صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۰۰۱۸۵
بررسی تعهد آمریکا به چندجانبه‏‌گرایی تغییر اقلیم و تایوان
بایدن تنها رئیس‌جمهور آمریکا از زمان جنگ سرد است که بیشترین گرایش را به ائتلاف میان کشور‌های آمریکای شمالی و اروپایی دارد. ترامپ در عوض همواره اروپا را متهم می‌کند که پشت عظمت آمریکا مجانی سواری می‌گیرد.
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۶ - ۲۵ دی ۱۴۰۲

هم میهن نوشت: متحدان و شرکای واشنگتن زنگ‌خطر احتمال بازگشت ترامپ به کاخ سفید را شنیده‌اند و برای رویارویی با جهانی که به قدرت و رهبری آمریکا وابستگی نداشته باشد، آمادگی ندارند. اما اگر مشکلات داخل کشور عمدتاً روی انتخابات تاثیر می‌گذارند، این سوال پیش می‌آید که آیا در سیاست خارجی هم می‌توانند تفاوتی ایجاد کنند یا نه.

برخی از مفسران استدلال می‌کنند که در حوزه سیاست خارجی اهمیتی ندارد کدام‌یک از نامزد‌های پیشتاز امروز انتخاب شوند. طبق این استدلال هر چه باشد، جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده ادامه سیاست‌های ترامپ مبنی بر اعمال سخت‌گیری بر چین را پیش گرفت و حمایت از تولید کالا‌های داخلی با اعمال مالیات بر وارادت که هدف بایدن بود، نسخه به‌روزرسانی‌شده دیدگاه جهانی «اول آمریکا»‌ی ترامپ توصیف شده است.

طبق این چشم‌انداز، سیاست آمریکا بازتابی از توافق کلی دوحزبی است: اینکه واشنگتن نیاز دارد اولویت‌های واضحی را تعیین کند که بازتابی از واقعیت‌های ژئوپلیتیکی امروز است. توافق گسترده‌ای در مورد نیاز برای تعاملات اقتصادی جهانی آمریکا در دنیایی که رقابتی‌تر شده و در مورد رسیدگی به آمریکایی‌هایی که مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند، وجود دارد. طبق این استدلال با این حجم از بحران سیاست در آمریکا، بایدن، ترامپ یا هر نامزد دیگری که انتخاب شود، همین رویه را خواهد داشت.

اما دلیلی وجود دارد که باید نسبت به این ادعا‌ها محتاط بود. افرادی که ادعا می‌کنند سیاست‌های بایدن در قبال چین ادامه راه ترامپ است، به‌شدت آن را ساده‌سازی کرده‌اند. شیوه ترامپ گزافه‌گویی، درهم‌برهم و اخلال‌گر بود و هست. بایدن در مقابل دیپلماسی سطح بالایی را برنامه‌ریزی و مرتب کرده که برای مدیریت تنش‌ها و جلوگیری از وقوع حوادث و سوءتفاهم‌هایی که سهواً به وقوع درگیری منجر می‌شوند، طراحی شده‌اند.

استراتژی ترامپ برای مدیریت نفوذ اقتصادی چین تقریباً به تعرفه‌ها محدود بود. بازگشت ترامپ می‌تواند تلاش‌های رئیس‌جمهور پیشین و تیم‌اش را برای جداسازی کامل ۲ اقتصاد قدرتمند جهانی در پی داشته باشد.

بایدن به‌دنبال ریسک‌زدایی از روابط اقتصادی آمریکا با چین است، نه جداسازی آن. دولت بایدن هم این اقدام را از طریق استراتژی انجام می‌دهد که ترکیبی است از کنترل بر صادرات فناوری‌های حساس، محدودیت بر سرمایه‌گذاری و اعمال تعرفه‌ها. طراحی ابزار‌های اقتصادی در داخل کشور همزمان با اشتغال‌زایی رقابت‌پذیری فناوری آمریکا افزایش پیدا می‌کند و بخش اساسی این استراتژی گسترده است. در مورد تایوان هم این دو نامزد متفاوت‌اند. ترامپ تهدید کرده که از این جزیره خودمختار دفاع نمی‌کند. بایدن در اظهارات متعددی اعلام کرده تعهدش به دفاع از تایوان قوی‌تر است.

اگر ترامپ بازگردد

اگر ترامپ به ریاست‌جمهوری بازگردد، تبعات آن برای روابط آمریکا و چین شدیدتر خواهد بود. شرکای ایندوپاسیفیک آمریکا و اروپا اثرات آن را احساس می‌کنند و مجبور می‌شوند بین چین و آمریکای گزافه‌گو و اخلال‌گر، انتخاب دردناکی داشته باشند.

در دورانی که قدرت اجرایی رئیس‌جمهور در حوزه سیاست خارجی رو به افزایش است، خطرات آن هم بیشتر می‌شود. نظارت کنگره به‌ویژه در دورانی که دولت یک‌دست بوده ازبین رفته است. این بدان معنی است که آزادی عمل یک رئیس‌جمهوری که عزم راسخی برای تغییر سیاست خارجی ایالات متحده دارد، قابل توجه است. در سال ۲۰۱۸، جیمز گولدگی‌یر و الیزابت ساندرز در فارن‌افرز درباره آنچه «ریاست‌جمهوری کنترل‌نشده» خواندند، نوشتند و به توانایی ترامپ برای خروج آمریکا از چندین سازمان چندجانبه بزرگ با مخالفت غافلگیرکننده بسیار کم کنگره اشاره کردند.

تاریخ هم دلایلی را برای مکث نشان می‌دهد. انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۰ هم نگران‌کننده بود، اما دیوان عالی در یکی از پرتبعات‌ترین تصمیم‌گیری‌های خود برای آینده سیاست خارجی آمریکا، کاخ سفید را به جورج دبلیو بوش اهدا کرد. حملات یازده سپتامبر دریچه‌ای از فرصت‌ها را برای رئیس‌جمهور آمریکا باز کرد تا گزینه‌های جسورانه‌ای را انتخاب کند. تصمیم برای حمله به افغانستان غافلگیرکننده نبود، اما به‌سختی می‌توان تصور کرد که اگر ال‌گور انتخاب می‌شد، او هم گزینه جنگ با عراق را انتخاب می‌کرد.

انتخابات سال ۲۰۲۴ ممکن است حکایتی از انشعاب کاملاً مشابهی در مسیر سیاست خارجی ایالات متحده باشد. مهم‌ترین تفاوت برای جهان ممکن است یکی از شیوه‌ها یا روال دیپلماتیک باشد. در دنیای سیاست خارجی، این موضوع اهمیت بسیاری دارد و احتمالا بیشتر اروپا را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

بایدن تنها رئیس‌جمهور آمریکا از زمان جنگ سرد است که بیشترین گرایش را به ائتلاف میان کشور‌های آمریکای شمالی و اروپایی دارد. ترامپ در عوض همواره اروپا را متهم می‌کند که پشت عظمت آمریکا مجانی سواری می‌گیرد. ترامپ برای دور دوم تهدید کرده حمایت‌های آمریکا را فوراً قطع و آمریکا را از ناتو خارج می‌کند. حتی اگر این کار را نکند، تهدید روزانه خروج آمریکا سطحی از بی‌ثباتی و اختلال را ایجاد می‌کند که می‌تواند روی مزایایی که این نهاد برای اعضای خود فراهم می‌کند، به‌شدت کاهش دهد.

تفاوت‌ها در تغییر اقلیم و مسئله تایوان

ترامپ و بایدن همچنین به‌شدت در مورد تغییر اقلیم و درباره مسئله تایوان، طرز فکر متفاوتی دارند؛ جایی که دورنمای یک تغییر سیاست بزرگ به‌چشم می‌خورد. نگران‌کننده‌تر از آن، در دور دوم دولت ترامپ، تعهد آمریکا به چندجانبه‌گرایی مورد حمله مستقیم قرار می‌گیرد، در اصل و در عمل.

بیش از هفت دهه است که آمریکا پشتیبان اصلی نظم چندجانبه بوده است. اهدافی که این نظم را مبنا قرار داد به‌منظور صلح بیشتر، ثبات بیشتر و رفاه بیشتر بوده است. واشنگتن معتقد است اگر این اهداف کار کنند شانس موفقیت به‌صورت جمعی با شرکا بیشتر می‌شود تا اینکه تنهایی عمل کند. چنان‌که نظم چندجانبه تحت حمایت آمریکا کاستی‌هایی دارد، مجموعه‌ای از اصول و قوانین را در خود جای داده که به پیش‌بینی‌پذیری، شفافیت و اعتماد کمک کرده است.

جهان امروز با مشکلاتی محاصره شده که هیچ کشوری فارغ از اینکه چقدر قدرتمند است، به‌تن‌هایی نمی‌تواند با آن‌ها دست‌وپنجه نرم کند. جنگ روسیه در اوکراین قدرت و لزوم اتحاد کشور‌های غربی را نشان داده است. ویرانگری‌های تغییر اقلیم در بسیاری از کشور‌هایی رخ می‌دهد که منشأ اصلی آن نیستند. تقریباً تمام راه‌حل‌های موجود به همکاری بین‌المللی نیاز دارند.

همه‌گیری بیماری کووید-۱۹ ثابت کرد که بیماری‌ها همیشه نسبت به واکنش‌هایی که برای مقابله با آن‌ها طراحی شده‌اند، فراگیرتر و جهان‌شمول‌ترند. واکسن سراسری به توسعه بهبودی جهان، کمی کمک کرد. در عوض، کشور‌های در حال توسعه را همسو و در عین حال توانایی غرب را برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک‌اش کاهش داد. خطرات مهاجرت مدیریت‌نشده، چه از طریق مرز جنوبی آمریکا و چه مدیترانه، نه‌تن‌ها مشکل بشردوستانه بلکه تهدید وقوع یک بحران سیاسی در اروپا و ایالات متحده را نیز محتمل‌تر می‌کند. نیاز به تلاش چندجانبه جدید برای مدیریت این مشکلات اقتصادی و اجتماعی بحرانی به‌طور فزاینده‌ای ضروری شده است.

اما همانطور که نیاز سازمان‌های چندجانبه برای ارائه راه‌حل‌ها افزایش یافته، اما آن‌ها هم در این امر ناتوان بوده‌اند. در نتیجه جهان‌بینی اساسی که زیربنای این رویکرد در سیاست خارجی است، مورد حمله قرار گرفته است.

سال ۲۰۱۶، ترامپ از منتقدان چندجانبه‌گرایی حمایت شدیدی کرد که آن را به ظهور چین مرتبط دانست و اثرات منفی متعاقب جهانی‌شدن را بر طبقه متوسط آمریکا به‌ویژه بیکار شدن کارگرانِ کارخانه‌ها دانست. او سازمان تجارت جهانی و توافقنامه‌های تجارت آزاد مانند نفتا NAFTA را مقصر دانست. ترامپ ایالات متحده را از شورای حقوق بشر سازمان ملل خارج کرد. نشست‌های گروه هفت هم، صحنه هرج‌ومرج بود تا همکاری.

ترامپ در سراسر ریاست‌جمهوری خود، درحالی‌که اروپا را به جنگ تعرفه‌ها تهدید می‌کرد، ناتو را که اساس امنیت کشور‌های ترانس-آتلانتیک است، تحت مجموعه‌ای از حملات قرار داد. تصمیم ناگهانی برای خروج آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران سطح جدیدی را از ناپایداری وارد روابط آمریکا با اروپا کرد که تا امروز هم ادامه دارد.

از سال ۲۰۲۱ که دوران ریاست‌جمهوری ترامپ تمام شد، چندین عامل ترکیب شدند تا خشم کشور‌های فقیرتر از آمریکا، تندتر، شدیدتر و عمیق‌تر شود. واکسن سراسری و شکست در ارسال تجهیزات مناسب برای کمک به کشور‌های در حال توسعه برای سازگاری با اثرات تورم و مشکلات بدهی با حمله روسیه به اوکراین و تحریم‌های پس از آن نیز بیشتر شد.

با دو جنگ بزرگ، در اوکراین و در خاورمیانه، تقاضا برای رهبری آمریکا و راه‌حل‌های چندجانبه بسیار است. کشور‌های در حال توسعه به‌خصوص رنج بیشتری می‌برند.

امروز، محدودیت‌های سیاسی در داخل کشور یعنی کالا‌های عمومی جهانی به‌سختی ارائه می‌شوند و دسترسی بازار به‌طور فزاینده‌ای محدود شده است. تخفیف بدهی و کمک‌های مالی مخصوصاً در مناطقی که بیشترین نیاز وجود دارد، محدود شده است: مواردی که برای سازگاری کشور‌های در حال توسعه با تغییر اقلیم لازم است.

تقاضا برای رهبری آمریکا تنها با تشدید اتهام ریاکاری ایالات متحده مطابقت دارد. افراد بسیاری در سراسر کشور‌های در حال توسعه، واشنگتن را برای طرفداری از مجموعه‌ای از نرم‌های بین‌الملی که خود به آن‌ها پایبند نیست، مثل احترام به حق حاکمیت یک کشور و حفاظت از غیرنظامیان، مورد انتقاد قرار می‌دهند.

منتقدان، واشنگتن را به ترویج گزینشی و نابرابر این نرم‌ها متهم می‌کنند. جنگ اخیر بین اسرائیل و حماس این احساس را تقویت کرده است. حمایت قاطع آمریکا از اسرائیل و افزایش تلفات فلسطینی‌ها که با شواهد کمی از خویشتن‌داری همراه است، تمایلات ضدآمریکایی بیشتری را تشدید کرده و اتهامات دورویی بیشتری را برانگیخته است. برای بسیاری از مردم کشور‌های در حال توسعه، این موضوع یادآور قوی از این است که سیاست آمریکا مغرضانه است. آمریکا اول افغان‌ها و بعد هم فلسطینی‌ها را نادیده گرفته درحالی‌که از اوکراین همچنان حمایت قابل‌توجهی می‌کند.

اما برای آنچه خیلی‌ها نقش بسیار بزرگ ایالات متحده را در نهاد‌های بین‌المللی پیشتاز می‌دانند به‌ویژه شکست این کشور در برطرف کردن مشکل استاندارد‌های نابرابر برای عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل را مورد انتقاد قرار داده‌اند. نفوذ نامتناسبی که ایالات متحده در صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی دارد که تا حدی به دلیل توزیع نامتوازن حق رای است، اتهامات ریاکاری را بیشتر برانگیخته است.

با نزدیک‌شدن به انتخابات ۲۰۲۴، خیلی‌ها نگرانند که آمریکا نمی‌تواند در قدرت بماند و اگر ترامپ برگردد واشنگتن می‌تواند گام‌های غیرقابل بازگشتی را به‌سمت ایزوله‌شدن بردارد.

سقوط چندجانبه‌گرایی اجتناب‌ناپذیر نیست حتی اگر عده کمی از رای‌دهندگان آمریکایی در انتخابات ۲۰۲۴ به پای صندوق‌های رای بروند که سیاست خارجی مدنظرشان باشد، چه برسد به چندجانبه‌گرایی.

مدعیان اصلی ریاست‌جمهوری بعدی ایالات متحده گزینه‌هایی بین دو دیدگاه کاملاً متفاوت برای آینده نظم جهانی ارائه می‌دهند. یکی که توسط بایدن توسعه یافته، متحدان و شراکت را در خط مقدم و مرکز استراتژی ایالات متحده قرار می‌دهد. او اصلاح چارچوب چندجانبه‌گرایی را تا جای ممکن دنبال می‌کند و جایی که لازم باشد آن را دور می‌زند، اما این کار را برای همکاری با دیگران انجام می‌دهد.

دومی که مورد حمایت ترامپ است، نظم کنونی را با منافع آمریکا متضاد می‌داند. به‌جای تلاش برای اصلاح چارچوب فعلی نهاد‌های چندجانبه یا ایجاد ساختار نهاد‌های کوچکتر، چالاک‌تر و منعطف‌تر، سیاست‌های تعاملی و سیستم «یا با ما یا علیه ما» که به دنبال ایجاد اختلال در نظم بین‌المللی است را در بر می‌گیرد. بدگمانی چندجانبه‌گرایی به همان اندازه که ایدئولوژیکی است، تجربی هم هست. (جالب است که تنها نامزد جمهوری‌خواهی که می‌تواند جدی‌ترین چالش ترامپ باشد، نیکی هیلی است که اهداف جهان‌گرای متضادی را پیشنهاد می‌کند که می‌تواند استفاده بی‌ملاحظه خود از قدرت آمریکا به روش‌هایی که حتی بایدن هم تمایلی به آن‌ها ندارد را دنبال کند.)

این دو دیدگاه صرفاً ساختار‌های نظری نیستند. آثار عملی آن‌ها در طول دوران ریاست‌جمهوری فعلی و قبلی قابل مشاهده بوده است. بایدن در سال اول ریاست‌جمهوری به‌سرعت برای بازیابی عضویت خود در سازمان بهداشت جهانی، توافقنامه‌های پاریس و شورای حقوق بشر اقدام کرد. او همچنین به شرکای آمریکا در ناتو از تعهد مداوم آمریکا به این ائتلاف اطمینان داد.

مسئله این است که به‌نظر نمی‌رسد تفاوت قابل‌توجهی میان سیاست خارجی ترامپ و بایدن وجود داشته باشد. چنانچه طبقه کارگر آمریکا از اثرات جهانی‌سازی بی‌بندوبار و اثرات آن بر تولید آسیب دیده است و همانطور که نابرابری سطح درآمد همچنان ادامه دارد، حمایت‌گرایی هم بر تجارت که زمانی قلب تپنده اینترناسیونالیسم (بین‌الملل‌گرایی) آمریکا بود، سایه انداخته است.

همچنین، توقف پیشرفت یک مسئله است و کنار گذاشتن آرزو‌ها مسئله دیگری. اگر ترامپ به کاخ سفید بازگردد، چشم‌انداز کناره‌گیری کامل آمریکا از سازمان بهداشت جهانی به واقعیت تبدیل می‌شود و اگر بخواهد به سمت محافظه‌کاری پیش برود، به گام جدیدی نیاز دارد و بتواند اعمال تعرفه ۱۰ درصدی بر کالا‌های وارداتی را دنبال کند.

عملاً بازگشت ترامپ به کاخ سفید ناقوس مرگ برای تمام تعهدات آمریکا به چندجانبه‌گرایی را رقم خواهد زد. درحالی‌که بایدن به‌دنبال پیشبرد منافع آمریکا از طریق مشارکت بوده است، ترامپ به‌طور غریزی آن را رد کرده و چندجانبه‌گرایی را تخریب می‌کند. دور دوم ترامپ به این معنی است که تعهد رسمی آمریکا برای رسیدگی به طولانی‌مدت‌ترین مشکل ماهیتی زمانه ما یعنی تغییر اقلیم، احتمالاً شبانه سقوط خواهد کرد.

همچنین، دیپلماسی بااحتیاطی که دولت بایدن در سیاست خود در قبال چین دنبال می‌کند با یک‌جانبه‌گرایی احتراق‌پذیر جایگزین می‌شود.

از تمام مناطقی که در جهان وجود دارد، بیش از هفت دهه است که اروپا بیشترین سود را از سرمایه‌گذاری آمریکا در نظم جهانی که چندجانبه‌گرایی را شامل می‌شود، می‌برد. دور دوم ترامپ می‌تواند این موضوع را به‌سرعت تغییر دهد. حمله تمام‌عیار روسیه به اوکراین جهشی را در اتحاد ترانس-آتلانتیک ایجاد کرد و تاکیدی بود برتعهد آمریکا به ناتو و به امنیت ترانس-آتلانتیک. ترامپ احتمالاً هر دو را کنار می‌گذارد و بار دیگر به دنبال طرد کردن آلمان و دوستی بیشتر با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه خواهد بود. عقب‌نشینی اروپا از ایالات متحده می‌تواند سرنوشت اوکراین را تغییر دهد، اروپا را آسیب‌پذیر و با وظیفه سنگین کمک به دفاع و سپس بازسازی اوکراین تنها بگذارد.

اینطور نیست که تمام کشور‌ها نسبت به دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ هوشیار باشند. آن دسته‌ای که از نفوذ آمریکا و نظم چندجانبه تحت رهبری غربی‌ها ناراضی‌اند، ممکن است از تقسیم این نظم به دو بلوک، یکی نظم غرب و دیگری برای بقیه، خشنود باشند. چین در صدر این لیست قرار دارد، اما روسیه هم خیلی عقب نیست.

خیلی‌ها ممکن است از ابعاد گسترده‌تری از خودمختاری بیشتر در دنیایی عاری از فرازونشیب‌های قدرت آمریکا یا فشار‌ها برای طرف‌گیری استقبال کنند. هند نقش رهبری خود را نشان داده و از ریاست بر گروه ۲۰ استفاده کرده تا قدرت خود را در صحنه بین‌المللی توسعه دهد. هند همچنان برای افزایش تعداد عضویت دائم شورای امنیت فشار می‌آورد. اما دهلی‌نو همچنین تلاش می‌کند در نشست‌های گروه بریکس و سازمان همکاری‌های شانگ‌های شرکت کند تا اطمینان حاصل کند که نقشی در محدود کردن جاه‌طلبی‌های این پلتفرم‌های چندجانبه دارد که به چین جای پایی برای شکل‌دهی به نظم جهانی می‌دهد.

تلاش‌های آمریکا برای مقابله با نفوذ چین در کشور‌های در حال توسعه، همچنان رو به شکوفایی است. در ژوئن ۲۰۲۱، گروه هفت در کورن‌وال انگلستان دیدار کردند. اعلام تعهد جمعی به ابتکار «جهانی بهتر بسازیم» (که بعد‌ها به عنوان «مشارکت برای زیرساخت‌ها و سرمایه‌گذاری» دوباره راه‌اندازی شد) نشان داد که بایدن به‌دنبال گردهم آوردن اقتصاد‌های غربی پیشرو برای حمایت از گزینه‌های توسعه مبتنی بر ارزش است. این اقدام به‌آرامی پیش می‌رود، اما هنگام گذار اخلال‌گرانه در کاخ سفید می‌تواند متوقف شود.

نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا سراسر جهان را تکان می‌دهد، با توجه به اهمیت آن، اثرات آن در بقیه کشور‌های جهان هم احساس می‌شود. در غیاب رای‌گیری، گزینه جایگزین این نیست که کنار بایستیم و تماشا کنیم.

حالا وقت آن است که درباره مهار قدرت آمریکا فکری استراتژیک و در عین حال تاکتیکی کنیم. اروپا باید به این فکر کند که چگونه می‌تواند شریک مهمی برای ایالات متحده باشد و فقط روی معادله معکوس متمرکز نباشد. فراتر از اوکراین، کشور‌های گروه هفت باید به‌سرعت اهداف خود را در کشور‌های در حال توسعه به نتیجه برسانند.

در نبود دموکراسی در خانه و تعهدی محکم به ارائه حمایت‌ها برای کاهش اثرات افزایش بدهی، بحران‌های مربوط به اقلیم و ۴۰ هزار میلیارد دلار شکاف زیرساختی و کمبود مواد غذایی، سرزنش رهبران آفریقایی، آسیایی و آمریکای جنوبی برای سوابق ضعیف حقوق بشر یا فساد مزمن چندان طنین‌انداز نیست. مهم‌تر از همه، اروپا نباید به خود اجازه دهد که در جنگ بین اسرائیل و حماس بی‌اثر باشد و باید کمک‌های بشردوستانه و تسهیل پیشرفت به سمت راه‌حل سیاسی واقع‌گرایانه و پایدار را فراهم کند.

ممکن است دیگر کشور‌های جهان حق رای نداشته باشند، اما باید برای دولتی از آمریکا آماده باشند که ممکن است خودسر، غیرقابل پیش‌بینی و سرکش، اما با جاه‌طلبی‌های جهانی باشد.

ارسال نظرات