هرگونه تلاش برای ایجاد وفاق اجتماعی باید بهگونهای باشد که تمام گروههای اجتماعی و سیاسی در کشور نمایندگی داشته باشند و افراد از هر قوم و مذهبی که هستند، بتوانند در فرایندهای اجتماعی و سیاسی مشارکت کنند.
به گزارش کانال باشگاه اندیشه، پنل نخست همایش که تا چهارم آذر ادامه دارد، چیستی امکان و موانع وفاق ملی در ایران امروز با همکاری گروه صلح انجمن جامعهشناسی ایران، روز چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳، با حضور، سعید معیدفر، صادق زیباکلام، علیمحمد حاضری، احمد بخارایی، زهرا نژادبهرام و همچنین حسن امیدوار در باشگاه اندیشه برگزار شد.
در این نشست، سعید معیدفر جامعهشناس به تحلیل مفاهیم اجتماعی و جامعهشناسی از دوران روشنگری تا چالشهای جامعه مدرن پرداخت و بر اهمیت بررسی "وفاق اجتماعی" در دوران تغییرات اجتماعی و انقلابها تأکید کرد.
معیدفر در سخنان خود به دوران روشنگری و تأثیرات آن بر تحول جوامع اشاره کرد و گفت: "پس از انقلابهای متعدد صنعتی و اجتماعی در اروپا، جوامع غربی به دنبال پیدا کردن راهحلهایی برای جبران تلاطمهای اجتماعی و اقتصادی ناشی از این انقلابها بودند. این روند باعث شد که مفاهیم جدیدی در جامعهشناسی مطرح شود. "
معیدفر به تحلیل دو مفهوم جامعه سنتی و جامعه مدرن پرداخت و افزود: "در دوران سنتی، وفاق اجتماعی و همبستگی میان اعضای جامعه بر پایه ارزشهای مشترک و مذهب بنا شده بود، اما با ورود به دوران مدرن و عصر روشنگری، این پیوندها سست شد. "
وی همچنین اشاره کرد که برخی از جامعهشناسان فرانسوی با تقسیمبندی جامعه به دو نوع سنتی و مدرن، تلاش کردند تا درک جدیدی از انسجام اجتماعی ارائه دهند. به گفته وی، در گذشته تصور میشد که جامعه یکپارچه و منسجم بوده، اما در واقع جوامع مختلف از اقوام، محلهها و فرهنگهای متفاوت تشکیل شده بودند که هر کدام هنجارها و رسوم خاص خود را داشتند.
معیدفر افزود: "مفهوم اجماع و وفاق اجتماعی در دنیای مدرن به شکلی جدید تعریف شد و برخی از جامعهشناسان همچون امیل دورکیم تلاش کردند تا از طریق نظریات پارادایم نظم، به ایجاد یک انسجام اجتماعی بر اساس اصول علمی و عقلانیت کمک کنند. "
وی همچنین با اشاره به نظریات کارل مارکس گفت: "اما مارکس و دیگران بر این باور بودند که جامعه از دو بخش متناقض تشکیل شده است: گروههای حاکم با ارزشهای خود و گروههای تحت سلطه که با ارزشهای متفاوتی مواجهاند. این تقسیمبندیها به چالشهای جدیدی در تعریف وفاق اجتماعی دامن زد. "
معیدفر در ادامه به پیچیدگیهای جوامع مدرن اشاره کرد و بیان کرد: "در جوامع امروزی، با توجه به تخصصهای فراوان و فردیتهای روزافزون، بحث از انسجام اجتماعی و اجماع به شدت پیچیده شده است. در دنیای جدید، دیگر نمیتوان جامعه را به صورت یکپارچه در نظر گرفت، چرا که فردیت و تنوع در ارزشها و هنجارها به شدت افزایش یافته است. "
در ادامه سعید معیدفر به تحلیل چالشهای اجتماعی و سیاسی کشور پرداخت و تأکید کرد که در شرایط فعلی، رسیدن به وفاق ملی و اجماع اجتماعی بهطور واقعی امکانپذیر نیست.
او اظهار داشت: "کسانی که در گذشته نفوذ داشتند و هرکدام راهبردهای خاص خود را دنبال میکردند، در نهایت جامعهای را شکل دادند که نظم آن نه بر اساس ارزشها، بلکه بر مبنای ائتلافهای مختلف است. این ائتلافها و اشتباهات ناشی از آنها به تضادهایی در جامعه منجر شده است. "
وی در ادامه افزود: "در جامعهای که بهلحاظ جمعیتی و فرهنگی بهشدت متکثر است، رسیدن به وفاق اجتماعی به معنای واقعی کلمه یک امر خیالی است. ما نمیتوانیم در این شرایط از یک وفاق ملی حرف بزنیم، چرا که تنوع سبکهای زندگی، باورها و هنجارها به حدی است که ایجاد یک اجماع واقعی میان همه افراد جامعه بسیار دشوار است.»
معیدفر با اشاره به وضعیت کشورهایی مانند ایالات متحده، که پس از سالها کشمکش و جنگهای داخلی توانستند به یک اتحاد سیاسی دست یابند، توضیح داد: "در کشورهای بزرگ، قوانین و اصولی وجود دارد که به شهروندان این امکان را میدهد که با باورها و سبک زندگی متفاوت در کنار یکدیگر زندگی کنند. اما در ایران، بهدلیل وضعیت پیچیده و شکننده جامعه، رسیدن به چنین وفاقی نهتنها امکانپذیر نیست، بلکه ممکن است موجب تضعیف بیشتر نظم اجتماعی شود. "
او همچنین بر این نکته تأکید کرد که هرگونه تلاش برای ایجاد وفاق اجتماعی باید بهگونهای باشد که تمام گروههای اجتماعی و سیاسی در کشور نمایندگی داشته باشند و افراد از هر قوم و مذهبی که هستند، بتوانند در فرایندهای اجتماعی و سیاسی مشارکت کنند. معیدفر نتیجهگیری کرد که این وضعیت، نیازمند بازنگری در ساختارهای اجتماعی و سیاسی کشور است و اگر قصد داریم بهجای انسجام، نظم اجتماعی را برقرار کنیم، باید به سمت دنیایی با تنوع و پذیرش تفاوتها حرکت کنیم، نه تلاش برای ایجاد یک وفاق مصنوعی و ناپایدار. این تحلیل، نگرانیهایی را در خصوص چالشهای جاری جامعه ایران در ایجاد وحدت ملی به وجود میآورد.
سعید معیدفر در بخش پرسش و پاسخ، پنل نخست همایش چیستی، امکان و موانع وفاق ملی در ایران امروز اظهار کرد: "در گذشته مردم به اشتباه فکر میکردند که باید به دنبال وحدت و یکپارچگی کامل در جامعه باشند، اما اکنون در دوران جدید، مردم دیگر به دنبال یکسانسازی نیستند و به جای آن، به همزیستی و زندگی مشترک توجه دارند. این روند نشاندهنده پذیرش تفاوتها و رشد عقلانیت در جامعه است. به گفته وی، در حال حاضر مردم به یکدیگر احترام میگذارند و تفاوتها را میپذیرند، که این مسأله در گذشته کمتر دیده میشد. "
سعید معیدفر ادامه داد که در ایران هم این تحولات مشاهده میشود؛ مثلاً در موضوع حجاب، افراد با سبکهای زندگی متفاوت در فضاهای عمومی مانند مترو یا خیابان کنار هم قرار میگیرند و به هم احترام میگذارند. این رفتارها نشاندهنده رشد عقلانیت در جامعه است. وی افزود که این تغییرات بهتدریج از دوران جنگ ایران و عراق شروع شده و اکنون به مرحلهای رسیده که فردیت و عقلانیت در روابط اجتماعی گسترش یافته است.
او تأکید کرد که این فرایند، با وجود برخی مشکلات و چالشها، بهسمت پذیرش تفاوتها پیش میرود. در این مسیر، حتی افرادی که تفاوتهایی جدی با یکدیگر دارند، در نهایت به احترام متقابل و همزیستی دست یافتهاند. اما متأسفانه حاکمیت هنوز این تحولات را بهطور کامل نپذیرفته است و همچنان بر آرمانگرایی و وحدت تأکید دارد، هرچند که در عمل، جامعه در حال تغییر و پذیرش تفاوتهاست. معیدفر بر این نکته تأکید میکند که در شرایط کنونی، حاکمیت مانع از تعامل آزادانه میان افراد و گروههای مختلف جامعه میشود و به همین دلیل، عرصههای عمومی و مدنی که میتوانستند بسترهای همکاری و گفتگو را فراهم کنند، مسدود شدهاند.
وی به تجربههای روزمره مردم در فضاهای عمومی مانند مترو اشاره میکنند، جایی که مردم در کنار هم قرار میگیرند و به نوعی در این موقعیتها رفتارهای محترمانهتری از خود نشان میدهند. معیدفر این رفتارها را به پتانسیل انسانی جامعه نسبت میدهد که به دلیل محدودیتهای ایجادشده توسط حاکمیت، فرصت بروز نمییابد. وی همچنین اشاره میکند که فضای مجازی، به عنوان تنها فضایی که افراد به نوعی میتوانند خود را ابراز کنند، به یک میدان درگیری و تنش تبدیل شده است، چرا که در فضای واقعی فرصتهای واقعی برای تعامل و همکاری فراهم نیست.
در نهایت، معیدفر به این نتیجه میرسد که اگر جامعه به دنبال شکوفایی واقعی باشد، نیازمند آن است که بسترهای تعامل آزاد و سالم میان افراد فراهم شود. این مسئله نیازمند تغییرات در سیاستها و رویکردهای حاکمیتی است تا افراد بتوانند در کنار یکدیگر زندگی کنند و تجربیات مشترک خود را با احترام متقابل به اشتراک بگذارند.