صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۳۵۹۷۷
گفتگو با زهرا کاظم پورفرد به مناسبت چهلمین روز درگذشت مرحوم عماد افروغ
«ترافیک اصلاح‌طلبان و اصولگرایان» تیتری بود که در اخبار مربوط به مراسم ختم ایشان توسط خبرگزاری‌ها زده شد. شاید در کمتر جایی بود که همه آقایان دور هم جمع شوند یعنی در مراسم ختم ایشان آقای ناطق نوری، آقای قالیباف، آقای لاریجانی، آقای جهانگیری، همه وزرای دولت‌های اصلاحات و اصولگرا حضور داشتند در حدی که چنین تیتری زده شد. در خانه ما هم همه قشری رفت‌وآمد می‌کردند. آقایان علی مطهری، قالیباف، اسماعیلی وزیر ارشاد، نمایندگان مجلس هم تلفنی هم حضوری با همه مراوده داشتند. در کل ایشان با همه اقشار هم مراوده داشتند و هم از آن‌ها انتقاد می‌کردند.
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۰ - ۰۴ خرداد ۱۴۰۲

زهرا کاظمی‌نژاد همسر عماد افروغ معتقد است که عماد افروغ یک چهره فراجناحی بود و مطلقا به هیچ جناحی وابسته نبود. یا همه طیف‌ها مراوده داشت و از همه آن‌ها نیز انتقاد می‌کرد. حتی به قدری خود را می‌شناخت می‌دانست که بعد از مرگش مقام معظم رهبری پیام تسلیت خواهند گفت و مراسم ختم خود را پیش بینی کرده بود.

به گزارش همشهری آنلاین، عماد افروغ چهره بارز علمی، جامعه‌شناس و پژوهشگر حوزه دین و فعال سیاسی، بعد از تحمل یک دوره بیماری سحرگاه روز جمعه ۲۵ فروردین امسال در ۶۷ سالگی درگذشت. شخصیتی متفاوت که مورد وثوق همه طیف‌ها بود و فراتر از کشمکش‌های حزبی قرار می‌گرفت.

به‌مناسبت چهلمین روز درگذشت این جامعه‌شناس و پژوهشگر حوزه دین با همسرش زهرا کاظم پورفرد درباره زندگی شخصی و علمی، فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، مراودات ایشان به گفتگو نشستیم.

زندگی پرفروغ ایشان در حوزه جامعه شناسی و سیاسی چه ویژگی‌هایی داشت؟

از نظر علمی، ایشان یک چهره علمی بسیار برجسته‌ای بودند. برای یک کلاس یکی، دو ساعته خود یک هفته مطالعه داشتند و تمام اطلاعات و مسائل روز را در مورد آن موضوعی که قرار بود در کلاس مطرح کنند، بررسی می‌کردند، در غیر این صورت وارد کلاس نمی‌شدند. همه اساتید و دانشجویانی که با ایشان ارتباط علمی داشتند، با این خلق ایشان آشنا بودند. از نظر علمی برای دانشجو چیزی کم نمی‌گذاشتند و در حد جزوه‌ای که سر کلاس تدریس شود کلاس‌هایشان را پیش نمی‌بردند و حتی هر ترم با ترم دیگر متفاوت بود.

در تدریس و کار علمی پشتکار بسیار زیادی داشتند به حدی که وقتی کاری برای ایشان می‌رسید، مثلا اگر قرار می‌شد مقاله یا مصاحبه‌ای را تصحیح کنند، هر چند ساعتی که طول می‌کشید حتی ساعاتی طولانی در همه لحظات پای کار بودند به طوری که در کار غرق می‌شدند و حتی اگر صدایشان هم می‌کردیم متوجه ما نمی‌شدند و تا زمانی‌که کار تمام نمی‌شد آن را رها نمی‎کردند و سراغ کار دیگری نمی‎رفتند.

یادم است در زمان بیماری، ایشان در اتاقی کار می‌کردند که کمی سرد بود، ایشان تا زمانی که مشغول کار بودند متوجه سرما نشدند بعد از فارغ شدن از کار وقتی به اتاق دیگر آمدند به من گفتند که چقدر آن اتاق سرد است، یعنی تا زمانی که مشغول کار بودند حتی گرما و سرما نیز تاثیری روی ایشان نداشت.

در این ۴۲ سال که با ایشان زندگی کرده‌ام، ندیدم روزی را که کتاب از دست ایشان بیفتد و حتی وقتی که تلویزیون هم نگاه می‌کردند که البته به ندرت اتفاق می‌افتاد، آنقدر مشغول کتاب خواندن بودند که اگر تبلیغی را ده‌ها بار تلویزیون نشان می‌داد، در آن ده بار هر تکه را فقط گاهی که احیانا سرشان را از کتاب برداشته بودند دیده بودند و این‌ها بر کسی پوشیده نیست.

از نظر سیاسی و جامعه شناسی هم، ایشان درباره مطالب روز اجتماعی از لحاظ اینکه روشن فکر بودند و درد مردم را می‌فهمیدند و دوست داشتند روشنگری کنند. به تناسب موضوعاتی که برای اجتماع پیش می‌آمد، وارد عمل می‌شدند. علم خود را در این راه با توجه به تئوری‌های خود صرف می‌کردند. ایشان تئوری‌پردازی بودند که سال‌های بعدی را پیش‌بینی می‌کردند. اتفاقات سال ۸۸ را کاملا پیش‌بینی کردند و آنچه را که نیاز بود به مسئولان انتقال می‌دادند. حتی اتفاقات و وقایع اخیر ایران و اعتراضات سال ۱۴۰۱ مربوط به مهسا امینی را نیز پیش‌بینی کردند و انتقال دادند که برای جلوگیری از هزینه‌هایی که به کشور تحمیل خواهد شد، اقدامی انجام شود. مثلا عذرخواهی صورت گیرد، حتی یکی دو نفر برکنار شوند و... تا به سلامت از آن وضعیت عبور کنیم، متاسفانه به توصیه‌های دلسوزانه ایشان توجه نشد.

هر وقت به ایشان می‌گفتند فعال سیاسی به نوعی مکدر می‌شدند، چون ایشان چهره علمی بودند؛ اما نه آن علم که نه فقط روی طاقچه و پستو بماند، بلکه چهره علمی بدان معنا که در مسائل روز نمود داشته باشد و باری را از روی دوش مردم بردارد و در مواقع حساس به کمک آن‌ها بیاید.

ایشان می‌خواستند واقعا خود را فدای مردم، روشنگری وروشن فکری کند. برای مجلس هفتم من شاهدم که بسیار اصرار کردند. ما مشهد بودیم و ایشان سخنرانی داشتند، حتی گفتند که وقت نمی‌کنند برای ثبت‌نام اقدام کنند. اما با اصرار‌های بیش از حد و ده‌ها وصد‌ها بار تماس می‌گرفتند و ایشان را مجبور کردند و برایشان بلیط گرفتند که نهایتا به تهران رفت و پس از ثبت‌نام دوباره برای سخنرانی خود به مشهد بازگشت.

آن زمان احساس کردند شاید اگر به مجلس بروند شاید کاری انجام دهند، اما وقتی وارد مجلس شدند به قول خودشان «دیوار مصلحت آنقدر کوتاه شده بود که گردنشان را خرد می‌کرد» بعد هم برای مجلس هشتم علیرغم مراجعات مکرری که افراد داشتند و حتی مقامات به منزل ما آمدند و خواهش می‌کردند، اما ایشان دیگر نامزد نشدند و فعالیت خود را در حوزه غیر رسمی ادامه دادند. بعد هم که پیش از موعد خود را بازنشسته کردند؛ آن گونه که کار‌های علمی بسیار بیشتر شد. مصاحبه‌ها بیشتر و چه بسا تاثیر گذاری شان هم بیشتر شد.

ایشان با این نگاه جامع جامعه شناختی در منزل و برخورد با خانواده چطور رفتار می‌کردند؟

ایشان خیلی نکته‌بین و ریزبین بودند. برای شناخت افراد کافی بود یک بار فردی را ببینند و چند کلمه از او بشنوند.

حتی ایشان مدتی نیز برای دادن پروانه نمایش فیلم فعالیت‌هایی انجام می‌دادند، به حدی در این زمینه مهارت پیدا کرده بودند که اگر ابتدای هر فیلمی را می‌دیدند، انتهای آن را حدس می‌زدند. من تعجب می‌کردم که چگونه صحنه‌ای را می‌دیدند و صحنه بعدی را حدس می‌زدند این نشان از تیزبینی خاص ایشان بود. در خانه نیز نسبت به اطرافیان و خانواده، فامیل و آشنایان به ویژه همین حالت را داشت.

سال ۸۸ وقتی بازنشسته شدند، به دلیل اینکه سرکار نمی‌رفتند، چون دفتری برای ملاقات‌های کاری خود نداشتند همه مراجعان ایشان از دانشجویان، اساتید و مقامات تا خبرنگاران، همگی به منزل می‌آمدند و با همه ارتباط داشتند. چنانکه بسیاری مرا در کوچه و خیابان می‌بینند و می‌شناسند و می‌گویند که به خانه ما آمده‌اند. این آمدو رفت‌ها باعث می‌شد که هم با زندگی ایشان آشنا شوند و نحوه زیست ایشان که سادگی و ساده زیستی بود را ببینند، هم با رفتار و تعاملات ایشان آشنا می‌شدند. چون شاید به نظر می‌آمد که ایشان فرد خشنی باشند، چرا که ایشان منتقد بودند به قول خودشان «جامعه شناسی ستیز» داشتند و شاید برای مقامات این گونه بودند، اما برای اطرافیان، دانشجویان و خبرنگاران رفتار بسیار محترمانه و آرامش بخشی داشتند. حتی افرادی مانند رانندگان اسنپ که ارتباط کمی با ایشان داشتند، در مسیری که در راه بودیم با کلام شیوای ایشان جذبشان می‌شدند. در محیط پیرامونی شخصی خود مانند تعمیرگاه خودرو، نانوایی و بازار تره‌بار هر جا که می‌رفتند یا با هم می‌رفتیم مدت‌ها به گپ و گفت می‌پرداختند و صمیمانه با فروشنده‌ها صحبت می‌کردند که بیشتر وقت‌ها آن‌ها به ویژه در زمان بیماری که ضعیف هم شده بودند و مشخص بود بیمار هستند به ما کمک می‌کردند، در مجموع ارتباطات بسیار قوی‌ای با افراد پیرامون خود داشتند.

در خانه نیز بیشتر صحبت‌هایمان علمی بود. شاید باورش سخت باشد ایشان در ۷ جلد کتاب‌۱۵۰۰ صفحه‌ای روزنگاشت خود که از ۷/۷ /۱۳۹۰ تا ۷/۷/۱۳۹۷ نگاشته بودند، خلاصه حدود ۸۰۰ کتابی راکه مطالعه کرده بودند را در این ۷ جلد آورده‌اند.

این ۷ جلد گنجینه‌ای عظیم برای افرادی است که طالب خواندن این کتاب‌ها هستندکه یا فرصتش را ندارند یا در دسترسشان نیست. امیدوارم افرادی پیدا شوند که این روزنگاشت‌ها، دل‌نوشته‌ها، خلاصه کتاب‌ها و خلاصه مصاحبه‌ها را به صورت جداگانه به بخش‌های مختلفی تبدیل کنند.

ایشان با من هم همین حالت را داشتند، هر کتابی که می‌خواندند برای من تعریف می‌کردند. من هم عادت کرده و خوشحال بودم. چون یکی از معیارهایم برای ازدواج اهل کتاب و مطالعه بودن طرف مقابلم بود. چون خالصانه از خدا خواسته بودم، خدا کسی را نصیبم کردکه دارای این شاخصه بود و این خصیصه ایشان برایم از ارزش بالایی برخوردار بود. بهتر از آن هم کسی نصیبم شدکه خلاصه همه کتاب‌هایی که می‌خواند و حتی از ابتدا تا انتهای جلساتی که می‌رفتند را برایم تعریف می‌کرد، از این رو شاید افراد را به ظاهر نشناسم، اما از روی اسم می‌دانم که چه شخصیت و چه مواضع سیاسی دارند.

با بچه‎ها هم همین گونه بودند، صحبت‌های خانوادگی ما در مورد کجا بریم، چی بخریم و مادیات نبود. ما بیشتر در مورد معنویات صحبت می‌کردیم. در مجموع صحبت‌های ما درباره معنویات بود. حتی وصیتنامه ایشان از ابتدا تا انتها رنگ خدا دارد. در کتابهایشان هم خدا کاملا ملموس است. حتی در رونمایی از کتاب «فریاد‌های خاموش» روزنگاشت تنهایی ایشان، آقای مختارپور که آن زمان رئیس کتابخانه ملی بودند، گفتندکه هر چه ورق می‌زنیم، این کتاب‌ها رنگ و بوی خدا دارد. در خانواده ما را به معنویت و خداگرایی توصیه می‌کردند، حتی در وصیتنامه خود نیز اینگونه نوشته بودند.

به سوالاتی که در ذهن بچه‌ها بود، در مورد جهان، اقتصاد و زمینه‌های مختلف و حتی مسائل خانوادگی پاسخ می‌دادند. حتی با جوانان مومن و مذهبی که دچار ناامیدی شده بودند، ساعت‌ها با آن‌ها صحبت می‌کرد و می‌گفتند که وقتی که همه در‌ها به روی شما بسته می‌شود تازه آغاز شکوفایی شماست. چون همیشه به عاملیت انسان باور داشتند و همواره درباره خدای قابلیت‌ساز و انسان دگرگون ساز صحبت می‌کردند و می‌گفتند که انسان قادر است ساختار‌ها را بر هم‌ریزد و بشکند و تغییرات ایجاد کند، به همین دلیل نامیدی در ایشان جایی نداشت و همیشه به دیگران امید تزریق می‌کردند.

با توجه به ویژگی‌های شخصیتی ایشان چه افرادی از سیاسیون و چهره‌های شاخص با شما رفت و آمد خانوادگی داشتند، جزئیاتی از آن بگویید.

«ترافیک اصلاح‌طلبان و اصولگرایان» تیتری بود که در اخبار مربوط به مراسم ختم ایشان توسط خبرگزاری‌ها زده شد. شاید در کمتر جایی بود که همه آقایان دور هم جمع شوند یعنی در مراسم ختم ایشان آقای ناطق نوری، آقای قالیباف، آقای لاریجانی، آقای جهانگیری، همه وزرای دولت‌های اصلاحات و اصولگرا حضور داشتند در حدی که چنین تیتری زده شد. در خانه ما هم همه قشری رفت‌وآمد می‌کردند. آقایان علی مطهری، قالیباف، اسماعیلی وزیر ارشاد، نمایندگان مجلس هم تلفنی هم حضوری با همه مراوده داشتند. در کل ایشان با همه اقشار هم مراوده داشتند و هم از آن‌ها انتقاد می‌کردند.

خاطرم هست که به آقای میرحسین موسوی آن زمان گفته بودند که «لیبرال‌ها را از خود دور کن و آن‌ها را به خود نزدیک نکن» و در عین حال هم از ایشان برای انتخابات دعوت کرده بودند و هم از آقای محسن رضایی. چرا که معتقد بودند برای گرم شدن تنور انتخابات همه طیف‌ها باید حضور داشته باشند.

همین خصایص ایشان موجب شد که پس از فوت ایشان علاوه بر مقام معظم رهبری که پیام دادند؛ در میان شخصیت‌های سیاسی هم از آقای سید محمد خاتمی تا سید ابراهیم رئیسی همه پیام دادند.

ایشان یک چهره فراجناحی بودند و مطلقا به هیچ جناحی وابسته نبودند. در مجلس شورای اسلامی هم که بودند از بس مشکلات این چنینی و جناح‌بندی وجود داشت، ایشان با چندین نفر یک گروه مستقل تشکیل دادند تا کار‌های خود را در قالب آن گروه دنبال کنند.

حتی همه نقد‌های ایشان به ضررشان بود و از همه جا طرد می‌شدند. اصلا زمانی هر دو طرف در رسانه هایشان ایشان را به نوعی نوازش می‌کردند! وقتی یقین پیدا می‌کردند مسئله‌ای درست است، دیگر چیزی جلودارشان نبود؛ آن را در جامعه مطرح می‌کردند و تا آخر پای حرف‌های خود می‌ایستادند.

ایشان چقدر ناراحت بودند که جامعه ما طیفی است، نباید دو قطبی شود. متاسفانه گروه‌های سیاسی برای رسیدن به منافع خود جامعه را دو قطبی می‌کنند و جلو تکثر را در جامعه می‌گیرند.

واکنش‌های پس از فوت آقای افروغ برای شما چگونه بود؟ آیا متصور بودید؟

خیلی جالب است که بگویم ایشان مراسم خود را پیش‌بینی کرده بودند. همانطور که بسیاری از مسائل اجتماعی را پیش‌بینی کرده بودند. همیشه به من می‌گفتند که تشییع جنازه من بسیار شلوغ و باشکوه خواهد شد. همه حتی مقام معظم رهبری پیام می‌دهند. اما من فکر می‌کردم نمی‌شودکه مقام معظم رهبری برای همه پیام دهند. چون خود را می‌شناخت پیش‌بینی‎هایش همیشه درست بود و همان اتفاق به وقوع پیوست. همه حضور داشتند و همه ناراحت بودند. در جلسه‌ای یکی از منتسبان به مقامات از ابتدا تا انتها در مورد آقای افروغ با موضوع عدالت صحبت می‌شد، اشک می‌ریختند و گفتند که ما کفران می‌کنیم و قدر این افراد دلسوز به نظام و افرادی که تک‌تک سلول‌هایشان به نظام و انقلاب وابسته است، را نمی‌دانیم.

برچسب ها: عماد افروغ
ارسال نظرات