌های خصوصی، دیپلمات‌های آمریکایی و عرب اشاره کرده بودند که اسرائیل متعهد شده است تا پایان سال ۲۰۲۴ از پیشبرد طرح الحاق خودداری کند.

پروژه گسترش اسرائیل در میان برخی از مشاوران نزدیک به دونالد ترامپ نیز طرفدارانی دارد. از جمله این افراد می‌توان به مایک هاکبی، کشیش انجیلی و کاندیدای احتمالی سفارت آمریکا در اسرائیل، اشاره کرد که مدعی است «چیزی به نام شهرک‌سازی وجود ندارد». با این حال، آتش‌بس غزه نشانه‌ای از تغییر مسیر است. بسیاری از مشاوران ارشد ترامپ از جمله جرد کوشنر واستیو ویتکاف، فرستاده ویژه خاورمیانه، برنامه‌های بلندپروازانه‌ای برای دیپلماسی منطقه‌ای در سر دارند. پیشبرد الحاق کرانه باختری نه‌تنها این برنامه‌ها را به خطر می‌اندازد، بلکه احتمالاً به تنش‌های جدید با فلسطینیان دامن خواهد زد.

بن سلمان و شبح انور سادات؛ آیا ولیعهد عربستان تسلیم فشار‌ها خواهد شد؟

یکی از عوامل کلیدی در این معادله، عربستان سعودی است. محمد بن سلمان ولیعهد عربستان، به دنبال دستیابی به توافقی برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل است؛ توافقی که آن را ابزاری برای بهبود روابط با ایالات متحده می‌بیند. آمریکا نیز پیشنهاداتی نظیر یک پیمان دفاعی رسمی، همکاری‌های هسته‌ای و دیگر امتیازات جذاب را مطرح کرده است. برخلاف نسل‌های پیشین خاندان سعودی، وضعیت فلسطینیان برای بن سلمان اهمیت چندانی ندارد. پیش از جنگ، او آماده پذیرش توافقی بود که امتیازات محدودی برای فلسطینیان قائل می‌شد و تنها خواستار ژستی نمادین از سوی اسرائیل در جهت پایان اشغالگری بود. اما تحولات سال گذشته او را مجبور به اتخاذ موضعی سخت‌تر کرده است.

در یک سخنرانی تلویزیونی در سپتامبر، بن سلمان تأکید کرد که عربستان تا زمانی که یک دولت فلسطینی تشکیل نشود، روابط خود را با اسرائیل عادی نخواهد کرد. هرچند تحلیلگران سعودی نزدیک به حکومت پیش‌بینی می‌کنند که ولیعهد در نهایت موضع خود را نرم‌تر خواهد کرد، اما در حال حاضر معیار‌های او برای دستیابی به توافق بسیار بلندپروازانه به نظر می‌رسد.

در این میان، برخی مقامات در واشنگتن و اورشلیم سناریویی را مطرح کرده‌اند که در آن از تهدید به الحاق به عنوان یک اهرم فشار استفاده شود. در این سناریو، سعودی‌ها در برابر انتخابی دشوار قرار می‌گیرند: یا روابط خود را با اسرائیل عادی‌سازی کنند یا شاهد اجرای طرح‌های جناح راست افراطی اسرائیل باشند. شاید چنین اولتیماتومی، از نگاه طراحان آن، بتواند بهانه‌ای به بن سلمان برای پذیرش توافق بدهد.

ولیعهد عربستان، برخلاف همتای اماراتی خود، از آزادی عمل کمتری برخوردار است. او در داخل کشور با دشمنان بسیاری روبه‌رو است: شاهزادگان، روحانیون و شبکه‌هایی که در مسیر دستیابی به قدرت با آنها درگیر شده است. علاوه بر این، او باید نگران ۱۹ میلیون شهروند سعودی باشد، در حالی که امارات تنها حدود یک میلیون نفر جمعیت دارد. برخی از این شهروندان از اصلاحات اقتصادی او که باعث کاهش قدرت خریدشان شده، ناراضی هستند. بسیاری نیز بر این باورند که اسرائیل در غزه مرتکب نسل‌کشی شده است. گزارش‌ها حاکی از آن است که بن سلمان در گفت‌و‌گو‌های غیررسمی با واسطه‌های آمریکایی نگرانی خود را از سرنوشت مشابه انور سادات، رهبر مصر که پس از امضای صلح با اسرائیل ترور شد، ابراز کرده است.

برای برقراری روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و عربستان، تنها کنار گذاشتن طرح الحاق کرانه باختری کافی نخواهد بود. سعودی‌ها خواهان تعهدی معتبر از سوی اسرائیل برای تشکیل یک دولت فلسطینی هستند. چنین تعهدی نیازمند بازتنظیم سیاست داخلی اسرائیل است، به گونه‌ای که نتانیاهو بتواند از اتکای بیش از حد به احزاب راست‌گرای افراطی که پایه ائتلاف او را تشکیل می‌دهند، بکاهد.

تقابل جناح راست اسرائیل با آتش‌بس؛ آیا ائتلاف نتانیاهو فرو می‌پاشد؟

آتش‌بس اخیر در غزه یک تحول دینامیک جدید را آشکار کرد: ترامپ نتانیاهو را تحت فشار قرار داد و او نیز در برابر جناح افراطی کابینه‌اش ایستاد. با این حال، نتانیاهو هنوز تصمیم نهایی خود را نگرفته است. او همچنان تأکید دارد که جنگ با حماس پایان نیافته و اسرائیل به دنبال پیروزی کامل است. قانون‌گذاران افراطی تهدید کرده‌اند که در اعتراض به آتش‌بس از ائتلاف دولت خارج خواهند شد—اگرچه به نظر می‌رسد این تهدید‌ها بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد، چرا که نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد آنها در صورت برگزاری انتخابات زودهنگام عملکرد ضعیفی خواهند داشت.

بر اساس برآورد سازمان ملل، اکنون در غزه ۴۰ میلیون تن آوار وجود دارد—مقداری که می‌تواند پارک مرکزی نیویورک را تا عمق هشت متر پر کند. صد‌ها هزار خانه تخریب شده‌اند و کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند بازسازی آنها تا سال ۲۰۴۰ به طول خواهد انجامید. با توجه به وضعیت اقتصادی ویران غزه، تقریباً تمام جمعیت این منطقه به کمک‌های خارجی وابسته خواهند بود. هزینه بازسازی به ده‌ها میلیارد دلار می‌رسد، اما تعداد اندکی از اهداکنندگان غربی یا عرب تمایل دارند با دولتی به رهبری حماس همکاری کنند.

مقامات سعودی بار‌ها تأکید کرده‌اند که تمایل به کمک به فلسطینیان دارند، اما خواهان کنار رفتن حماس از قدرت هستند. امارات متحده عربی نیز که روابط گرمی با اسرائیل دارد و گروه‌های اسلام‌گرا را دشمن خود می‌داند، همین دیدگاه را دارد. حتی قطر که از حامیان سنتی حماس است، به ویژه با بازگشت ترامپ به قدرت، از پیامد‌های دیپلماتیک حمایت مالی از این گروه نگران است.

برای حماس، اداره غزه پس از جنگ چالش‌برانگیز خواهد بود—اما گزینه‌های جایگزین نیز ساده نیستند. دولت بایدن پیشنهاد داده بود که تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل این منطقه را در دست بگیرد، اما نتانیاهو این ایده را حتی برای بحث و بررسی نپذیرفت. او امیدوار است که کشور‌های عربی این مسئولیت را به عهده بگیرند. در مورد ترامپ، هنوز موضع مشخصی ارائه نشده است. اگر او نتواند طرح قابل قبولی برای مدیریت غزه ارائه دهد، آتش‌بس شکننده خواهد ماند. بازسازی غزه بخشی از توافق آتش‌بس است و بدون آن، این منطقه همچنان شبیه یک اردوگاه پناهندگان باقی خواهد ماند و اسرائیل منزوی‌تر خواهد شد.

اگرچه خاورمیانه به طرز چشمگیری تغییر کرده است، اما این به معنای امکان‌پذیر بودن همه چیز نیست. دستیابی به توافق میان عربستان سعودی و اسرائیل ظرف چهار سال آینده، یک هدف واقع‌بینانه به نظر می‌رسد، اما اجبار سعودی‌ها به پذیرش چنین توافقی دشوار خواهد بود.

با این حال، تقویت جناح راست افراطی اسرائیل می‌تواند این دستاورد‌ها را به خطر بیندازد. مسئله فلسطین همچنان توانایی برانگیختن خشونت و ناآرامی در سراسر منطقه را دارد. از سوی دیگر، صلحی پایدار در غزه و دستیابی به توافقی عادلانه برای فلسطینیان می‌تواند ترامپ را به توافق نهایی مورد نظرش و شاید جایزه صلح نوبل نزدیک‌تر کند.

ارسال نظرات