صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

در این گوشه از تاریخ، مردی از میان خاک و زیتون برخاست؛ محمود درویش، فرزند دهکده‌ای که خورشید بر آن می‌تابید، اما گلوله‌های آتشین آن را در سایه تبعید و ویرانی فرو بردند، شاعری بود که زخمه‌های جان را در آوای کلماتش متجلی کرد. 
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۲ - ۱۱ آذر ۱۴۰۳

فرارو- درویش یکی از معروف‌ترین شاعران عرب و چهره ماندگار ادبیات پایداری محسوب می‌شود. او متولد ۱۳ مارس ۱۹۴۱ میلادی در دهکده‌ای در فلسطین است. درویش بیش از ۲۰ مجموعه شعر داشت و همان سروده‌ها نشان می‌دهد که او به عنوان شاعر و نویسنده‌ای پویا از اثر تا اثری دیگر، مسیری رو به کمال را پشت سر نهاده است. 

به گزارش فرارو، محمود درویش عاشق ریتا (دختر اسرائیلی) شد و برای او نوشت: «من بر خلاف قبیله و وطن و باورهامون، عاشقت شدم ولی می‌ترسم تو مرا نا امید کنی»، اما بعد‌ها فهمید ریتا جاسوس اسرائیل بود، برایش نوشت: «حس می‌کنم وطنم دوباره اشغال شده، شاید برای تو چیز بی‌اهمیتی باشد، ولی آن قلب من بود». 

در این گوشه از تاریخ، مردی از میان خاک و زیتون برخاست؛ محمود درویش، فرزند دهکده‌ای که خورشید بر آن می‌تابید، اما گلوله‌های آتشین آن را در سایه تبعید و ویرانی فرو بردند، شاعری بود که زخمه‌های جان را در آوای کلماتش متجلی کرد. 

درویش هنگامی که شش ساله بود زادگاهش را زیر بارانی از آتش ترک کرد و این هجرت نخستین، نوای جاودانگی او را رقم زد. درویش، صدای تبعیدشدگان بود؛ صدای آنهایی که زیتون‌هایشان به یغما رفت، اما هنوز شاخه‌ای از آن در دست داشتند؛ امیدی میان درد. 

درویش در میان تبعید و وطن، خانه‌ای از شعر بنا کرد. شعری که دیوارهایش از مقاومت بود و پنجره‌هایش رو به صلح باز می‌شد. شعر او آینه‌ای بود که در آن درد یک ملت و زیبایی رؤیا‌های انسانی بازتاب می‌یافت. وقتی عرفات در مجمع عمومی سازمان ملل، صدای درویش را با خواندن کلام او به جهان رساند، شاعر به نماد امید و پایداری بدل شد. کلماتش نه فقط مرهم زخم فلسطین، که ندای جهانی برای حق‌طلبی بودند.

محمود درویش، مهاجر سرزمین شعر، در هر کلمه‌اش نوری از آزادی می‌تاباند. او در هر هجرت، بخشی از روح خود را جا گذاشت، اما در دل شعر، جهانی را تسخیر کرد؛ و چه زیباست، وقتی شاعر می‌گوید: شاید شبی از شب‌ها، زیتون‌هایمان دوباره سبز شوند.

ارسال نظرات
ناشناس
۱۲:۳۵ - ۱۴۰۳/۰۹/۱۱
خوب آخر داستان عاشقانه چی شد?!
ناشناس
۱۲:۳۴ - ۱۴۰۳/۰۹/۱۱
چرا این معشوقه را جریمه نمی کنید ؟