به گزارش فرارو به نقل از تروث او، واقعیت آن است که بایدن ادامه دهنده یک سنت امریکایی است: "روابط با عربستان سعودی همیشه باید دوستانه باقی بماند فارغ از آن که سابقه وحشتناک نقض حقوق بشر توسط عربستان سعودی در آن خدشهای وارد سازد".
این در حالی است که قتل "جمال خاشقجی" یک ترور سادیستی بود. کشتن یک روزنامهنگار "واشنگتن پست" خطا بود به ویژه روزنامهنگاری که در سال ۲۰۱۸ میلادی از سوی نشریه "تایم" به عنوان شخصیت سال انتخاب شد و از او به عنوان "نگهبان حقیقت" یاد شده بود.
به طور کلیتر همان طور که "آیزنهاور" رئیسجمهور سابق امریکا گفته خاورمیانه در سطح بالایی به عنوان "مهمترین منطقه استراتژیک در جهان" در نظر گرفته میشود. در حالی که ارزیابیها در طول ۸۰ سال متفاوت بوده ماهیت این دیدگاه هم چنان باقی است.
موضوع محدود به عربستان سعودی نمیشود. این امر در مورد کشورهای دیگر نیز صدق میکند. ایالات متحده به طور مرتب از ظالمان قاتل در مواقعی که مناسب بود اغلب تا آخرین دقیقه حکومت آنان به شکلی قوی حمایت میکرد: مارکوس، دووالیه، چائوشسکو، سوهارتو و یک رشته طولانی دیگر از شروران از جمله صدام حسین تا زمانی که صدام حدود تعیین شده را نقض کرد (و یا شاید دچار اشتباه برداشت و خطای محاسباتی شد) و دستور حمله علیه کویت را صادر کرد. ایالات متحده امروز به سادگی مسیر پیشینیان امپراتوری خود را دنبال میکند. هیچ چیز تازهای وجود ندارد حتی در لفاظیهای به ظاهر با نیت خیرخواهانه.
در مورد سفر بایدن به عربستان سعودی احتمالا نخستین هدف تلاش مجدد برای متقاعد کردن "محمد بن سلمان" به منظور افزایش تولید انرژی به منظور کاهش قیمتها در امریکاست.
اهداف گسترده تری در سفر بایدن به خاورمیانه وجود دارد. یک هدف مطمئنا تحکیم یک دستاورد بزرگ ژئوپولیتیکی ترامپ است: توافق ابراهیم که روابط ضمنی و پشت پرده بین وحشیترین و جنایتکارترین کشورهای منطقه خاورمیانه شمال آفریقا را به اتحاد رسمی ارتقا داد. این توافق نامه به طور گسترده به عنوان کمکی به صلح و رفاه مورد استقبال قرار گرفته است اگرچه همگان از آن خوشحال نیستند. برای مثال، فلسطینیان و دروزیهای سوری که سرزمینهای شان با نقض مفاد شورای امنیت از سوی دولت اسرائیل به خاک آن کشور ضمیمه شده است. آنان میتوانند به کسانی بپیوندند که "نامردم" قلمداد شده اند از جمله به قربانیان فلسطینی حملات وحشیانه و بیرحمانه اسرائیل و اشغال غیر قانونی سرزمینهای شان توسط اسرائیل در مناطقی که به طور رسمی ضمیمه خاک اسرائیل نشده اند.
اسرائیل ممکن است تنها جایی در جهان باشد که در آن بایدن از محبوبیت کمتری نسبت به ترامپ برخوردار است. آیا هدف بایدن با سفر خود به اسرائیل با هدفی جز تایید مجدد حمایت آمریکا و تعمیق نقش اتحاد بین دو کشور در منطقه صورت گرفت؟ به هر حال، دولت بایدن پیش از سفر رئیس جمهور به خاورمیانه در راستای پاک کردن موضوع قتل "شیرین ابوعاقله" خبرنگار فلسطینی – امریکایی گام برداشت. همانند پرونده خاشقجی رسیدگی به قتل ابوعاقله نیز شکل بدی داشت. گستاخی حمله سربازان اسرائیلی به افرادی که تابوت ابوعاقله را در دست داشتند نشانهای از چرخش اسرائیل به سوی راستگرایی است. هم چنین، نشانهای از اطمینان خاطر اسرائیل بود مبنی بر آن که رئیس جمهور امریکا هر کاری که اسرائیل انجام دهد را میپذیرد. این اطمینان خاطر بیجا نیست به ویژه پس از چهار سال هدایای فاخر ترامپ و لگد زدن او به صورت فلسطینیان.
من نظرسنجیها را ندیدهام، اما خیلی تعجب آور نیست که بفهمم ترامپ در "دموکراسی غیر لیبرال" مجارستان نیز محبوب است. ترامپ در عمل از سوی "تاکر کارلسون" ستاره رسانهای راست افراطی پرستیده میشود. مجارستان اوربان اکنون بر اساس نگرشها و شیوههای نژاد پرستانه مشترک و نارضایتیهای مشترک در مورد عدم قدرشناسی لیبرالهای دل نازک در غرب به متحد نزدیک اسرائیل تبدیل شده است.
این یک پرسش باز و بی پاسخ مانده است که بایدن با ابراز عشق ابدی خود به اسرائیل تا چه میزان سرمایه داخلی را به دست خواهد آورد. این موضع نسبت به گذشته در میان پایگاه لیبرال او محبوبیت کمتری پیدا کرده است، زیرا پنهان کردن رفتار جنایتکارانه اسرائیل دشوارتر میشود. حمایت همه جانبه از اسرائیل به جناح راست امریکا و مسیحیان اونجلیکال (انجیلی) منتقل شده است. بخشهایی از آنان معتقدند که بایدن رئیس جمهور منتخب نیست و گروه قابل توجهی از آنان معتقدند بایدن و دیگر دموکراتهای ارشد در حال پرورش کودکان برای سوء استفاده جنسی هستند.
با این وجود، احتمالا برخی دستاوردهای داخلی وجود خواهند داشت و به عناصر جنگ طلبی که سیاست خارجی را اداره میکنند نشان میدهند که بایدن متعهد به مهار ایران توسط اتحاد اسرائیل - سعودی است و وام دار دکترین غالب بر سیاست خارجی ایالات متحده خواهد بود.
امنیت بعد دیگری از معادله سفر بایدن به ویژه در رابطه با اسرائیل بوده است. هم چنین، بازدید او از کرانه باختری رود اردن با رهبران فلسطینی به سختی امیدوار کننده است و دستاورد چندانی نخواهد داشت. امید فلسطینیان در جای دیگری نهفته است. با توجه به حمایت عظیم و بیسابقه ایالات متحده از اسرائیل از زمان نمایش قدرت نظامی آن کشور در سال ۱۹۶۷ میلادی گفتن این موضوع ممکن است عجیب به نظر برسد، اما امید فلسطینیان ممکن است در ایالات متحده باشد. شکافهایی در حمایت قاطع سابق از اقدامات اسرائیل در امریکا ایجاد شده است. همان طور که "نورمن فینکلشتاین" یک دهه پیش مستند کرد عقاید لیبرالهای امریکایی به سوی حمایت از حقوق فلسطینیان حتی در میان جامعه یهودیان امریکا تغییر کرده است. شکنجه و آزار دیدن وحشیانه فزاینده ۲ میلیون نفر از ساکنان زندان روباز غزه تاثیرات چشمگیری داشته است.
این تغییرات هنوز بر سیاستگذاریهای امریکا تاثیری نداشته است، اما احتمالا با ادامه حرکت اسرائیل به سمت راستگرایی پنهان کردن یا توجیه جنایات رخ داده تقریبا روزانه اسرائیل دشوارتر میشوند. اگر فلسطینیان بتوانند بر اختلافات شدید داخلی خود غلبه کنند و جنبشهای همبستگی موثر در ایالات متحده ایجاد شود تغییراتی هم در سطح مردم و هم در سیاستگذاریهای دولت ممکن است رخ دهد.