صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

«هیچ‌کس نجاتت نخواهد داد» (No One Will Save You) «متفاوت» است، اما تفاوتش از آن جنسی نیست که جاذبه و شگفتی برای مخاطب ایجاد کند. فیلمساز تلاش کرده تا عمقی عاطفی و معناگرایانه به فیلم ببخشد، اما تمهیداتی که برای این منظور اتخاذ کرده بیش از اینکه به فیلم عمق ببخشند آن را ملال‌آور و مبهم کرده‌اند.
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۰ - ۰۳ مهر ۱۴۰۲

در یک خانۀ بزرگ در محیطی جنگلی در حومۀ یکی از شهر‌های آمریکا، یک دختر جوان و تنها به اسم بِرِن زندگی می‌کند. در گذشتۀ او اتفاق ناخوشایندی افتاده که باعث تنهایی و طرد او از اجتماع اطرافش شده است؛ هیچ کس او را دوست ندارد و بنابراین هیچ کس هم قرار نیست در اتفاق عجیبی که در ادامه می‌افتد برای نجاتش تلاش کند؛ خودش است و خودش.

به گزارش فرادید، اما این اتفاق چیست؟ برن شب در خانه‌اش خوابیده که ناگهان یک نفر وارد خانه می‌شود؛ خیلی زود کاشف به عمل می‌آید که با یک موجود فضایی طرف هستیم؛ موجودی دقیقا شبیه کلیشۀ فضایی‌ها در اغلب فیلم‌های تخیلی؛ با یک سر بیضی‌شکل و چشم‌های بزرگ و مورب.

برن کاملا اتفاقی و از روی خوش‌شانسی موفق به کشتن موجود فضایی می‌شود، اما فردا صبح وقتی به شهر می‌رود تا کمک بگیرد، می‌فهمد که تعدادی از مردم شهر توسط فضایی‌ها با نوعی انگل آلوده شده و در خدمت آن‌ها درآمده‌اند؛ آن‌هایی هم که آلوده نیستند اصلا از برن خوششان نمی‌آید (به دلیل همان اتفاق در گذشته که در اواخر فیلم معلوم می‌شود چه بوده).

از اینجا یک بازی موش و گربه بین برن و فضایی‌ها آغاز می‌شود که به تدریج به سمت لایه‌هایی اسرارآمیزتر و پیچیده‌تر کشیده می‌شود. نبرد مرگ و زندگی برن با فضایی‌ها انگار کم کم تبدیل میشود به نبرد او با خودش و بار گناهی که بر دوش خودش احساس می‌کند. رستگاری از این «خودِ گناهکار» می‌تواند رستگاری برن را در یک آخرالزمان عجیب و غریب رقم بزند که در آن، یک انسان آزاد در میان انسان‌هایی تسخیرشده زندگی می‌کند.

طرح کلی این فیلم تا حدی جالب توجه است و در بعضی از صحنه‌ها (از جمله در صحنۀ کشته شدن تصادفی موجود فضایی) احساس می‌کنید که کاملا مجذوب آن شده‌اید؛ اما برخی ضعف‌های اساسی در فیلم هست که تماشایش را نهایتا به تجربه‌ای ملال‌آور تبدیل می‌کنند.

یکی از این ضعف‌ها بی‌کلام بودن تقریبی فیلم است. برن آدم تنهایی است و فضایی‌ها هم قرار نیست جز یک سری صدا‌های گوشخراش از خودشان دربیاورند؛ در نتیجه دیالوگ زیادی در فیلم وجود ندارد. اما این بی‌کلام بودن بر خلاف آنچه مثلا در فیلم «یک جای ساکت» شاهدش بودیم، هیچ کمکی به پیشبرد داستان یا عمق‌بخشی به فضا نمی‌کند بلکه برعکس باعث ابهام داستان و کسالت مخاطب می‌شود.

در واقع ضعف دیگر فیلم همین ابهام بیش از اندازه است؛ برای به دست آوردن کوچکترین اطلاعات دربارۀ زندگی و گذشتۀ برن یا دربارۀ هدف آدم فضایی‌ها باید تقریبا تا یک سوم آخر فیلم صبر کنیم. اما باید چیزی در فیلم وجود داشته باشد که ما را تا آنجا به دنبال خودش بکشاند که متاسفانه وجود ندارد. بازی موش و گربه و نبرد‌های خانگی که چندان هم پرهیجان نیستند فقط تا یک جایی کشش دارند و نمی‌توانند به تنهایی ما را تا اواخر فیلم مشتاق نگه دارند.

جنبه‌هایی از فیلم‌نامه نیز تا حدی نامعقول و باورناپذیر جلوه می‌کنند که این خودش می‌تواند دلزدگی مخاطب را به دنبال داشته باشد. نوع ارتباط برن با آدم‌های اطرافش چندان معقول و منطقی نیست؛ ماندن او در خانه‌ای به این بزرگی در یک مکان تقریبا دورافتاده هم منطقی نیست؛ اینکه فضایی‌ها (که ظاهرا یک‌شبه زمین را تصرف کرده‌اند) تا چند شب از پس مشت و لگد این دختر جوان برنمی‌آیند هم منطقی نیست؛ خلاصه اینکه چیز‌های غیرمنطقی به اندازۀ کافی در فیلم هست که بتوانند ارتباط شما را با فضای فیلم قطع کنند.

در مجموع باید اذعان کرد که این فیلم متفاوت است؛ از این جهت که چند ژانر مختلف ترسناک، علمی‌تخیلی، آخرالزمانی و روانشناختی را در یک داستان کم‌دیالوگ با هم ترکیب کرده است؛ اما در نهایت صرف این تفاوت چیزی نیست که بتواند فیلم را از تبدیل شدن به یک اثر ملال‌آور نجات بدهد.

برچسب ها: فیلم سینما
ارسال نظرات