صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۶۳۱۱۲
تغییر زبان پدیده‌ای ست که در پی عامل‌های گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، دینی، جابه جایی جمعیتی و... هزاران سال است در جای-جای جهان در جریان است. چیزی که اهمیت دارد این است که این تغییر زبان نباید سیستماتیک و به شکل اجباری باشد. برای نمونه هم اکنون تغییر زبانی در هورامان، از هورامی به سورانی – هر دو متعلق به گویش/زبان‌های کردی – در جریان است در حالی که این پدیده را نمی‌توان سیستماتیک و اجباری خواند.
تاریخ انتشار: ۲۲:۰۵ - ۱۳ شهريور ۱۴۰۲

حیدر بشارنیا*، در بایستگی وجود زبان میانجی (lingua franca) برای برقراری ارتباط میان باشندگانِ یک اجتماعِ چندزبانه، نمی‌توان مناقشه کرد. اختلاف شاید بر سر انتخاب زبان میانجی باشد.

بر این اساس در کلّی‌ترین حالت، سه گزینه می‌تواند وجود داشته باشد: ۱. یک زبان برساخته (constructed) مانند اسپرانتو ۲. یک زبان جهان روا مانند انگلیسی یا فرانسه، و ۳. یکی از زبان‌های موجود در سرزمین مورد نظر. برخی این موضوع را از این نظر بااهمیت می‌دانند که انتخاب یک زبان برای این منظور، سبب امتیاز گویشورانی که زبان میانجی، زبان مادری ایشان است، بر دیگرانی که چنین نیستند، نشود؛ از همین رو پیشنهاد می‌کنند زبان میانجی، متعلّق به هیچ کدام از گویشوران بومی آن اجتماع چندزبانه نباشد.

گزینه‌ی نخست، برای هر اجتماع چندزبانه‌ی دلخواهی، آشکارا رادیکال، بسیار دشوار و دور از دسترس است. گزینه‌ی دوم نیز اگر آن زبان جهان روای انتخابی دارای پیشینه‌ی تاریخی و فرهنگی قابل توجهی در سرزمین مورد بحث نداشته باشد، در عمل اختلاف چندانی با گزینه‌ی نخست ندارد. از این گذشته در صورت برقراری این شرط نیز دشواری‌ها و مشکلات دیگری وجود خواهد داشت؛ هند در این زمینه نمونه‌ی خوبی می‌تواند باشد.

با وجود روایی گسترده و به نسبت دیرپای زبان انگلیسی به عنوان زبان میانجی و رسمی در هندوستان، انگلیسی «زبان ملّی» این کشور نیست و در نتیجه در بازنمایی همه‌ی جنبه‌های فرهنگی و اندیشگانی آن ناتوان است. افزون بر این و با فرض این که در درازمدت و آن روزی که زبان انگلیسی در هند نقشی بی رقیب و انحصاری نسبت به دیگر زبان‌های درون هند بیابد، برای نمونه ۵۰ سال دیگر، به گونه‌ای که حتّا تبدیل به زبان مادری بیشترینه‌ی مردم کشور شود، آن زمان تازه آغاز پیدایی مشکلاتی خواهد بود که تا کنون وجود نداشته اند: در عمل ارتباط هندی‌ها با میراث نوشتاری پیش از روایی زبان انگلیسی در کشور بریده می‌شود!

زبان فارسی، زبان میانجی و رسمی ایران است، فارسی همچنین زبان ملّی ایرانیان نیز هست؛ بر خلاف زبان انگلیسی و فرانسه برای کشور‌هایی که زبان ملّی شان این دو نیست.

آغاز کاربست زبان پارسی – در شکل باستانی خود – به عنوان زبان رسمی، به زمان هخامنشیان بر می‌گردد. در دوره‌ی داریوش بزرگ (حک: ۵۲۲-۴۸۶ پ. م) در کنار زبان آرامی به عنوان زبان میانجی، شکل نوشتاری پارسی باستان نیز با دبیره‌ای که خود فرمان ایجادش را داده بود، به کار گرفته شد. بهره گیری از زبان آرامی به عنوان زبان میانجی در شاهنشاهی هخامنشی، تا پایان و برافتادنش بر دست اسکندر در سال ۳۳۰ پ. م ادامه داشت.

پس از هخامنشیان و در زمان سلوکیان، آرامی و یونانی در کنار فارسی، زبان‌های میانجی در کشور بودند. این وضعیت پس از بیرون راندن سلکویان از ایران به دنبال روی کار آمدن اشکانیان نیز ادامه یافت با این تفاوت که زبان پارتی جای فارسی را گرفت. زبان پارتی یک زبان ایرانی میانه متعلّق به شاخه‌ی زبان‌های شمال غربی ست. زبان‌های کردی، بلوچی، گیلکی و مازنی و تالشی امروز نیز به این شاخه تعلّق دارند. با جایگزینی اشکانیان با ساسانیان در سال ۲۲۴ م، در آغاز کار هر چهار زبان یونانی، آرامی، پارتی و پارسی میانه به کار می‌رفتند تا آن که اندک-اندک و حدوداً از زمان پادشاهی نرسه (حک: ۲۹۳-۳۰۳ م) زبان پارسی میانه که از دگرگونی و ساده شدن پارسی باستان پدید آمده بود، به تنها زبان رسمی و طبیعتاً ملّی ایرانشهر بدل شد.

البتّه زبان آرامی به شکلی محدود در دبیره‌ی پهلوی که زبان پارسی میانه بدان نوشته می‌شد، در برخی واژه‌های پرکاربرد همچنان وجود داشت. در اینجا دو نکته‌ی مهم به چشم می‌خورد: نخست این که فرمانروایان ایران از آغاز شکل گیری ایران به عنوان یک واحد سیاسی، با رهیافتی محافظه کارانه و عملگرایانه، زبان آرامی را که در واقع زبان میانجی میان رودان، دست کم از سده‌ی هشتم پیش از زایش مسیح به این سو بود، به عنوان زبان میانجی قلمرو شاهنشاهی خود برگزیدند و بهره گیری از آن را در کنار زبان‌های پارسی و پارتی، تا سده‌ها بعد و تثبیت پارسی میانه به عنوان تنها زبان میانجی و البتّه ملّی کشور، ادامه دادند.

این موضوع زمانی بیشتر درخور توجه می‌شود که دانسته شود به احتمال بسیار، زبان مادری اشکانیان پارتی نبود و آنان پس از مهاجرت خود به نواحی پارتی زبان، از این زبان استفاده کردند و به آن رسمیت حکومتی دادند. جالب‌تر این که در مورد اصالت پارسی خاندان ساسانی نیز تردید وجود دارد و برخی گمان می‌کنند آنان نیز به پارس مهاجرت کرده باشند؛ که در صورت درستی این گمان، می‌توان تصوّر کرد آنان هم از روی محافظه کاری و عملگرایی و از جمله برای انتساب خویش به هخامنشیان پارسی، از زبان پارسی در شکل میانه اش، بهره گرفته اند. دوم اینکه زبان اوستایی با وجود اهمیت دینی بسیار خود، هیچ گاه نقشی سیاسی و دیوانی در ایران پیدا نکرد.

شاهنشاهی ساسانی در سال ۳۱ ق. برافتاد و حاکمیّت ملّی ایران تا نزدیک به نه سده بعد از آن از میان رفت؛ سرزمین‌های ایرانی به امپراتوری اموی پیوست و زبان دیوان به مانند دیگر سرزمین‌های گشوده شده بر دست اعراب – شام، مصر، شمال آفریقا از لیبی تا مغرب- پس از چند دهه به عربی تغییر یافت. به استثنای اسپانیا که هیچ گاه کامل به تصرف در نیامد و توانست پس از حدود هفتصد سال اعراب را از سرزمین هایش بیرون براند، هیچ کشور مسلمان دیگری جز ایران نتوانست زبان بومی/ملّی خود را حفظ کند، همه‌ی سرزمین‌های اسلامی فتح شده‌ی مسلمان در دوران امویان، اندک-اندک و در گذر چند سده، عرب زبان شدند.

تا سال ۲۰۶ ق، سرزمین‌های ایرانی را والیان منصوب شده به دست خلفا، و به عنوان بخشی از قلمرو خلافت اسلامی اداره می‌کردند تا آنکه در این سال طاهر سردار پرآوزه‌ی مأمون، نخستین امارت نیمه مستقل ایران شرقی را بنیاد گذاشت. طاهریان که در ایرانی بودنشان تردید جدّی هست، در دوره‌ی امارت تقریباً پنجاه ساله‌ی خود در عمل نیز پشتیبان فرهنگ ایرانی و زبان فارسی نبودند.

پس از طاهریان، صفّاریان که دودمانی ایرانی و از سیستان برخاسته بودند، نخستین پشتیبانی‌ها را از زبان فارسی دست کم در شکل شعر درباری به عمل آوردند، امّا دوران امارت آنان کوتاه بود و بیشتر در جنگ با خلیفه‌ی بغداد و رقیبان محلی شان – طاهریان و سامانیان – گذشت. تا آن که عرصه را به سامانیان واگذاشتند. سامانیان نخستین پشتیبانی جدّی و مؤثّر را در شکل سیاسی و دولتی از زبان فارسی در دربار بخارا از خود نشان دادند. در همه‌ی این سال‌ها – نزدیک سیصد سال – مردمان ایران به زبان‌های بومی و مادری خود سخن می‌گفتند، ولی می‌توان گفت این سامانیان بودند که زبان فارسی را به عنوان زبان دیوان و شعر و دانش، از تسلیم و شکست در برابر عربی رستگاری بخشیدند. می‌توان تصوّر کرد همچون دیگر سرزمین‌های افتاده به دست اعراب، اگر زبان فارسی توان ایستادگی در شکل رسمی را در برابر عربی نمی‌داشت، زبان مردم نیز اندک-اندک به عربی می‌گرایید؛ پدیده‌ای که تقریباٌ همزمان با سامانیان حاکم بر شرق ایرانشهر، در زمان خلافت فاطمیان، برای مصریان و زبان ملّی شان یعنی قبطی رخ داد.

در صورت تبدیل زبان ملّی از فارسی به عربی در ایران، تنها زبان فارسی نبود که از میان می‌رفت، دیگر زبان‌های موجود در ایرانشهر – کردی، لری، تاتی، گیلکی، مازنی، تالشی، بلوچی، پشتو و... – نیز، همه یا شماری از آنها، از میان می‌رفتند. حتّا اگر این زبان‌ها به طور کامل نیز از میان نمی‌رفتند، آن چنان بی رمق و ناتوان می‌بودند که وضعیت شان با وضعیت کنونی سنجیدنی نمی‌توانست باشد.

زبان فارسی به عنوان مهم‌ترین زبان ایرانشهر، به دلیل تاب آوری بالای خود در برابر زبانِ عربی، توانست بقای خود و دیگر زبان‌های ایرانی را در برابر آن حفظ کند. این نقش زبان فارسی در دوران مدرن هم، اگرچه نه به اندازه‌ی اوایل دوران اسلامی، همچنان پابرجاست. اگر زبان فارسی آن اندازه توانا نبود که در برابر زبان‌های انگلیسی و فرانسه تاب بیاورد، و جایگاه رسمی و میانجی اش را با یکی از این دو زبان شریک می‌شد، چشم انداز بقای دیگر زبان‌های ایران چه گونه بود؟ در اینجا، وضعیت کشور‌های آفریقایی با زبان‌های غیرملّی در جایگاه زبان رسمی و میانجی جلو چشم است.

همان گونه که گفته شد، فارسی نو یا دری رونق دوباره‌ی خود را در دربار بخارا به دست آورد. بخارا و سمرقند در آن زمان، مهم‌ترین شهر‌های سُغد بودند، زبان مردمان سغد پیشتر از آن سغدی بود که یکی از زبان‌های شرقی ایران است و با پشتو هم خانواده است. در دوره‌ی سامانیان آخرین گام‌های تغییر زبان از سغدی به فارسی در جریان بود و این به آن معناست که زبان سغدی در میان باشندگان سغد، از جمله سمرقند و بخارا، پایتخت‌های نخست و دوم سامانیان، هنوز کاربرد داشت. پ

یش از این هم گفته شد که یعقوب سیستانی بود؛ چرا باید یعقوب سیستانی و سامانیان فارسی زبان در درباری در سغد، به پشتیبانی از زبان فارسی برخیزند که خاستگاه تاریخی آن استان فارس کنونی بوده است؟ پاسخ جز این می‌تواند باشد که زبان فارسی سده‌ها پیشتر و دست کم از زمان ساسانیان دیگر تنها یک زبان محلّی نبود و به زبان ملّی ایرانیان تبدیل شده بود؟ همین ویژگی زبان فارسی سبب شده بود پشتیبانی از آن در کنار انتساب خود به دودمان ساسانیان و ایران پیش از اسلام، برای امارت‌های ایرانی و حتّا غیر ایرانی سده‌های میانه‌ی اسلامی در ایران، دربردارنده‌ی مقبولیت و حتّا مشروعیت باشد.

پس از سامانیان، به مدّت نزدیک به هزار سال و تا زمان دودمان پهلوی، هیچ دودمان فارسی زبانی بر ایران حکومت نیافت و این دودمان‌ها چه دارای زبان ایرانی (بوییان، زیاریان، زندیان) و چه دارای زبان غیرایرانی (غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان، قراقوینلوها، آق قویونلوها، صفویان، افشاریان و قاجاریان) از زبان فارسی بی نیاز نبوده اند. دلیلی مهم در اثبات ملّی بودن زبان فارسی برای ایرانیان.

البتّه این به این معنا نیست که زبان‌های دیگر در شکل گیری ریخت کنونی زبان و ادبیات فارسی نو نقشی نداشته اند؛ این نقش آفرینی از آغاز پیدایش ادب دری وجود داشته؛ چرا که جایگاه نوزایی و شکوفایی آن فرارود (ماوراءالنهر) و خراسان بوده است و ردّ پای زبان پارتی و حتّا زبان‌های شرقی را می‌توان در واژه‌های آن پیجویی کرد. پس از آن نیز شاعران، ادیبان و نویسندگانی از سراسر ایرانشهر در آن دست به آفرینش ادبی زدند تا آن را به شکل معیار کنونی خود رسانده اند.

تغییر زبان پدیده‌ای ست که در پی عامل‌های گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، دینی، جابه جایی جمعیتی و... هزاران سال است در جای-جای جهان در جریان است. چیزی که اهمیت دارد این است که این تغییر زبان نباید سیستماتیک و به شکل اجباری باشد. برای نمونه هم اکنون تغییر زبانی در هورامان، از هورامی به سورانی – هر دو متعلق به گویش/زبان‌های کردی – در جریان است در حالی که این پدیده را نمی‌توان سیستماتیک و اجباری خواند. فرآیند‌های همسانی، برای نمونه، در شهرستان دالاهوی استان کرمانشاه در جریان است. نمونه‌های این چنینی در مناطق غیرفارسی زبان و در میان گویش‌های یک زبان – کردی، ترکی، لری، بلوچی و... – بی گمان بیشتر هستند.

شاید بزرگ‌ترین نمونه‌ی تاریخی و ماندگار تغییر زبانی در ایران را بتوان تغییر زبان رخ داده در شمال غرب ایران دانست؛ که در طی آن به دنبال روی کار آمدن سلجوقیان و در فرآیندی چندسده ای، زبان اهالی بومی از یکی زبان‌های ایرانی شاخه‌ی شمال غربی، به طور عمده به ترکی آذربایجانی تغییر یافت.

در ایران معاصر، تغییر زبان – در همه‌ی شکل‌های آن – کمتر ناشی از عوامل صرفاً سیاسی بوده است. تقریباً هیچ جای ایران را نمی‌توان یافت که در آنجا یکی از زبان‌های مهم و پرگویشور غیرفارسی – ترکی، کردی، عربی، لری، بلوچی، ترکمنی، گیلکی، مازنی و... – از میان رفته باشد و با فارسی جایگزین شده باشد. البته در جا‌هایی همانند شهر کرمانشاه، گویش تازه‌ای به نام فارسی کرمانشاهی – گویشی که تقریباً همان گویش همدانی با تفاوت‌های اندک است - روایی یافته که متضمن از میان رفتن کردی در این شهر نبوده بلکه همراه با کردی و لکی در این شهر وجود و کاربرد دارد.

طرفه این که در دوران معاصر، و حتّا شاید پیشتر از آن، زبان فارسی به طور مؤثّر و در ابعاد گسترده تنها جای یک دسته گویش/زبان را گرفته که هیچ قومیتی در ایران را نمایندگی نمی‌کند و به سخن دیگر اتّکای مفهوم قومیت بر تمایز زبانی را زیر سؤال می‌برد: زبان/گویش‌های ایران مرکزی. این زبان/گویش ها، در چند سده‌ی گذشته در استان‌های تهران، مرکزی، شمال و شرق اصفهان و در میان زرتشتیان یزد و کرمان گویشور داشته اند. البته خوشبختانه این زبان‌ها به طور کامل از میان نرفته اند و امروزه نیز دارای گویشورانی در خوانسار، ابوزیدآباد، گز، بُرخوار، نطنز، میمه، دلیجان، تفرش، آشتیان و... هستند.

روی هم رفته می‌توان گفت پدیده‌ی تغییر زبان (language shift) در همه جای جهان و بر اثر عوامل گوناگون رخ می‌دهد و همه روزه زبان‌های کم گویشور در زبان‌های پرگویشورتر حل می‌شوند و از میان می‌روند. این تغییر زبان البتّه نمی‌بایست سیستماتیک و اجباری باشد. البته این کافی نیست؛ اگر نتوان فرآیند‌های غیرسیستماتیک و غیراجباری تغییر زبان را به کلّی متوقف کرد، اگر بتوان این روند را کند کرد و به تعویق انداخت، دست کم از دیدِ نگهداشت میراث گوناگون و رنگارنگ ناملموس بشری، اقدام مثبتی خواهد بود.

بحث بر سر این است که چه کسی می‌باید حفظ زبان‌های یک کشور – و در مورد ایران زبان‌های غیر فارسی – را به عهده بگیرد؟ حکومت یا بخش خصوصی و یا هر دو؟ موافقان دخالت حکومت در آموزش زبان‌های غیرفارسی در ایران، استدلال می‌کنند به دلیل هزینه بر بودن آموزش زبان مادری – تدوین کتاب‌های درسی، آموزش و استخدام آموزگاران و... – امکان واگذاری آموزش زبان‌های غیر فارسی به بخش خصوصی وجود ندارد، زیرا افزون بر هزینه بر بودن آن، بسیار محتمل است که در برخی مناطق تقاضایی برای آموزش زبان مادری وجود نداشته باشد، در واقع آنان خواستار «تضمین» آموزش زبان مادری برای همه‌ی ایرانیان از سوی حکومت هستند.

در برابر آن‌ها طرفداران واگذاری آموزش زبان فارسی به بخش خصوصی استدلال می‌کنند که به طور کلّی واگذار کردن آموزش به حکومت، کیفیت آموزش را پایین می‌آورد. آن‌ها برای نمونه آموزش زبان انگلیسی در مدارس را مثال می‌آورند که آشکارا رضایت بخش و دفاع کردنی نیست و اضافه می‌کنند در عوض دانش آموزانی که به دنبال تقاضای کیفیت و سطح بالاتری از یادگیری زبان خارجی به آموزشگاه‌های خصوصی می‌روند، نتیجه‌ی بهتری به دست می‌آورند؛ و در این مورد ویژه، به دلیل نبود تقاضا در همه جا برای دریافت آموزش زبان مادری، هزینه‌های قابل توجهی به سیستم آموزشی تحمیل می‌شود و در نتیجه‌ی تاثیر همزمان این دو عامل در بلندمدت در کنار هم، کیفیت آموزش بیشتر و بیشتر کاهش می‌یابد و هدف اولیه‌ی قانونگذار در حفظ و تقویت زبان‌های مادری لوث می‌شود.

البتّه باید در نظر داشت تنها روش حفظ، تقویت و گسترش زبان مادری آموزش آن نیست، زمینه‌های دیگر مانند سینما، تئاتر، موسیقی، ادبیات، رسانه‌های دیداری، شنیداری و چاپی بسیار مهم و تأثیرگذار هستند. به نظر می‌رسد در این زمینه‌ها کفه‌ی ترازو به سمت نقش آفرینی بخش خصوصی نسبت به بخش دولتی سنگین‌تر باشد.

نکته‌ی مورد مناقشه‌ی بعدی در مورد دوگانه‌ی «آموزش زبان مادری» یا «آموزش به زبان مادری» شکل می‌گیرد. در این مورد مشکلات بیشتر خواهد بود، هم در زمینه‌ی کیفیت و هم هزینه. البته با این تفاوت که مشکلات به همین‌ها ختم نمی‌شود. برای نمونه آموزش به زبان مادری در مناطق کردنشین ایران را در نظر بگیرید. فرض کنید در شماری از مدرسه‌ها و دانشگاه‌های کردستان، همه‌ی مواد درسی به کردی تدریس شوند.

نخستین پرسش این خواهد بود که اگر این آموزش‌ها به زبان کردی سورانی انجام پذیرد، با توجه به این که در ایران کرد‌ها به زبان/گویش‌های پرشماری سخن می‌گویند، آیا این خود یک آسیمیلاسیون زبانی سیستماتیک و اجباری نخواهد بود؟ گزینه‌ی آموزش همه‌ی زبان/گویش‌های کردی نمی‌تواند عملی باشد، زیرا نه تنها بسیار پرهزینه‌تر خواهد بود، بلکه در اساس با ایده‌ی وجود زبان معیار، در تضاد است. افزون بر این در برگزیدن واژگان فنّی برای زبان کردی معیار شکل گیرنده، می‌باید از میان دو گزینه‌ی رو به رو یکی را برگزید: بهره گیری از نوواژه‌های ساخته شده در کردستان عراق که عموماً ترجمه‌ی واژگان عربی هستند و در بسیاری مورد‌ها این واژگان اساساً عربی هستند. یا ساختن نوواژگان جدید و بر اساس زبان‌های فارسی و اروپایی که همگی هند-و-اوپایی و دارای ساختار همسان هستند.

گزینه‌ی نخست تا سال‌ها نوآموزان زبان کردی را با چالش رو به رو می‌کند، گزینه‌ی دوم نیز با وجود ارجحیت زبان شناختی و نیز سادگی در یادگیری، دارای این چالش خواهد بود که تحصیل کردگان به زبان کردی در ایران، نه تنها در دیگر بخش‌های ایران با آموزش مبتنی بر زبان فارسی در استفاده از دانش آکادمیک خود با مشکل روبه رو خواهند رو خواهند بود، بلکه این مشکل برای نمونه در کردستان عراق نیز برای ایشان وجود خواهد داشت. این مشکل ناهمسانی واژگان فنّی در ایران و کشور‌های همسایه، به جز احتمالاٌ عربی درباره‌ی سایر زبان‌ها به شرح زیر وجود خواهد داشت:

  • کردی سورانی (مرکزی) در عراق: واژگان فنّی در کردستان عراق اغلب ترجمه‌ای گرته بردارانه از عربی هستند.
  • کردی کرمانجی در ترکیه: واژگان فنّی در ترکیه اغلب یا فرانسه هستند یا ترکی که اثر هر دو را می‌توان برابرنهاد‌های کرمانجی دید.
  • کردی کرمانجی در عراق و سوریه: زیر تأثیر هم زمان ترکیه (فرانسه و ترکی) و عربی.
  • ترکی آذربایجانی و ترکمنی: واژگان فنّی در کشور‌های جمهوری آذربایجان و ترکمنستان اغلب روسی هستند.
  • بلوچی: زبان بلوچی در پاکستان به شدّت زیر نفوذ زبان‌های انگلیسی، هندی و عربی ست.

افزون بر این، زبان‌های کردی سورانی در عراق، کردی کرمانجی در عراق، ترکیه و سوریه، ترکمنی در ترکمنستان و بلوچی در بلوچستان با چیزی که بتوان زبان استاندارد یا معیار خواند، فاصله‌ای قابل توجّه دارند. ترکی آذربایجانی اگرچه وضعیت بهتری دارد، ولی باز هم فاصله‌ی آن با وضعیت زبان فارسی، چشمگیر است.

با توجّه به این چالش ها، دور از انتظار نیست که آموزش به زبان مادری با استفاده از واژگان فنّی مورد استفاده در کشور‌های همسایه‌ی ایران، نه تنها به تقویت زبان‌های غیرفارسی نینجامد، بلکه گرایش به زبان‌های انگلیسی، روسی و یا ترکی استانبولی را تقویت کند و در بدترین حالت این زبان‌ها را عملاً به موقعیت زبان میانجی در آن مناطق ارتقا دهد. فرآیندی که اگر رخ دهد بی گمان نقض غرض خواهد بود و به جز اثرات اجتماعی و فرهنگی، متضمن خسارت اقتصادی نیز خواهد بود چرا که محدوده‌ی جغرافیایی امکان فعالیت اقتصادی را برای تحصیلکردگان به زبان‌های ترکی، کردی، ترکمنی و بلوچی و عربی را در ایران، برای ایشان محدود خواهد کرد.

سخن پایانی این که هیچ زبانی از جمله زبان فارسی، موجودی دارای اراده نیست که بتواند زبانی دیگر را نابود کند یا آن را از نابودی رهایی بخشد، بلکه این شیوه‌ی بهره گیری از آن زبان – سیاسی، فرهنگی، دینی و... - و عامل‌های دیگر مانند جابه جایی‌های جمعیتی و جز آن است که روابط میان زبان‌های مختلف را تعیین می‌کند. همان گونه که در این نوشتار آورده شده، در ایران، زبان فارسی بیشتر از آن که نقش نابودکنندگی داشته باشد، در نقش نجات دهنده برای پرگویشورترین زبان‌های غیرفارسی ایران نمایان شده است.

شاهد این مدّعا امکان آفرینش آثاری، چون مرزبان نامه‌ی مرزبان باوندی به زبان تَبَری، اشعار غیرفارسی باباطاهر، اشعار ترکی شاه اسماعیل یکم، شاهنامه‌ی کردی الماس خان کندوله‌ای و آثار پرشمار دیگر به زبان‌های غیرفارسی در طول تاریخ ایران است. از این پس نیز این ایرانیان هستند که تعیین می‌کنند زبان فارسی چه گونه نقشی خواهد داشت؟ باید دانست خود فارسی نیز در پدیده‌ی جهانی چیرگی زبان‌های جهان روا، گستره‌ی بسیار بزرگی از حوزه‌ی نفوذ پیشینش را از دست داده؛ گستره‌ای که زمانی از کاشغر در چین امروزی در زمان دودمان قراخانی، تا جنوب قزاقستان، از آلبانی در زمان عثمانی‌ها تا آناتولی، از بنگلادش تا حیدرآباد در زمان حکومت‌های مسلمان هند، کشیده شده بود.

درباره‌ی دخالت دولت یا بخش خصوصی می‌باید گفت که بی گمان هردوی آن‌ها در جا‌های مختلف می‌توانند نقش مؤثّر داشته باشند؛ برای نمونه زبان‌های کم گویشور را نمی‌توان با سازوکار عرضه و تقاضا از مرگ رهایی داد، آموزش در مدرسه نیز چندان عملی و سودمند نمی‌تواند بود، اینجا مداخله‌ی غیرانتفاعی دولت، در شکلی پژوهشی، علمی و آکادمیک، اثرگذارتر خواهد بود. درباره‌ی زبان‌های پرگویشور نیز در کنار آموزش دولتی زبان مادری در مدرسه و دانشگاه، نقش بخش خصوصی هم در آموزش و هم در بخش هنری و رسانه‌ای پررنگ‌تر می‌تواند باشد.

البتّه بستر «تضمین حقوقی» و آزادی بیان و رواداری پی آیندِ آن، در جهت حفظ زبان‌های مادری غیرفارسی موجود در ایران، در نقش زیرساخت قانونی، پیش شرطی لازم خواهد بود.

*دانشجوی ارشد تاریخ، دانشگاه تهران

ارسال نظرات
ناشناس
۲۲:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
متن اشتباهات زیادی داشت:
1- هیچ تاریخ نگار جهان در پارس بودن ساسانیان کوچک ترین شکی ندارد و در همه دنیا ساسانیان پارس شناخته می شوند
2- طاهریان ایرانی و فارس و از خراسان بودند و هیچ کس در ایرانی بودنشان شک ندارد زبان رسمی شان هم فارسی بود
3-بعد سامانیان تا پهلوی حکومت های فارس زبان بوییان زیاریان مرعشیان مظفریان سربداران اسماعیلیان زندیه پادوسبانیان و.. را داشتیم
ناشناس
۲۲:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
درسته، معجزه زبان فارسی اینه که باوجود اینکه بارها زبان ملت مغلوب ایران بوده ولی هر قوم مهاجمی از مقدونی و عرب تا مغول ترک وتاتار بعد از فتح ایران نفع را در این دیدن که زبان فرهنگ و دیوان شون انتخاب کنن و حتی در رشد و بالندگی ش تلاش کردن.
ناشناس
۱۹:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
آقا بیایید نژادپرستی راکنار بزارید ،تا ما هم مثل شما از داشته ها فرهنگی و تاریخ و....لذت ببریم و بیاموزیم ....با خدا و خلق خدا بد نکنید .....
ناشناس
۱۶:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
انقدر شعر و ادب فارسی وسیع و پربار هست که هیچ جایی برای عیبجویی از این زبان باقی نمی گذارد.
وجالب اینکه هم شعرا و ادبای فارسی زبان و غیر فارسی در مدح این گوهر تابناکادب بشریت شعرها سروده و نثرها نوشته اند.
ناشناس
۱۶:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
ناشناس
۱۶:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
بسي رنج بردم بدين سال سي
عجم زنده کردم بدين پارسي
پي افکندم از نظم کاخي بلند
که از باد و باران نيابد گزند
بناهاي آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
ناشناس
۱۶:۴۴ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
چون زبان ماست گنج معرفت اندرجهان
احترازاز فحش وطعن وجعلکاری میکنم
من به حرف نابکار دشمنان بی ادب
چون گذشته صبر دارم، بردباری میکنم
ناشناس
۱۶:۴۴ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
قندهارتو سمر قند است در رقص و سماع
 بلخ، لاهور است در رنگین کمان فارسی
شهر نیشابور و غزنین‌اند بخشی از بهشت
 میرسد تا عرش اعلا دودمان فارسی
ناشناس
۱۶:۴۲ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
از لر و ترک و بلوچ و گیلک و کرد و عرب
خاک ایران کم مبادا از کسان فارسی
سایه ی پر برکت این لفظ شیرن کم مباد
از سر ایران و از همسایگان فارسی
ناشناس
۱۶:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
ای زبان فارسی، ‌ای درّ دریای دَری
ای تو میراث نیاکان،‌ ای زبان مادری
ناشناس
۱۶:۴۰ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
حیله ی افراسیاب از خاک ایران دور باد
تیر آرش تیز بادا در کمان فارسی
از صف بیگانگان پیوسته باشد در امان
در کف ایرانیان بادا عنان فارسی
ناشناس
۱۶:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
پس خداوندا به حقّ خاندان مصطفی (ص)
کز گِل ایشان سرشتی خاندان فارسی
چون تهمتن در دل میدان رجزخوان می شود
کام دیوان تلخ باد از شوکران فارسی
ناشناس
۱۶:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
کابل و تهران و تبریز و بخارا و خُجند
جمله، ملک توست تا بلخ و نشابور و هری
ناشناس
۱۶:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
گرچه گوید همدلی از همزبانی خوشتر است
این زبان حبل المتین همدلان پارسی ست
این زبان مادری همچون نشانی از پدر
خار چشم ناتوان دشمنان پارسی ست
مجتبی
۱۶:۳۵ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
صد هزاران آفتاب و صدهزاران ماهتاب
می درخشد در میان آسمان فارسی
ما دماوندیم و می گفتند و می گوییم باز
قله گیتی ست این آتش فشان فارسی
مجتبی
۱۶:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود
ناشناس
۱۵:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
طبق قانون اساسی ،همه قومیت ها حق تحصیل به زبان مادری خودشون را دارند و در واقع رسمیت این چنینی زبان فارسی،نقض قانونه و خود مصداق طرز تفکر فاشیستی و شوونیستی
آرمین
۱۴:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
اشعار غیر فارسی باباطاهر؟؟!! خوب بگو اشعار به زبان لری
حرف های دکتری
۱۳:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
زبان فارسی یک میثاق است که اقوام ایرانی را به هم پیوند زده است . هیچ شکی در این گفته نیست . من در بین گویش های مازنی ، گیلکی، بلوچ ، لکی ، لری ، کردی زیاد دقت کرده ام همگی آن ها به هم نزدیک هستند و گویا بازمانده از زبان های پهلوی و ساسانی باشند که از زبان فارسی خراسانی دور نیستند. از اینها گذشته وجود گنجینه هایی چون شاهنامه ، هفت پیکر و ... گویای گستردگی و پویایی زبان فارسی در بین اقوام حوزه فرهنگی ایرانزمین در طول تاریخ بوده است . ترکها هم از زبان فارسی برای پیشرفت خود بهره برده اند و با آن شعر سراییده اند و احترام این زبان را نگه می داشتند. جریان نوعثمان گرائی سخت به دشمنی برخواسته است و کاری از پیش نخواهد برد . به فیلم مشهدی عباد مراجعه فرمایید تمام دیوار های باکو به زبان فارسی هستند لباس ها همینطور مردم برای تکریم یکدیگر را مشهدی صدا می زنند. آفرین
حرف های دکتری
۱۴:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
پوزش : برخاسته
امين ميرزائى
۱۱:۱۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
دادا ! سلام ... خيلى از واژه هایی که تو قرآن اومده عربی نیست پارسیه ... هاروت و ماروت (خرداد و امرداد) ، نمارق (جمع نرمک) ، فردوس (پردیس) مثلن ... خود واژه الله سانسکریته به معنی نورانی که کلمه لوه و لوستر و light ازون مأخوذن ... قسطاس (juctice) و امثالِ اونم که یونانی ان !!!!!!
ناشناس
۱۰:۴۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
همه زبان ها قابل احترام هستند و باید زمینه تدریس زبان مادری برای افراد جامعه مهیا شود. من افسوس می خورم از زبان های مردم ایران فقط فارسی بلد هستم. از افکار شووینیستی خارج شویم. باید حداقل امکان آموزش ترکی به عنوان زبان دوم مهیا شود چون ترک زبان زیاد داریم.
ناشناس
۱۵:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
ادبیات ترکی در دانشگاه تبریز هست
یه نفر
۰۹:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
آفرین،واقعا باریکلا،اینجوری رو گندی که رو زبونهای غیر فارسی ایرانی آوردین سرپوش بزارین!!!
میری جواد
۰۶:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
عالی بود، آموختم
ناشناس
۰۳:۴۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
سلام و تشکر
لطفا
- در سنگ نوشته ها و گل نوشته ها یک نمونه زبان فارسی را نشان بدهید
- زبان فارسی در ایران زبان رسمی سن بر اساس قانون اساسی کشور نه زبان ملی
- مثل همیشه از نوشتاری گلیشه ال استفاده نفرمایید. به چه سندی میفرمایید. پارتها بعد از مهاجرت به شمال شرق ایران فعلی زبانشان پارتی شده است؟
با چه سندی زبان پارتی مشابه گیلکی، سورانی، .... بوده است؟
امیر
۲۲:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
در سنگ نوشته ها و گل نوشته ها یک نمونه زبان فارسی را نشان بدهید:
سنگ نوشته داریوش بزرگ در نقش رستم که بزرگترین سنگ نوشته جهان است
سنگ نوشته خشایارشا در وان ترکیه
سنگ نوشته شاپور ساسانی و اردشیر بابکان در نقش رستم و کعبه زرتشت
نزدیک به چهل و هشت سنگ نوشته صفویان که تماما پارسی است
سنگ نوشته های قاجاریان کهع همگی پارسی است
سنگ نوشته نادرشاه در کلات نادر که دو سنگ نوشته فارسی دارد
سنگ نوشته یعقوب لیث صفاری در سیستان به فارسی و...
باز هم بگم؟
زبان فارسی به این دلیل زبان ملی ایرانیان است که:
1- در طول تاریخ پیوند دهنده همه اقوام و زبان مشترک بوده است
2- از جایی تحمیل نشده و زبان بومی این کشور است
3-همگی گویش های مهم ایرانی مانند مازنی لری بختیاری کردی و... ریشه در فارسی دارند
4- زبان انتخابی تمامی حکومت های غیر ایرانی مانند سلاجقه مغول ها قویونلوها بوده است چون چاره ای نداشتند جز اینکه به زبان ملی این خطه یعنی فارسی حکومت کنند اگرنه زبان رسمی و درباری و دیوانی شان جای فارسی میشد زبان دیگر
Majid
۲۲:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۳
زبان غیر بومی کویر ایران یعنی دری تاجیکی مشکل بزرگ ایران هست. زبان ناقص دری تاجیکی
خسرو
۱۲:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
ناقص تو هستی و افکارت که جز اشرار پان‌ترکیسم هستی که نه تاریخ و نه مبدا تاریخی و نه تقویم دارید و زبانی شبه ترکی دارید چون اکثر واژگان زبان من درآوردی ترکی از زبان های سغدی و مغولی و تبتی می باشد تنها بیست درصد واژگان زبان من درآوردی شما ترکی هست
ناشناس
۲۲:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۳
زبان فارسی کە ٦٠ درصدش عربیە قابل قیاس با زبان کردی نیست . جناب مشنگ
ناشناس
۱۰:۲۵ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
نه اینکه کردی اصلا واژه فارسی نداره خخخخخخ!
ناشناس
۱۵:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
ادبیات شما بیشتر به یک پانترک میخوره تا یک کرد ایرانی نژاد
ناشناس
۲۲:۴۲ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
دوست عزیز کردی یک لحجه از فارسی است و شصت درصدش عربی و فارسیه چی میگی