فرارو- در روزهای اخیر، علی رغم طرحِ گمانه زنیهای مختلف در مورد قریب الوقوع بودنِ دستیابی به یک توافق در قالب معادله اتمی ایران و متعاقبا، احیای برجام، هنوز نشانهای جدی از تحقق گزاره فوق به چشم نمیخورد. در این راستا، برخی منابع در ایران، نوعِ واکنش آمریکا به پاسخ ایران در رابطه با دستیابی به یک توافق را "ناامید کننده" توصیف کردهاند.
به گزارش فرارو؛ برخی منابع خارجی نظیر "خبرگزاری بلومبرگ" نیز از عدم رفعِ برخی اختلافات اساسی میان تهران و واشینگتن با محوریت پرونده اتمی ایران خبر میدهند. مسائلی که همگی در کنار یکدیگر، عملاً مساله برجام و روند احیای آن را به کلافی سردرگُم تبدیل کردهاند.
با این همه، آنچه که در این فضا مهم است، توجه به برخی ابعاد خاص روند احیای توافق و کنشگریهای طرفهای مختلف به ویژه دولت آمریکا است؛ اساسا همین مسائل نیز موجب شدهاند تا گزاره دستیابی به یک توافق در شرایط کنونی با اما و اگرهای فراوانی همراه باشد.
در ادامه به سه موضوع اساسی اشاره میشود که به ویژه طرفِ ایرانی بایستی به آنها در مسیر احیای برجام توجه داشته باشد و نباید در مورد آنها دچار سوتفاهم شود.
یکی از مهمترین چالشهایی که در شرایط کنونی دولتهای غربی با آن، مخصوصاً در فضای اِعمال تحریمهای گسترده علیه روسیه و بخش انرژی رو به رو هستند، چالشِ در پیش بودن زمستانی سخت است. در واقع، در فقدانِ گزینههای جایگزین مناسب در بحث تامین گاز طبیعی کشورهای غربی، از همین حالا و با توجه به ابتکار شرکت گازپروم در قطع کردن جریان گاز به اروپا، بسیاری از تحلیلگران غربی سناریوهای منفی را در مورد احتمال وقوع ناآرامیهای اجتماعی در اروپا به دلیل کمبود گاز در فصل زمستان مطرح میسازند.
در این چهارچوب، عدهای از ناظران و تحلیلگران به ویژه در داخل کشورمان، از نیاز مبرمِ کشورهای غربی به منابع گازی ایران و جایگزین کردن آن با گاز طبیعیِ وارداتی از روسیه خبر میدهند. مسالهای که صرفاً پس از دستیابی به یک توافق با ایران در قالب معادله اتمی این کشور محقق میشود. این در حالی است که تحلیلگران و صاحبنظران حوزه انرژی در کشورمان تاکید دارند که ایران به سه دلیل اساسی در این زمینه نمیتواند کنشگریِ فعالی داشته باشد.
اولا، ظرفیت صادراتی گاز ایران محدود است و تقریب بخش اعظم گاز تولیدیِ کشورمان، در داخل خودِ ایران مصرف میشود و اساساً حجم محدود باقی مانده نیز توانایی رفع نیازهای گسترده مصرفیِ اتحادیه اروپا و کشورهای این قاره را ندارد. باید توجه دشت که ظرفیت پایین تولید گاز طبیعی در کشورمان تا حد زیادی مرتبط با چالش فقدان سرمایهگذاریهای موثر در این بخش (ناشی از سالها تحریم) و البته عدم حضور شرکتهای شناخته شده بین المللی و فنارویهای مدرنِ آنها در ایران است.
از طرفی، باید توجه داشت که ما مسیر انتقال انرژی مناسبی را نیز جهت انتقال انرژی به قاره اروپا نداریم. در این چهارچوب، حتی اگر بنا به صادرات انرژی به اروپا باشد، بهترین مسیر برای ایران همان خط لوله انتقال گاز روسیه به اروپا است که ما میتوانیم از طریق آن (البته در شرایط عادی و نَه در وضعیت کنونی که روابط روسیه و غرب با بحران رو به رو است) به صاردات گاز به اروپا اقدام کنیم. مسالهای که حداقل در شرایط کنونی زمینههای تحقق آن فراهم نیست.
در نهایت باید گفت که هر کشوری که در شرایط فعلی بخواهد اقدام به صادر کردنِ منابع انرژی خود به اروپا در جریان تحریم منابع انرژی روسیه کند، به نوعی دشمن این کشور نیز محسوب میشود. مسالهای که به ویژه در شرایط کنونی، در چهارچوب راهبردهای کلان جمهوری اسلامی ایران قرار ندارد. از این رو، ایده مطرح شده مبنی بر جایگزینی صادرات گاز ایران به اروپا در پیِ انعقاد احتمالی توافق احیای برجام، ایدهای پخته به نظر نمیرسد و با اما و اگرهای فراوانی رو به رو است.
یکی دیگر از مولفههایی که در شرایط کنونی در مورد نوعِ کنشگریِ دولت آمریکا در قالب معادله احیای برجام باید مورد توجه کشورمان باشد این نکته است که اساسا در شرایط کنونی، دولت بایدن اراده و قدرتی جهت حصول یک توافق با ایران ندارد و حاضر نیست که سرمایه سیاسی را نیز در پسِ توافق احتمالی با تهران قرار دهد. دلایل این مساله نیز کاملا روشن هستند: اول اینکه دولت بایدن دولتی قدرتمند در آمریکا نیست و با چالشهای جدی در عرصه سیاست داخلی این کشور دست و پنجه نرم میکند. این دولت نَه تنها به واسطه عملکرد نَه چندان مناسب خود هدفِ انتقادهای جدی قرار دارد بلکه با چالش کاهش قابل توجهِ محبوبیت داخلیاش نیز رو به رو است (مسالهای که مخصوصا در ماههای اخیر در نظرسنجیهای گوناگون به ثبت رسیده است).
جدا از اینها، با توجه به تضعیف موقعیت حزب دموکرات در عرصه سیاست داخلی آمریکا، جمهوریخواهان از همین حالا خود را برای انتخابات میاندورهای کنگره و بازپس گیری کنترل مجالس سنا و نمایندگان در َآمریکا از این حزب آماده میکنند. مسالهای که اگر محقق شود و جمهوریخواهان بار دیگر بتوانند موقعیت خود را در کنگره تقویت کنند، نَه تنها در مساله برجام، بلکه در چهارچوب دستورکارهای عمده داخلی و خارجی بایدن نیز برای این دولت چالشها و بحرانهای جدی را ایجاد خواهد کرد.
با توجه به این مسائل، دولت بایدن نیز آمادگی ندارد تا به واسطه حصول یک توافق با ایران، خود را در معرضِ آماج حملات جمهوریخواهان مبنی بر اینکه دولتی ناکارآمد و ضعیف در برابر رقبای بینالمللی آمریکا است، قرار دهد. مسالهای که همانطور که پیشتر گفته شد، در شرایط کنونی که سیاست داخلی آمریکا به شدت قطبی شده و به جای حاکم بودن منطق در آن، صرفاً شاهد سیاسی کاری هستیم (مسالهای که به طور خاص در نوعِ رویکرد جمهوریخواهان در جریان حمله اخیر اف بی آی به اقامتگاهِ ترامپ و حمایت بی چون و چرای آنها از ترامپ بدون توجه به واقعیتهای میدانی، کاملاًقابل مشاهده بود)، از معانی و اهمیت خاصی برخوردار میشود.
البته که بایدن جهت دستیابی به توافق با ایران نیاز دارد که بتواند این ادعا را داشته باشد که امتیازاتِ به مراتب بیشتری را در قیاس با نسخه اولیه برجام، از طرفِ ایرانی گرفته است تا از این طریق بتواند آن را به مثابه پیروزی برای خود جا بزند. مسالهای که در شرایط کنونی با توجه به مواضع ایران به هیچ عنوان فضایی جهت تحقق ندارد.
در این چهارچوب، اساسا دولت بایدن در برهه زمانی کنونی اراده و سرمایه سیاسی کافی و جدی جهت دستیابی به یک توافق با ایران را ندارد.
یکی دیگر از نکاتی که طرفِ آمریکایی به صورت ویژه در چهارجوب معادله احیای برجام آن را دنبال میکند، اراده جدی دولت بایدن جهت حفظ برخی ساختارها و واژگان مبهم در چهارچوب توافق برجام است.
دلیل اصلی این موضوع نیز این است که واشینگتن سعی دارد تا فضاها و میدانهای مانوری را در آینده جهت بدعهدیهای خود در قالب توافق برجام حفظ کند و از طریق آنها بار دیگر سناریوی عملکردِ مخرب خود در چهارچوب نسخه اولیه توافق برجام را تکرار کند (مسالهای که اصلیترین نمود آن در شرایط کنونی، اصرارهای جدی آمریکا و عدم انعطاف پذیری آن در زمینه حل و فصلِ همیشگی مسائل پادمانی با محوریت برنامه اتمی ایران خود را نشان میدهد. در این راستا، آمریکا سعی دارد تا موضوع طرحِ ادعاهای مختلف در مورد فعالیتهای اتمی ایران را به مثابه یک اهرم همچنان برای خود نگه دارد و از طریق آن، بدعهدیهایِ آتی خود را توجیه کند).
از این منظر، کمتری کسی در سمتِ ایران باید شک داشته باشد که آمریکا حتی از زمان حصول توافق احتمالی جدید با ایران، راههای نقض توافق و محروم سازی ایران از منافعی که درنتیجه امضا توافق به دست میآورد را در ذهن مرور کرده و عملیاتی کردنِ آنها را تحلیل و بررسی میکند. موضوعی که خود اکنون به یک چالش اساسی در روند مذاکرات احیای برجام تبدیل شده است.
البته که این رویکرد خاصِ دولت آمریکا نیز اساساً ناشی از این مساله است که تعامل آن با تهران در شرایط کنونی در مورد دستیابی به توافق جدید، بیش از آنکه نوعی ابتکار دیپلماتیک باشد، با هدفِ کاستن از سرعت پیشرفتها و توانمندیهای اتمی ایران دنبال میشود و سعی دارد ایران را از رسیدن به نقاطی که در نقطه مقابل منافع آمریکا و متحدان آن قرار دارد، بازدارد.