صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۸۹۲۸۱
با وجود اینکه دولت محلی و واحد‌های امنیتی در شهر لیمان اوکراین به کار سخت برای بازگشت زندگی به حالت عادی ادامه می‌دهند، زمستان سختی در انتظار غیرنظامیانی است که به دلیل ویرانی‌های سنگین در شهر مانده‌اند.
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۰ - ۰۷ آذر ۱۴۰۱

غیرنظامیانی که برای زنده ماندن در شهر لیمان در منطقه دونتسک، که ارتش اوکراین در اوایل اکتبر دوباره کنترل آن را به دست گرفت، تلاش می‌کنند، اکنون با چالش‌های ناشی از سرمای هوا و همچنین حملات هوایی روسیه روبرو هستند.

به گزارش فرارو، حملات هوایی روسیه در شهر لیمان ادامه دارد، جایی که بسیاری از منازل و زیرساخت‌ها به ویژه خطوط راه آهن و انرژی به دلیل درگیری‌های شدید ویران شدند.

هنوز خطوط آب و گاز طبیعی در این شهر به بهره برداری نرسیده است که در نتیجه ضدحمله ارتش اوکراین از نیرو‌های روسیه پس گرفته شد.

با وجود اینکه دولت محلی و واحد‌های امنیتی به کار سخت برای بازگشت زندگی به حالت عادی ادامه می‌دهند، زمستان سختی در انتظار غیرنظامیانی است که به دلیل ویرانی‌های سنگین در شهر مانده‌اند.

مردم ساکن در این شهر که خدمات برق به طور جزئی ارائه می‌شود، هر روز برای دریافت کمک‌های توزیع شده صف می‌کشند. غیرنظامیان که از ابتدای جنگ در پناهگاه‌ها و انبار‌های زیر آپارتمان‌ها مانده بودند، توانستند از حملات شدید روسیه جان سالم به در ببرند.

کسانی که در یک آپارتمان آسیب دیده در محله‌ای در ورودی ایمان زندگی می‌کنند، ماه هاست که در پناهگاه‌ها برای زنده ماندن تلاش می‌کنند.

نادژدا کارووکینا، ۶۸ ساله، یکی از ساکنان آپارتمان، گفت: ما از ۲۵ آوریل به مدت ۷ ماه در پناهگاه زندگی می‌کنیم. یک حمله موشکی به آپارتمان ما صورت گرفت و ما به اینجا آمدیم. دو روز پیش به اینجا حمله انجام شد. وقتی حمله اتفاق می‌افتد همه چیز می‌لرزد. موشک در ۲۰۰ متری ما سقوط کرد.

نستیا نوه ۶ ساله کاورکینا، با یادآوری روز‌های اولین حمله موشکی به بندر گفت: من اصلا نمی‌ترسیدم، اما مادربزرگم از ترس زیر میز پنهان شد.

وی با بیان اینکه تنها فرزند پناهگاه است و سعی می‌کند وقت خود را با اسباب بازی‌ها بگذراند، افزود: روز‌هایی که هیچ حمله‌ای نبود بیرون می‌رفت و با دوست بزرگترش که در انبار آپارتمان همسایه اقامت داشت بازی می‌کرد.

نستیا گفت: زندگی اینجا سخت است. دوستانم با من نیستند. همه رفته اند. من اینجا تنها هستم. آرزوی پایان جنگ را دارم.

ارسال نظرات