صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۰۰۵۱۳
با تصاویر فکر کنیم یا کلمات؟ / موهبت فکر کردن با تصاویر
کتاب گراندین قابلیت تفکر بصری و دیداری را نشان می‌دهد. گراندین به راحتی به "خاطرات تصویری واضح" دوران کودکی خود از طریق "تصاویر و فیلم‌های سه بعدی" در ذهن اش دسترسی پیدا می‌کند. او حتی می‌تواند بلند شدن و فرورفتن سورتمه را هنگام برخورد با شیب احساس کند.
تاریخ انتشار: ۰۳:۴۶ - ۲۶ دی ۱۴۰۱

فرارو- برخی افراد می‌گویند که افکارشان در تصاویر اتفاق می‌افتد و برخی دیگر در کلمات. با این وجود، فرآیند‌های ذهنی ما مرموزتر از آن چیزی است که تصور می‌کنیم.

به گزارش فرارو به نقل از نیویورکر، «تمپل گراندین» در کتاب تازه خود تحت عنوان «تفکر بصری: هدایای پنهان افرادی که در تصاویر، الگو‌ها و انتزاعیات فکر می‌کنند» توضیح می‌دهد که ذهن او پر از تصاویر دقیق است که می‌تواند آن را کنار یکدیگر قرار داده، ترکیب کند و با دقت اصلاح کند. گراندین متخصص رفتار حیوانات و مهندس کشاورزی در دانشگاه ایالتی کلرادو می‌باشد و در طراحی عناصر کشتارگاه‌ها و دیگر سازه‌های مزرعه کار کرده است.

هنگامی که او وظیفه برآورد هزینه یک ساختمان جدید را بر عهده دارد به نقشه‌های خود نگاه می‌کند سپس آن را در ذهن خود با تصاویر به یاد مانده از پروژه‌های گذشته مقایسه می‌کند. تنها با فکر کردن به شکل ساختمان به صورت بصری او می‌تواند به طور دقیق تخمین بزند که هزینه ساختمان جدید دو یا سه چهارم هزینه ساختمان قبلی خواهد بود. پس از شیوع کرونا او در مورد در مورد این که چگونه دارو‌ها می‌توانند به بدن ما در مبارزه با کووید -۱۹ کمک کنند مطالب زیادی را خوانده بود.

همزمان با مطالعه یک تشبیه بصری دقیق ایجاد کرد که در آن یک جسد یک پایگاه نظامی تحت محاصره تصور شده بود. هنگامی که او در مورد طوفان‌های سیتوکین فکر می‌کرد (رویداد‌هایی که در آن سیستم ایمنی بیش از حد فعال می‌شود و باعث التهاب غیرقابل کنترل می‌شود) این ایده را با کلمات تصور نکرد. در عوض، او می‌نویسد: «من می‌بینم که سربازان در سیستم ایمنی‌ام از کوره در می‌روند. آنان گیج می‌شوند و حمله به پایگاه و آتش زدن آن را آغاز می‌کنند.»

کتاب گراندین قابلیت تفکر بصری و دیداری را نشان می‌دهد. گراندین به راحتی به «خاطرات تصویری واضح» دوران کودکی خود از طریق "تصاویر و فیلم‌های سه بعدی" در ذهن اش دسترسی پیدا می‌کند. او حتی می‌تواند بلند شدن و فرورفتن سورتمه را هنگام برخورد با شیب احساس کند. او بدون زحمت ابریشم سه رشته‌ای ظریفی را که در کلاس گلدوزی در مدرسه ابتدایی بین انگشتان اش نگه داشته بود به تصویر می‌کشد.

کتاب گراندین توجه ما را به آن چه "ویلیام جیمز "جریان آگاهی" نامیده معطوف می‌سازد: جریان مداوم افکار در سرمان. جیمز می‌نویسد: "به نظر می‌رسد زندگی ذهنی ما مانند زندگی یک پرنده از تناوب پرواز‌ها و نشستن‌ها ساخته شده است".

واقعا ذهن مان چقدر ما را متفاوت می‌کند؟ ما باید با این تفاوت‌ها چه کنیم؟ گراندین که مبتلا به اوتیسم است در سال ۱۹۹۵ میلادی با انتشار کتاب "تفکر در تصاویر" خاطراتی که هدف اش یافتن راهی برای استفاده از مواهب بصری و ادراکی بود به شهرت رسید.

او در مهندسی کشاورزی خانه‌ای پیدا کرد جایی که قادر بود ساختمان‌های مزرعه را از منظر حیوانات تجسم کند. با بازدید از کشتارگاهی که حیوانات اغلب در آن وحشت داشتند فورا می‌توانست ببیند که چگونه عناصر بصری کوچک مانند یک زنجیر آویزان یا یک انعکاس در یک گودال حواس آنان را پرت کرده و باعث سردرگمی می‌شود. "تفکر در تصاویر" ارزش تنوع عصبی را مطرح کرد: ذهن غیرمعمول گراندین در جایی موفق شد که دیگران نتوانسته بودند به موفقیتی دست یابند.

در "تفکر بصری" او استدلال تند و تیزی دارد و می‌نویسد افراد "واژه محور" انواع دیگر متفکران را به حاشیه رانده‌اند. او استدلال می‌کند که ذهن‌های واژه محور اتاق‌های هیئت مدیره، اتاق‌های خبر، مجالس قانونگذاری و مدارس ما را اداره می‌کنند و دانش آموزان را در معرض مجموعه‌ای دلهره‌آور از آزمون‌های استاندارد کتبی قرار می‌دهند. او می‌نویسد نتیجه این وضعیت بحران در نبوغ امریکاست.

گراندین می‌نویسد: «دنیایی را بدون هنرمند، طراح صنعتی یا مخترع تصور کنید. بدون متخصص برق، مکانیک، معمار، لوله کش، یا سازنده. برای داشتن این مشاغل باید متفکران بصری داشته باشید. با این وجود، اکنون بسیاری از آنان از دید عموم پنهان شده اند و ما نتوانسته ایم کمک خاص آنان را درک کرده یا از آنان قدردانی کنیم و یا آنان را تشویق نماییم».

گراندین در اثر "تفکر در تصاویر" خود اشاره کرد که جهان بین متفکران بصری و کلامی تقسیم شده است. "تفکر بصری" به آرامی این ایده را بازبینی می‌کند و زنجیره‌ای از سبک‌های فکری را شناسایی کرده که تقریبا به سه بخش تقسیم می‌شوند.

در یک طرف متفکران کلامی قرار دارند که اغلب مشکلات را با صحبت کردن در مورد آن در ذهن خود یا به طور کلی‌تر با پیشروی به شیوه خطی و بازنمایی معمول زبان حل می‌کنند. (با تخمین هزینه یک پروژه ساختمانی یک متفکر شفاهی ممکن است همه اجزا را قیمت گذاری کند و سپس آن را با استفاده از یک صفحه گسترده جمع بندی کند: یک رویکرد منظم و مبتنی بر نماد).

در سوی دیگر، زنجیره "تجسم کننده‌های شئی" قرار دارند: آنان از طریق استفاده از تصاویر ذهنی عینی و عکس مانند به نتیجه می‌رسند همان طور که گراندین هنگام مقایسه طرح‌های ساختمانی این کار را در ذهن اش انجام می‌دهد. او می‌نویسد در بین این قطب‌ها گروه دومی از متفکران بصری قرار دارند: "تجسم سازان فضایی" که به نظر می‌رسد زبان و تصویر را با یکدیگر ترکیب می‌کنند و بر اساس الگو‌های بصری و انتزاعیات فکر می‌کنند.

او می‌نویسد یک برج کلیسا را تصور کنید. او متوجه می‌شود که افراد کلامی اغلب برایشان دو خط مبهم در یک V معکوس تداعی می‌شود. در مقابل، تجسم کننده‌های اشیاء برآمدگی‌های خاصی را که در کلیسا‌های واقعی مشاهده کرده اند توصیف می‌کنند: "ممکن است در ذهن خود به یک عکس یا نقاشی فوتورئالیستی خیره شوند".

در همین حال، تجسم کننده‌های فضایی نوعی برج کلیسای بی نقص، اما انتزاعی را به تصویر می‌کشند. آنان متوجه الگو‌هایی در میان برج‌های کلیسا شده‌اند و الگو را به جای هر نمونه خاصی از آن تصور می‌کنند.

گراندین این ایده را دوست دارد که دو نوع متفکر بصری وجود دارند، زیرا به درک تفاوت‌ها بین افراد همفکر کمک می‌کند. مهندسی یک ماشین و تعمیر آن به مهارت بصری نیاز دارد. مهندس و مکانیک هر دو متفکر بصری هستند، اما با یکدیگر تفاوت دارند.

در روایت گراندین یک مهندس احتمالا یک تجسم‌کننده فضایی است که می‌تواند به طور انتزاعی تصویری از نحوه کار همه بخش‌های موتور داشته باشد در حالی که مکانیک احتمالا یک تجسم کننده شئی است که می‌تواند در یک نگاه بفهمد که آیا ضربه زدن روی سیلندر موتور از نظر عملکردی پیامد دارد یا خیر.

گراندین اشاره می‌کند که هنرمندان و صنعت‌گران تمایل دارند تجسم کننده اشیاء باشند: آنان دقیقا می‌توانند تصور کنند که این نقاشی چگونه باید به نظر برسد این پایان چگونه باید جریان داشته باشد یا این برش چگونه باید دوخته شود.

دانشمندان، ریاضیدانان و مهندسان برق تمایل دارند تجسم کننده فضایی باشند: آنان به طور کلی می‌توانند تصور کنند که چرخ دنده‌ها چگونه به یکدیگر متصل می‌شوند و مولکول‌ها چگونه برهم کنش می‌کنند. گراندین تمرینی را توصیف می‌کند که توسط تفنگداران دریایی انجام شد که در آن مهندسان و دانشمندان با مدارک پیشرفته در مقابل تعمیرکاران رادیو و مکانیک‌های کامیون در انجام وظایف فنی تحت فشار قرار گرفتند مانند "ساخت یک وسیله نقلیه ابتدایی از انبوهی از زباله".

مهندسان، با ذهن بصری انتزاعی خود در این سناریوی بسیار عملی تمایل به "بیش از حد فکر کردن" داشتند. آنان به مکانیک‌ها باختند. به گفته گراندین احتمالا بدان خاطر که این تجسم کننده‌های اشیاء هستند که توانایی‌های شان برای دیدن، ساختن و تعمیر درهم آمیخته شده است.

"ماریا کوژونیکوف" عصب‌شناس شناختی، آزمایش‌هایی را برای تشخیص و تمییز تجسم کننده‌های اشیاء از تجسم کننده‌های فضایی ایجاد کرده است. در یکی از آزمایش‌ها (تست وضوح دانه) از افراد شرکت کننده در آزمون خواسته می‌شود تا در ذهن خود اندازه و چگالی نسبی اشیاء مختلف را مورد ارزیابی و داوری قرار دهند.

ذهن‌های خیال انگیز در "تفکر بصری" در مقایسه با ذهن‌های کلامی جذاب‌تر به نظر می‌رسند. شاید برای تشبیه بتوان گفت متفکران بصری در یک سیرک شرکت می‌کنند و متفکران کلامی در یک نمایش تک نفره گرفتار شده اند در یک مونولوگ طولانی.

افراد دارای مونولوگ درونی اغلب مدت قابل توجهی از زمان خود را صرف فکر کردن در مورد خود می‌کنند و ذهن شان به سمت تجربیات، احساسات، خواسته‌ها و نیاز‌های شان کشیده می‌شود. این خود محوری می‌تواند به مکالمه بلند ما سرایت کند.

"برنارد ریمه" روانشناس در دهه ۱۹۸۰ میلادی به اشتراک‌گذاری اجباری افکار منفی با افراد دیگر را مورد بررسی قرار داد. ریمه دریافت که تجربیات بد نه تنها می‌توانند نشخوار فکری درونی را برانگیزند بلکه میل به پخش آن را نیز موجب می‌شوند. هرچه بیش‌تر ناراحتی خود را با دیگران در میان بگذاریم آنان را بیش‌تر از خود دور می‌کنیم.

مطالعات دانش‌آموزان نشان داده کودکان و نوجوانانی که بیش‌تر به تجربیات بد خود فکر می‌کنند آن را بیش از سایرین به همسالان خود می‌گویند و این به نوبه خود منجر به طرد آنان از سوی جامعه و عدم طی شدن کامل روند اجتماعی شدن می‌شود. در نتیجه، صدای درونی ما ابزار قدرتمندی است که باید رام شود.

تفکر در تصاویر، تفکر در الگوها، تفکر در کلمات هر یک تجربیات کاملا متفاوتی هستند. با این وجود، اکثر مردم در واقع نمی‌دانند چگونه فکر می‌کنند.

برچسب ها: تصورات افکار
ارسال نظرات