فرارو- در سفر "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه به ایران و متعاقبا رایزنی ها و مذاکرات دوجانبه وی با مقام های ارشد کشورمان و البته شرکت در نشست سه جانبه با حضور روسای جمهور ایران و ترکیه، بسیاری از ناظران و تحلیلگرانِ حوزه روابط بین الملل، به طور خاص به واکاوی ابعاد مختلف این سفر و محرک های اصلی انجام گرفتنِ آن از سوی رئیس جمهور روسیه پرداخته و میپردازند.
در این راستا، برخی تحلیلگران، سفرِ پوتین به تهران را نوعی واکنش به سفرِ منطقه ای "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا به خاورمیانه ارزیابی می کنند و معتقدند که روسیه و ایران از این طریق سعی دارند پیام های روشنی را به واشنگتن و دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و حتی اسرائیل بفرستند. با این حال، برخی تحلیلگران نیز دلایل و محرک های دیگری را جهت توضیح ماهیت اصلیِ سفر پوتین به تهران ذکر می کنند و بر این باورند که این سفر را بایستی در چهارچوب های کلان ترِ استراتژیک و البته ژئوپلیتیک ارزیابی کرد.
همانطور که می دانید "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا به تازگی سفر منطقه ای خود به خاورمیانه و رایزنی با رهبران اسرائیل و کشورهای عربِ حاشیه خلیج فارس را به پایان برده است. در این فضا، شماری از ناظران و تحلیلگرانِ حوزه روابط بین الملل بر این باورند که سفر ولادیمیر پوتین به تهران، نوعی واکنش به سفر بایدن به منطقه است و اساسا باید آن را در چهارچوب رقابتِ قدرت های بزرگ تحلیل و تفسیر کرد. آیا شما با این تفسیر موافقید؟
در مورد سفر بایدن به منطقه باید بگویم که جریان های سیاسی و رسانه ای غربی(به طور خاص آمریکایی) و منطقه ای، یک یا دو ماه بود که در مورد آن مانور می دادند. در این چهارچوب، این امکان وجود دارد که سفر ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به تهران نیز به نوعی تنظیم شده باشد که بعد از سفر بایدن به منطقه اتفاق بیفتد.
با این حال، به دلیل اینکه سفر پوتین به تهران، با سفرِ اردوغان به کشورمان نیز همراه است و قرار است ملاقاتهای سه جانبه ای میان رهبران ایران، روسیه و ترکیه انجام گیرد، معادله کمی پیچیده تر می شود. با این همه، تشدید رقابت های ژئوپلیتیکی در جهان(پس از جنگ اوکراین) که در یک سوی آن، قدرت های غربی و متحدان منطقه ای آن ها قرار دارند و در سوی دیگر، بلوک شرق و متحدان آن حضور دارند نیز می تواند مزید بر علت باشد و توضیح دهنده چهارچوب های کلانِ سفر بایدن به منطقه و همچنین پوتین به تهران باشد.
ارزیابی شما از سفر منطقه ای بایدن به خاورمیانه چیست؟ آیا این سفر را می توان موفقیتی برای بازیگرانِ فعال در بلوک کشورهایی دانست که منافع خود را قالب تقابل با ایران می بینند؟
من برخلاف بسیاری از تحلیلگران و مفسران، سفرِ منطقه ای بایدن را سفری موفقیت آمیز نمی دانم. دلیل اصلی این دیدگاه من نیز این است که تبلیغات زیادی در دو ماه اخیر انجام شده بود که مثلا قرار است طرح صلح ابراهیم و یا سیستم دفاعِ هوایی مشترک منطقه ای با ابتکار آمریکا و حضور اعراب و اسرائیل توسعه پیدا کند و یا یک ناتوی عربی ایجاد شود. این در حالی است که در میدان عمل هیچکدام از این ها محقق نشد.
بایدن زمانی که که به اراضی اشغالی رسید، از ابتدا تا انتها، برخلاف مواضع مکرر و تندِ مقام های اسرائیلی، حتی یک کلمه در مورد ایران، با آنچه مطلوبِ صهیونیست ها بود، همراهی نشان نداد. حتی گزارش هایی منتشر شد که اسرائیلی ها طرح های زیادی را جهت مقابله و تحت فشار قرار دادنِ ایران داشته اند اما ظاهرا بایدن به هیچکدام از آن ها توجه نکرده است (این مسائل از سوی خبرنگارانِ حاضر در اراضی اشغالی به رسانه های بین المللی گفته شده است).
در این چهارچوب، بایدن صد در صد در جریان سفر منطقه ای خود بر ضرورت اتخاذ دیپلماسی با ایران تاکید کرده است. در عین حال باید توجه داشته باشیم که بایدن تا حد زیادی در بحبوحه سفر اخیر منطقه ای خود به خاورمیانه، اهداف انتخاباتی نیز داشت. وی به طور خاص به دنبال راضی کردنِ جامعه یهودیان داخل آمریکا و لابیهای اسرائیلی بود. در این راستا بایدن به صراحت گفت که "من یک صهیونیست هستم و برای اینکه یکچنین فردی باشم، لزوما نیاز به یهودی بودن نیست". از این رو، شاهد بودیم که یک توافقتنامه که از هیچ ضمانت اجرایی هم برخوردار نیست به اسمِ "توافقنامه بیت المقدس" میان رهبران آمریکا و اسرائیل به امضا رسید و در قالب آن اینطور گفته شده که مثلا ما اجازه نمی دهیم ایران به سلاح های اتمی برسد. خوب اینکه اساسا پیشرفتی نیست و نکته ای است که آن ها سال ها در این مورد ادعا کرده و آن را تکرار می کنند. مساله ای که حامل بُعد منفیِ قوی برای اسرائیلی ها است. در این راستا، رهبران دو طرف حداقل می توانستند در توافقنامه مذکور به این نکته اشاره کنند که اجازه نمی دهیم ایران به نقطه گریز هسته ای برسد یا غنی سازی اورانیوم خود را به حد مشخصی برساند(رویکردی که اگر اتخاذ می شد، نوعی سیگنال همراهی کاملِ بایدن با سیاست های تهاجمی اسرائیل علیه ایران را می رساند).
با این حال، تاکید آن ها(به طور خاص طرفِ آمریکایی) بر مسائل کلی نشان می دهد که آمریکایی ها حتی در پایین ترین سطوح نیز حاضر به همراهی با اسرائیلی ها نشده اند. در این چهارچوب، این نکته مشخص می گردد که اولویت آمریکایی ها در قبال ایران، دیپلماسی است و به همین دلیل هم هست که می بینیم با سفر منطقه ای بایدن به منطقه و به طور خاص ورود وی به منطقه خلیج فارس، دو اتفاق مثبت به نفع ایران افتاد.
از یک سو، وزیر خارجه امارات اعلام کرد که ما به دنبال اعزام سفیر به ایران هستیم. بدون تردید این اقدامِ وی بدون هماهنگی با آمریکا انجام نشده است. البته که مقام های اماراتی تاکید داشته اند که وارد هیچگونه ابتکار و یا اتحادی که خلاف منافع ایران باشد نیز نخواهند شد. نکته مثبتِ دیگری که به نفع ایران بود، این مساله بود که بایدن در ملاقات با "مصطفی الکاظمی" نخست وزیر عراق، از اقدامات وی در میانجی گری میان ایران و عربستان و کمک های او به روندِ تنش زدایی از روابط دو طرف تشکر و قدردانی کرد. خوب از این منظر، هر دو مساله کاملا در راستای منافع ایران و به ضرر اسرائیل قرار داشتند.
اخیرا شما در موضع گیری به این نکته اشاره کرده اید که روس ها به واسطه ایران و با توجه به شرایط خاص بینالمللیِ ایجاد شده برای آن ها(تحت تاثیر جنگ اوکراین)، به دنبال توسعه نفوذ خود در منطقه هستند. در این نقطه این سوال مطرح می شود: چه نشانه ها و یا فَکت هایی را در راستای طرح این استدلال رصد کرده اید؟
البته من از توسعه نفوذِ روسیه(در خاورمیانه) از طریق ایران صحبت نکرده ام بلکه من به این نکته اشاره کرده ام که روس ها به دلیل انسدادِ ژئوپلیتیکی خود در شرایط کنونی سعی دارند تا راه های جدیدی را از جنوب و به طور خاص از طریق ایران باز کنند. نکته مهم این است که توجه داشته باشیم ژئوپلیتیکِ روسیه در شرایط فعلی بسته شده است و این موضوع چه در (مرزهای)غربی و چه شرقی این کشور عینیت یافته است. شاید این سوال پیش بیاید که وقتی روابط روسیه با چین خوب است، چرا باید از انسداد ژئوپلیتیکی آن در شرق سخن بگوییم؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که شرق صرفا چین نیست بلکه کشورهایی نظیر ژاپن و کره جنوبی نیز حضور دارند و همین دسته از کشورها، سرمایه گذاری زیادی را در روسیه(پیش از جنگ اوکراین) انجام داده بودند و اکنون به دلیل وقوع جنگ اوکراین، از همکاری با روس ها کنار کشیده اند. در غرب نیز معادله روشن است و شاهد سردی قابل توجهِ روابط روسیه با غرب در حوزه های مختلف هستیم. در عین حال، چشم انداز روشن و امیدبخشی در مورد باز شدن چهارچوب های ژئوپلیتیکی روسیه در آینده و پس از جنگ اوکراین نیز وجود ندارد.
درست است که اکنون روس ها در حالِ ارائه تخفیف های قابل توجه در بحث فروش انرژی خود هستند و در عین حال معامله با روبل را نیز توسعه بخشیده اند و نگذاشته اند که ارزش پول ملی این کشور سقوط فاحشی کند. با این حال، باید توجه داشت که آن ها به خوبی می دانند که آینده خوبی در انتظارشان نیست. دلیل اصلی این مساله نیز این است که ژئوپلیتیکِ روسیه بسته شده است.
در مورد خودِ ایران نیز شاهد بوده ایم که پس از تشدیدِ سخت گیری ها و تحریم ها علیه کشورمان و ایجاد انسداد در ژئوپلیتیک ایران، اقتصادمان به هم ریخت و تورم شدیدی ایجاد شد و فقر زیاد شد و بسیاری از چالش های دیگر در حوزه های گوناگون ایجاد شد. این چشم انداز اکنون پیش رویِ روس ها نیز هست. نباید فراموش کرد که میزان ادغام روسیه در مقایسه با ایران در اقتصاد جهانی بیشتر است و همین مساله چالش هایِ به مراتب بیشتری را برای آن ها در مقایسه با ایران ایجاد می کند.
از این رو، روسیه اساسا راهی جز باز کردنِ ژئوپلیتیک خود ندارد(حوزه ژئوپلیتیکی آن ها همانطور که گفته شد در شرق، غرب و شمالِ مرزهایشان بسته شده است) و در این معادله، مرزهای جنوبی روسیه که ایران در مسیر آن قرار دارد، اهمیتِ قابل ملاحظه ای پیدا می کنند. دراین چهارچوب، روس ها مشکلی جهت رسیدن به ایران از طریق آسیای مرکزی و یا قفقاز ندارند و در این فضا، آن ها راهی جز کنار آمدن با ایران ندراند و در این معادله باید امتیاز بدهند و امتیاز بگیرند. در همین چهارچوب است که شاهدیم پس از مدت ها بار دیگر بحث "کریدور شمال به جنوب"، البته به نحو جدی تری بار دیگر مطرح شده است.
در عین حال، ترکیه نیز در همین چهارچوب حضور دارد. درست است که این کشور به غرب و ناتو وابستگی دارد با این حال، سیاست های یک دهه اخیر اردوغان موجب شده تا خود را در وسطِ رقابت های جاری ژئوپلیتیکی غرب و شرق نگه دارد. از این رو، شاهد بودیم که ترکیه در بحبوحه جنگ اوکراین، روسیه را تحریم نکرد و حتی صادرات خود به روسیه را افزایش داد. در این راستا، برنامه ریزی آتی جهت ملاقات رهبران ایران، روسیه و ترکیه در تهران و رایزنی های آن ها جهت توسعه روابط سیاسی و اقتصادی، همه و همه معطوف به تلاش هایِ به ویژه روسیه در حوزه باز کردن حوزه های ژئوپلیتیک این کشور قرار دارند.
در این فضا شاهدیم برخلاف دوران قبل که روس ها در مراوداتشان به ویژه با ایران دستِ بالا را می گرفتند، اکنون این، آن ها هستند که تمایل بیشتری به توسعه روابط و تعاملات با تهران دارند.
موضوعی که عملا موجب شده تا بده بستانِ واقعی تری میان تهران و مسکو صورت گیرد. مساله ای که تا حد زیادی در راستای منافع کشورمان نیز قرار دارد. در این فضا، همانطور که گفتم چهارچوب کلی اراده جدی فعلیِ روسیه در توسعه روابط با ایران را بایستی از منظر ژئوپلیتیکی تحلیل و تفسیر کرد و در عین حال سیاست سازان کشورمان باید این نکته را مد منظر داشه باشند که با توجه به شرایطِ جدید پیش آمده، نهایت استفاده را در راستای منافع ملی کشورمان داشته باشند.