صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

دونالد ترامپ با رویکرد معامله‌گرانه و اولویت‌دادن به منافع آمریکا، نظم جهانی مبتنی بر چندجانبه‌گرایی را به چالش کشیده و کشور‌های کوچک‌تر و اقتصاد‌های در حال توسعه را به حاشیه رانده است. در مقابل، بایدن تلاش کرد دیپلماسی و ارزش‌های بین‌المللی را احیا کند، اما تناقضات در عمل به وعده‌ها و چالش‌های ژئوپلیتیکی، این هدف را تضعیف کرد.
تاریخ انتشار: ۲۳:۲۳ - ۲۰ دی ۱۴۰۳

فرارو- به قلم «راوی آگراوال» سردبیر مجله آمریکایی «فارن پالیسی».

به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، دونالد ترامپ اغلب به‌عنوان شخصیتی معامله‌گر شناخته می‌شود، اما در سطحی کلی، تمامی رهبران جهان تا حدودی دارای چنین ویژگی‌هایی هستند. آنچه ترامپ را متمایز می‌کند، فرصت‌طلبی آشکار اوست که بار‌ها به بهای ارزش‌ها، اتحاد‌ها و حتی معاهدات تمام شده است. ترامپ، که یکی از نویسندگان کتاب «هنر معامله» در سال ۱۹۸۷ است، هر معامله را به‌عنوان یک بازی با جمع صفر می‌بیند؛ جایی که یک طرف پیروز و دیگری مغلوب است. بیش از هر چیز، او به دنبال دیده‌شدن به‌عنوان یک برنده است؛ حتی در شرایطی که واقعیت خلاف این را نشان می‌دهد.

نظم نوین جهانی یا آشوب جدید: جهان پس از ترامپ چگونه خواهد بود؟

بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که ماهیت معامله‌گری ترامپ می‌تواند سایر بازیگران جهانی را به هراس بیندازد، اما واقعیت پیچیده‌تر از این است. کشور‌هایی که به اتحاد‌های تحت حمایت ایالات متحده وابسته هستند، ناچار خواهند بود استراتژی‌های خود را بازنگری کنند. بازار‌های جهانی تحت تأثیر این رویکرد دچار نوسان خواهند شد، اما همزمان، کشور‌ها و شرکت‌ها نیز به دنبال فرصت‌هایی خواهند بود. آنهایی که مهارت بهره‌برداری از این شرایط را دارند، تلاش می‌کنند از تمایل ترامپ به اولویت‌دادن به منافع شخصی‌اش به نفع خود استفاده کنند.

اکنون که ترامپ وارد دوره دوم ریاست‌جمهوری خود شده است. رهبران جهانی و مدیران شرکت‌ها نسبت به سال ۲۰۱۶ آمادگی بیشتری دارند. آنها نه‌تنها از تجربیات دوره نخست او در کاخ سفید درس گرفته‌اند، بلکه گزارش‌های متعددی را درباره سبک رهبری غیرمتعارف ترامپ، ذهنیت «چه چیزی برای من دارد؟» و نقش اعضای خانواده او در انجام معاملات بررسی کرده‌اند.

دونالد ترامپ ممکن است همچنان توانایی شوک‌آفرینی خود را حفظ کرده باشد، اما جهان دیگر از یک ایالات متحده فرصت‌طلب شگفت‌زده نمی‌شود. نظم جهانی که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و بیش از هفت دهه پایدار بود، پیش از آغاز ریاست‌جمهوری ترامپ نیز نشانه‌هایی از فرسایش را نشان داده بود. کشور‌هایی که خواهان نظمی برابر و مبتنی بر قوانین بین‌المللی بودند، همواره شاهد مقاومت واشنگتن در پذیرش اشتراک قدرت در نهاد‌های چندجانبه‌ای مانند سازمان ملل، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول بوده‌اند. ظهور قدرتمند چین، همراه با ناامیدی گسترده جهانی از تجارت آزاد و جهانی‌سازی، آمریکا را به سوی حمایت‌گرایی سوق داده و تعهد آن به ارزش‌ها و هنجار‌های اعلام‌شده را، به‌ویژه در مواقع تضاد با منافع ملی، کاهش داده است. این روند از مدت‌ها پیش آغاز شده بود و شاید از زمان جنگ عراق در دو دهه گذشته آشکارتر شد. بازگشت ترامپ به قدرت تنها به تسریع این حرکت به سمت یک نظم معامله‌گرانه‌تر جهانی کمک خواهد کرد.

چرا اروپا خواستار رئیس‌جمهوری دموکرات و بازار‌های نوظهور طرفدار ترامپ‌اند؟

کشور‌ها به شیوه‌های مختلف تلاش خواهند کرد با ذهنیت بازی با جمع صفر ترامپ سازگار شوند. برای کشور‌هایی که مدت‌ها به حمایت ایالات متحده تکیه کرده‌اند، دوره پیش رو اختلالات قابل توجهی را به همراه خواهد داشت. ترامپ در یکی از سخنرانی‌های تبلیغاتی خود در فوریه گذشته تعریف کرد که چگونه به یکی از اعضای ناتو هشدار داده است که اگر بودجه دفاعی موردنظر او را تأمین نکنند، مهاجمان را تشویق خواهد کرد که «هر کاری دلشان می‌خواهد انجام دهند.» او در نهایت گفت: «باید پول بدهید. باید صورت‌حساب‌هایتان را پرداخت کنید.» حامیان ترامپ این اظهارات را نشانه‌ای از تنظیم سیاست خارجی ایالات متحده بر اساس منافع ملی می‌دانند و معتقدند لحن حداکثری او برای کسب نتایج مطلوب در مذاکرات طراحی شده است. در مقابل، منتقدان معتقدند که حتی مطرح‌کردن چنین تهدیداتی می‌تواند اعتبار ایالات متحده را به شدت تضعیف کند.

اروپا در واکنش به این رویکرد، در حال بازنگری در روابط خود با ایالات متحده است. علاوه بر تلاش برای تقویت توان دفاعی خود، بروکسل در حال آماده‌سازی برای خرید کالا‌های آمریکایی است تا ترامپ را متقاعد کند که پیروز شده است. «کریستین لاگارد» رئیس بانک مرکزی اروپا، در مصاحبه‌ای با «فایننشال تایمز» این استراتژی را تأیید کرده و پیشنهاد داده که اروپا از «استراتژی چک‌نویسی» استفاده کند تا خرید صادرات ایالات متحده را افزایش دهد. به‌طور مشابه، «ولودیمیر زلنسکی» رئیس‌جمهور اوکراین پیشنهاد داده است که به شرکت‌های آمریکایی دسترسی ویژه به منابع معدنی کمیاب اوکراین داده شود تا از ذهنیت معامله‌گرانه ترامپ بهره‌برداری کند.

در حالی که کشور‌های اروپایی در تلاشند تا شرایط پیش‌آمده را مدیریت کنند، تردیدی وجود ندارد که ترجیح می‌دهند رئیس‌جمهوری غیر از دونالد ترامپ در کاخ سفید حضور داشته باشد. نظرسنجی انجام‌شده توسط «اکونومیست» در ماه‌های ژوئیه و اوت در میان ۳۰ کشور نشان می‌دهد که اکثریتی قابل‌توجه در بریتانیا، فرانسه، آلمان، هلند و اسپانیا خواستار پیروزی یک نامزد دموکرات به‌جای جمهوری‌خواه بودند. این تمایل تنها به اروپا محدود نمی‌شود. در کشور‌های آسیایی مانند ژاپن و کره جنوبی نیز که با ایالات متحده معاهدات دفاعی دارند، پاسخ‌دهندگان ترجیح خود را به نامزدی غیر از ترامپ ابراز کردند.

در سوی دیگر، اکثریتی از پاسخ‌دهندگان در بازار‌های نوظهور نظیر مصر، هند، اندونزی، نیجریه، عربستان سعودی، ترکیه و ویتنام تمایل بیشتری به یک نامزد جمهوری‌خواه داشتند. این گرایش نباید تعجب‌آور باشد. نخست آن‌که هیچ‌یک از این کشور‌ها معاهدات دفاعی الزام‌آوری ندارند که ترامپ بتواند تهدید به ترک آن کند. دوم آن‌که در حالی که این کشور‌ها خطرات ناشی از ریاست‌جمهوری ترامپ را درک می‌کنند، فرصت‌های قابل‌توجهی نیز در آن می‌بینند. بسیاری از این اقتصاد‌های نوظهور از فشار‌های غرب در زمینه حقوق بشر و دموکراسی خسته شده‌اند و مشتاق‌اند از نفوذ رو به رشد خود برای تأمین منافع و دستیابی به بهترین معاملات استفاده کنند.

تعرفه، زیباترین واژه ترامپ یا آغازگر تورم و بحران اقتصادی؟

اگر متحدان و دوستان ایالات متحده و بازار‌های نوظهور از راهبردهای مشخصی نظیر چاپلوسی، معاملات تجاری، خرید محصولات آمریکایی و بهره‌گیری از روابط خانوادگی برای جلب نظر ترامپ استفاده می‌کنند، اما باید به این نکته اشاره کرد که چگونگی مواجهه دشمنان آمریکا با این شرایط همچنان مبهم‌تر به نظر می‌رسد. رقبای اصلی مانند روسیه و چین که پیش‌تر با تحریم‌ها و انزوای تحمیلی از سوی واشنگتن روبه‌رو شده‌اند، ضمن آماده‌سازی برای مواجهه با فشار‌های شدیدتر، از فرصت‌های بالقوه برای بی‌ثبات‌تر کردن نظم جهانی موجود استقبال می‌کنند.

روسیه، ناتو را که به‌وسیله ایالات متحده تقویت می‌شود، تهدیدی حیاتی و بلندمدت تلقی می‌کند. در همین حال، چین از تلاش‌های واشنگتن برای شکل‌دادن به یک «ناتوی آسیایی» در قالب گفت‌وگوی امنیتی چهارگانه (Quad) که شامل استرالیا، هند و ژاپن است، گلایه دارد. اگر ترامپ یکی از این اتحاد‌ها را به‌منظور دستیابی به توافقی بهتر در جبهه‌ای دیگر تضعیف کند، دشمنان ایالات متحده می‌توانند از پیامد‌های این ضعف بهره‌برداری کنند.

تعرفه‌ها به‌احتمال زیاد نقش کلیدی در راهبرد‌های مذاکراتی ترامپ ایفا خواهند کرد. او پیش‌تر از این ابزار برای اعمال فشار بر چین استفاده کرده و حتی واژه «تعرفه» را «زیباترین کلمه در فرهنگ لغت» توصیف کرده بود. بااین‌حال، هنوز مشخص نیست که این سیاست‌ها چگونه منافع بلندمدت ایالات متحده را تضمین می‌کنند. در کوتاه‌مدت، تعرفه‌ها عملاً مانند یک مالیات فروش عمل می‌کنند که تأثیرات تورمی فوری دارند و به‌ویژه خانواده‌های کم‌درآمد را بیشتر از اقشار ثروتمند تحت فشار قرار می‌دهند.

اقتصاددانان حامی ترامپ معتقدند که تعرفه‌ها می‌توانند در بلندمدت درآمد‌های قابل‌توجهی برای دولت ایجاد کرده، به کاهش مالیات‌ها کمک کنند و کسب‌وکار‌ها را به انتقال تولیدات خود به داخل مرز‌های ایالات متحده ترغیب نمایند؛ در نتیجه برخی از مشکلات بنیادین اقتصاد این کشور را برطرف سازند. با این‌ حال، دستیابی به این نتایج ذکر شده، به زمان نیاز دارد و تأثیرات مثبت آنها به‌سرعت قابل مشاهده نخواهد بود. در کوتاه‌مدت، تعرفه‌ها احتمالاً دو نتیجه ناخوشایند را به همراه خواهند داشت که ترامپ نسبت به آنها حساسیت زیادی دارد: تورم، که پیش‌تر به آن اشاره شد و آشفتگی در بازار سهام.

تناقض ماجرا در اینجاست که تاکتیک محبوب ترامپ ممکن است به زمان و صبری نیاز داشته باشد که او تمایلی به صرف آن ندارد. شواهد نشان می‌دهد که پکن این معادله را به‌خوبی درک کرده و به‌سادگی به تعرفه‌هایی که برای آسیب رساندن به اقتصادش طراحی شده‌اند، واکنش نشان نخواهد داد. اگر چین بتواند به‌نوعی به کاهش شاخص بازار سهام آمریکا کمک کند، احتمالاً این کار را انجام خواهد داد؛ زیرا می‌داند که ترامپ نسبت به چنین اتفاقی چه‌قدر حساس است.

آمریکا در اولویت؛ آیا کشور‌های کوچک از نظم جهانی حذف می‌شوند؟

در سناریوی محتملی که ترامپ چندجانبه‌گرایی را کنار می‌گذارد و معاملات دوجانبه را در اولویت قرار می‌دهد، گروه نهایی بازندگان عمدتاً شامل بیش از ۱۰۰ کشوری هستند که جمعیت آنها کمتر از ۱۰ میلیون نفر است. این کشورها، از مالدیو تا موریتانی، فاقد اندازه، قدرت یا نفوذ کافی برای لابی‌گری به‌منظور دریافت رفتار ترجیحی در مواجهه با تعرفه‌های جهانی یا معاملات تجاری مطلوب هستند. اغلب این کشورها، اقتصاد‌های در حال توسعه‌ای هستند که  در لایه‌های پایینی جامعه جهانی پراکنده‌اند و به‌طور سنتی در حاشیه سیاستمداری ابرقدرت‌ها قرار گرفته‌اند.

تغییرات اقلیمی، تهدیدی وجودی است که این کشور‌ها توان مالی لازم برای ایجاد زیرساخت‌های مقابله با آن را ندارند. جهانی که به‌سوی سیاست‌های محافظه‌کارانه، صنعتی‌سازی داخلی و تولید بومی پیش می‌رود، کشور‌های کوچک‌تر را بیشتر به حاشیه می‌راند. همچنین، افزایش درگیری‌های جهانی که منجر به مهاجرت‌های گسترده و بی‌ثباتی در بازار‌های غذا و کالا می‌شود، به‌طور نامتناسبی به زیان کشور‌های کوچک‌تر تمام می‌شود. در چنین شرایطی، نظم جهانی مبتنی بر معاملات دوجانبه، بازآفرینی همان سناریویی است که «توسیدیدس» هزاران سال پیش توصیف کرد: «قوی‌ها هر آنچه می‌توانند انجام می‌دهند و ضعیف‌ها هر آنچه باید، متحمل می‌شوند.» اگر قانون جنگل جایگزین دیپلماسی شود، چه سرنوشتی برای هنر دیپلماسی باقی می‌ماند؟

علی‌رغم شعار‌های اولیه بایدن مبنی بر بازگرداندن دیپلماسی به مرکز سیاست خارجی ایالات متحده، او بار‌ها برای هماهنگ کردن سخنان و اقدامات خود با چالش‌های عملی سیاست جهانی دچار تناقض شد. تنها دو هفته پس از آغاز ریاست‌جمهوری در سال ۲۰۲۱، بایدن در سخنانی در وزارت خارجه با اعلام اینکه «آمریکا بازگشته است»، سعی داشت به جامعه جهانی این اطمینان را بدهد که دوران ترامپ یک انحراف موقت بوده است. او تأکید کرد: «دیپلماسی دوباره در مرکز سیاست خارجی ما قرار گرفته است.» این وعده‌ها در راستای تعهد به اصول آزادی و حقوق بشر جهانی بود.».

اما در عمل، آرمان‌گرایی بایدن به‌سرعت در برابر واقعیت‌های پیچیده سیاست بین‌الملل رنگ باخت. یکی از موارد برجسته، سفر او به جده در تابستان ۲۰۲۲ بود؛ جایی که او با «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی دیدار و دست داد؛ رهبری که بایدن پیش‌تر او را به‌دلیل دست داشتن در قتل «جمال خاشقجی» روزنامه‌نگار سعودی منتقد بن سلمان «منفور» خوانده بود. اما در زمانی که بازار‌های نفت تحت تأثیر بحران‌های جهانی بودند، واقعیت‌های ژئوپلیتیک وزن بیشتری نسبت به اصول اخلاقی یافتند.

همچنین، حمایت تقریباً بی‌چون‌وچرای بایدن از عملیات اسرائیل در غزه، که بسیاری از نهاد‌های چندجانبه بین‌المللی آن را مورد انتقاد قرار دادند، بر این تصور افزود که سیاست خارجی واشنگتن همچنان از معیار‌های دوگانه پیروی می‌کند. این رویکرد باعث شد احساس جهانی تقویت شود که ایالات متحده برای دوستانش یک مجموعه قوانین دارد و برای دیگران مجموعه‌ای متفاوت.

در مقابل، دونالد ترامپ با چنین مشکلاتی مواجه نخواهد بود. انتظارات جهانی از او به‌طور کلی پایین‌تر است. او با برنده‌شدن در انتخابات و اعلام صریح اینکه آمریکا را به هر قیمتی و بدون توجه به مسائل حقوق بشری، بحرانهای اقلیمی و حتی مسأله مهاجرت، در اولویت قرار خواهد داد، توانستهحمایتهای لازم را جلب کند. همین رویکرد او را در موقعیتی قرار می‌دهد که بدون ملاحظه انتقاد‌های بین‌المللی، سیاست‌هایی را که به‌طور مستقیم به نفع واشنگتن هستند، دنبال کند. برای بخش بزرگی از جهان، این امر نه یک تغییر مسیر اساسی، بلکه تأییدی بر این باور خواهد بود که نظم قدیمی جهانی دیگر توانایی پاسخ‌گویی به چالش‌های کنونی را ندارد.

ارسال نظرات