تیم ملی فوتبال ایران در فینال رقابتهای چهارجانبه اردن موفق شد با چهار گل تیم قطر که هدایتش را کارلوس کیروش پرتغالی بر عهده داشت، در هم بکوبد و کاپ قهرمانی این تورنمنت را به دست بیاورد. این دومین جام در تورنمنتهای تدارکاتی است که ایران پس از معرفی امیر قلعهنویی به عنوان سرمربی به دست میآورد. تیم ملی پیش از این هم توانسته بود فاتح رقابتهای کافا شود و کاپ قهرمانی را بالای سر ببرد.
فارغ از بیاهمیتبودن این دو جام که از لحاظ سطح کیفی نباید فریبنده باشد، ایران در دیدار برابر قطر، چهرهای متفاوت از خود نشان داد که نباید به سادگی از کنارش عبور کرد. حداقل باید امیدوار بود که نتیجه حاصلشده برابر قطر اتفاقی نیست و قلعهنویی و کادرش که انتقادات زیادی متوجه آنهاست، توانستهاند تغییرات مثبتی در این تیم به وجود بیاورند.
ماجرا از این قرار است که بعد از عدم تمدید قرارداد کارلوس کیروش، سکان هدایت تیم ملی فوتبال ایران پس از سالها به یک مربی ایرانی سپرده شد و این بار امیر قلعهنویی هدایت «یوزها» را به دست گرفت. «ژنرال» اواخر سال گذشته سرمربی شد، ولی کارش را بهطور رسمی از فروردین همین امسال و با انجام بازیهای تدارکاتی در تهران شروع کرد. او ابتدا برابر روسیه با نتیجه یک-یک متوقف شد، ولی پس از آن، با احتساب همین دیدار با قطر، هشت برد متوالی دارد که برای خودش آمار جذابی است. مشکل، اما اینجاست که قلعهنویی و تیم ملی در این مدت با رقیب بزرگی روبهرو نشده و این بزرگترین ابهامی است که وجود دارد. کنیا، قزاقستان، افغانستان، ازبکستان، آنگولا، بلغارستان و اردن در کنار روسیه و تیم ملی قطر، رقبای ایران در این بازه زمانی بودهاند. واضح است که سطح تیمهایی که ایران با آنها مسابقه داده چندان بالا نیست و بردها و جامهایی که به دست آورده هم نباید چندان مورد توجه قرار بگیرد.
البته که در این میان دو استثنا هم وجود دارد؛ اولی برتری یکگله برابر ازبکستان در فینال کافاست و دیگر همین برتری برابر قطر در فینال چهارجانبه اردن. این دو تیم، از آن دست تیمهای آسیایی هستند که نباید حسابشان را کنار سایر رقبای تیم ملی گذاشت. حداقلش این است که باید گفت این دو بازی در زمره دیدارهای تدارکاتی نسبتا خوبی است که ایران داشته و در هر دو دیدار هم برنده شده است.
اگرچه در دیدار برابر ازبکستان تیم قلعهنویی انسجام و قدرت لازم را نداشت، ولی در تقابل با قطر، تیم ملی متفاوتتر از چیزی که تا به الان قلعهنویی و دستیارانش نشان داده بودند، دیده شد. اولین دلیلش این است که نمیتوان به صراحت قبل گفت که قطر هم رقیب ضعیفی است. این تیم مدافع عنوان قهرمانی جام ملتهای آسیاست و بدیهی است که روی کاغذ رقیب مهمی برای ایران تلقی شود. از سوی دیگر، قطر با کارلوس کیروش همکاری میکند که سالهاست فوتبال ایران را از بر شده و از لحاظ اعتبار برای خودش اسم و رسمی در دنیا دارد.
پس اولین مورد از تغییرات این است که این بار برخلاف دیدارهای قبلی، قلعهنویی توانست برابر یک رقیب نسبتا خوب آسیایی بازی قابل قبولی نشان داده و برد ارزشمند و مهمی به دست بیاورد. دیگر موضوعی که در دیدار برابر قطر رخ داده و کمتر در بازیهای اخیر دیده شد، انسجام تیمی است. برای بررسی بهتر این مورد فقط کافی است به نمایش متزلزل ایران در دیدار قبلی برابر اردن پرداخت تا مشخص شود ساختار تیمی، تدافعی و نظم بین خطوط تیم ملی چقدر در بازی فینال تغییر مثبت داشت. تقریبا برای اولین بار از زمان حضور قلعهنویی در تیم ملی بود که ایران فرصت گلزنی در اختیار رقیب نگذاشت و توانست تسلط بیچونوچرایش بر روند مسابقه را به رخ بکشد.
نکته درخور توجه دیگر، برتری در نیمه مربیان است. شاید با توجه به رقبای قبلی و شانس بیشتر ایران برای پیروزی در آن مسابقات این نکته در آن بازیها به چشم نیامد، ولی تیم ملی در تقابل با قطر دو نیمه کاملا متفاوت داشت؛ یک نیمه محتاط و کسلکننده و نیمهای پویا، تهاجمی و جذاب. شاید کارلوس کیروش فکرش را هم نمیکرد قلعهنویی تیمش را تا به این حد در نیمه دوم متحول کند و در آن ۱۰ دقیقه جهنمی کارش را یکسره کند. این موضوع حاصل آنالیزی است که کادر فنی داشته که اگر چنین باشد، اتفاق مهمی رخ داده است. البته که مرور چهار گل در این بازی هم مؤید این امر است که قلعهنویی و کادرش به خوبی توانستهاند از ضعف رقیب رونمایی کنند. دو گل مشابه با ارسال از سمت چپ و دو گل مشابه دیگر روی ضربات شروع مجدد، رأی به زدن گلهای تاکتیکی در این بازی میدهد؛ موضوعی که قاعدتا نمیتوان آن را پای اتفاقات نوشت.
دیگر کار مهمی که قلعهنویی در دیدار برابر قطر انجام داد، اصرار به عملیکردن شعار همیشگیاش یعنی فوتبال تهاجمی است. او بدون آنکه اسیر حربههای تدافعی کیروش شود، به خوبی با استفاده از تاکتیکهای منظم توانست دروازه رقیب را برای چند بار باز کند. امری که پیشتر وعدهاش را داده بود و قریب به یک دهه به کیروش و تاکتیکهای تدافعیاش در رأس تیم ملی تاخته بود.
واقعیت ماجرا این است که حکایت بازی تیم ملی با قطر تفاوت زیادی با سایر بازیهای تدارکاتی داشت که پیش از این از قلعهنویی و کادرش دیده شده بود. حالا مشخص نیست آیا واقعا این موارد ارتباطی به انگیزه شخصی بازیکنان تیم ملی برای درخشیدن مقابل سرمربی سابق دارد یا خیر، اما موضوع اصلی این است که دیگر نمیتوان بیپروا امیر قلعهنویی را گوشه رینگ راند و از این گفت که او فقط فرمول بردن تیمهای ضعیف را بلد است. درست است که قطر هم بعد از اشتباه بزرگش برای جذب کارلوس کیروش تبدیل به تیمی معمولی شده، ولی تیم ملی در آسیا قرار است با همین قبیل تیمها روبهرو شود و تا قبل از نیمهنهایی باید بار را با همین قبیل رقبا بست.
مسئله نگرانکننده، ولی همان ابهام اولیه است؛ اینکه آیا دیدار با قطر فقط یک جرقه بود یا اینکه واقعا تغییرات مثبتی در روند تیم ملی صورت گرفته است؟ پاسخ به این ابهام را شاید بشود در تقابل با تیمهای بهتر و باکیفیتتری از فوتبال آسیا و جهان دید. با این وجود، تا آن زمان میتوان امیدوار ماند که این تیم ملی تغییر کرده و نتیجه برابر قطر فقط یک جرقه نبوده است.